شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
از امروز با خاطرات و عاشقانه های شهید #احمد_علی_نیری با ما همراه باشید . کتاب #عارفانه فوق العاده ز
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_پنجاه_ونهم 9⃣5⃣
«بوی خوش»
[حاج مرتضی نیری]
نوروز ۱۳۶۵ 🗓 از راه رسید.
مراسم چهلم احمد آقا نزدیک بود.
برای همین به همراه مجید رفتیم برای سفارش سنگ قبر
عصر یکی از روزهای وسط هفته با ماشین راهی بهشت زهرا علیهاالسلام شدیم.
سنگ قبر و تابلوی آلمینیومی بالای مزار را تحویل گرفتیم.
بعد کمی سیمان و مصالح خریدیم و سریع به قطعه ۲۴ رفتیم.
کسی در بهشت زهرا علیهاالسلام نبود
نم نم باران 🌨 هم آغاز شده بود.
باخودم گفتم :
کاش یکی دونفر دیگه هم برای کمک می آوردیم.
همان موقع یک جوان،که شال سبز به گردن انداخته بود،جلو آمد و سلام کرد❗️
بعد گفت :
اجازه می دید من هم کمک کنم❓
ما هم خوشحال شدیم و گفتیم :
بفرمایید😊
من همینطور که مشغول کار بودم خاطراتی که با احمد اقا داشتم را مرور میکردم.
من پسرعمو و داماد خانواده ی آنها بودم که از زمان کودکی هم با هم بودیم.
هر بار که به روستای آینه ورزان می رفتیم شب و روز باهم بودیم.
با خودم گفتم :
احمد چهل روز پیش شهیدشده.
مگر نمی گویند که جنازه بعد از چند روز متعفن می شود⁉️
دوباره سرم را داخل قبر کردم.
گویی یک شیشه عطر خوش بو را داخل قبر او خالی کرده اند.
سنگ را سرجایش قرار دادیم.
تابلو را نصب کردیم و مزار احمد آقا را برای مراسم چهلم آماده کردیم.
وقتی می خواستیم برگردیم دوباره ایستادم و به قبر او خیره شدم.
من اطمینان داشتم که پیکر احمد آقا مانند بقیه اولیا الله سالم و مطهر مانده است.
باران شدید شده بود. من ایستاده بودم و حسابی خیس شدم. آقا مجید صدایم کرد و به سمت ماشین برگشتم.
اما فکر آن بوی خوش از ذهنم خارج نمی شد،بوی خوشی که با هیچ یک از عطر های دنیا قابل مقایسه نبود.
با خودم گفتم :
احمد چهل روز پیش شهیدشده.
مگر نمی گویند که جنازه بعد از چند روز متعفن می شود⁉️
دوباره سرم را داخل قبر کردم.
گویی یک شیشه عطر خوش بو را داخل قبر او خالی کرده اند.
سنگ را سرجایش قرار دادیم.
تابلو را نصب کردیم و مزار احمد آقا را برای مراسم چهلم آماده کردیم.
وقتی می خواستیم برگردیم دوباره ایستادم و به قبر او خیره شدم.
من اطمینان داشتم که پیکر احمد آقا مانند بقیه اولیا الله سالم و مطهر مانده است.
باران شدید شده بود. من ایستاده بودم و حسابی خیس شدم. آقا مجید صدایم کرد و به سمت ماشین برگشتم.
اما فکر آن بوی خوش از ذهنم خارج نمی شد،بوی خوشی که با هیچ یک از عطر های دنیا قابل مقایسه نبود.
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
#پایان
┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓
@Parastohae_ashegh313
┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
🌴✨
#السلامعلیڪیازینالعابدین
قسمت این بود بال و پر نزنۍ
مرد بیمار خیمه ها باشی
حڪمت این بود روی نۍ نروی
راوی رنج نینوا باشۍ
#بنددلمبودۍوهربندتورابریدند
#صلیاللهعلیڪیامنارالقانتین
↓
🌙|• @parastohae_ashegh313
💠حاج حسین کاجی می گفت:
رفتم سر مزار رفقای شهيدم
فاتحه خوندم ،اومدم خونه،
شب تو خواب رفقای شهيدم رو ديدم...
رفقام بهم گفتند :
فلانی ، خيلے دلمون برات سوخت
گفتم : چرا؟
گفتن:
🌷وقتی اومدی سر مزار ما فاتحه خوندی
ما شهدا آماده بوديم هر چی از خدا می خوای برات واسطه بشيم..
ولی تو هيچی طلب نکردی و رفتی
خيلی دلمون برات سوخت..
سر مزار شهدا حاجتهاتون رو بخواهید
برآورده میشه .
┏━○❥••◦•●◉✿◉●•◦••❥○━┓
@Parastohae_ashegh313
┗━○❥••◦•●◉✿◉●•◦••❥○━┛
دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها
دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها
صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها
چشم های منتظر با اشک های عاشقی
هر نگاهش حرف ها بسیار دارد جمعه ها
اللهم عجل لولیک الفرج♥️✨
#صبح_جمعه_تون_مهدوی
@parastohae_ashegh313
خاکریز خاطرات ۷۷
✍ روشِ جالبِ شهید بابایی برای مبارزه با اسراییل
#متن_خاطره
عباس وقتی آمریکا بود ، هیچوقت نوشابهی پپسی نمیخورد. چند بار بهش گفتم: برام نوشابهی پپسی بخر ، اما نمی خرید و به جاش نوشابه با مارک دیگه میگرفت. یکبار اعتراضکردم و گفتم: این نوشابهها که تفاوت قیمت ندارند، چرا نوشابه پپسی نمیخری؟
عباسگفت: چون کارخانۀ پپسی مالِ اسرائیلی هاست...
📌خاطرهای از زندگی خلبان شهید عباس بابایی
📚منبع: کتاب پرواز تا بینهایت ، صفحه 37
#استکبارستیزی #اسرائیل #شهیدبابایی #دشمن_شناسی
┏○❥••◦•●◉✿◉●•◦••❥○┓
@Parastohae_ashegh313
┗○❥••◦•●◉✿◉●•◦••❥○┛
@MaddahionlinYEKNET.IR -Narimani-Shab 05 Moharam1398-007 (8).mp3
زمان:
حجم:
4.84M
🏴 #هل_من_ناصر
🔳 #شور احساسی #محرم
🌴حب الحسین یعنی سلام خدا
🌴حب الحسین سعادت شهدا
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👌فوق زیبا
┏━○❥••◦•●◉✿◉●•◦••❥○━┓
@Parastohae_ashegh313
┗━○❥••◦•●◉✿◉●•◦••❥○━┛
✅ زیارت امام زمان عج در روز جمعه👆
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
✍ شیرصحرا لقب که بود؟
فرمانده ای که صدام شخصا برای سرش جایزه تعیین کرد.
وی فقط با هشت نفر کلاه سبز در دشت عباس کاری کرد که رادیو عراق اعلام کردکه یک لشکر از نیروهای ایرانی در دشت عباس مستقرشده است.
درسال 1335 وارد ارتش شد سریعا به نیروهای ویژه پیوست.
فارغ التحصیل اولین دوره رنجری درایران بود.
دوره سخت چتربازی و تکاوری را در کشور اسکاتلندگذراند.
دراسکاتلند در مسابقه نظامی بین تکاوران ارتشهای جهان اول شد وقدرت خود وایران رابرخ کشورهای صاحب نام کشاند.
وی اولین کسی بود که در دفاع مقدس نیروهای عراقی را به اسارت گرفت ، او طی نامه ای بصدام او رابه نبرد در دشت عباس فراخواند صدام یک لشکر بفرماندهی ژنرال عبدالحمید معروف به دشت عباس فرستاد ،عبدالحمید کسی بود که در اسکاتلند از این ایرانی شکست خورده و هفتم شده بود،پس ازنبردی نابرابر و طولانی عراقیها شکست خورده و او شخصا ژنرال عبدالحمید را باسارت میگیرد،بخاطر رشادتش درجنگ به او لقب "شیرصحرا " دادند.
وی در عملیات قادر درمنطقه سرسول بشهادت رسید، سرلشکر شهید حسین آبشناسان فرمانده نیروی ویژه ایران بود که اکثریت مردم وی را نمیشناسند !
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#شهید_آبشناسان
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سینهزنی رزمندگان و شهدا دوران دفاع مقدس پیش از آغاز عملیات بدر
🔺ویدئو مربوط به گردان امام حسین (علیهالسلام) از لشکر عاشورا ،
با مداحی شهید محمدرضا باصر می باشد.🌷
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
🌸﷽🌸
#شهید_مرتضی_آوینی
راوی_نزدیکان_شهید
به نقاشی و نویسندگی خیلی علاقه داشت و خیلی چیز ها می نوشت
🌷 حتی یک کتاب هم قبل از انقلاب نوشته بود
👈 که موضوعش در مورد ناراحتی مردم و فقر و تنگدستی بود ولی الان در دسترس نیست.
یادم هست از همان زمانی که به دانشکده می رفت در مورد این موضوعات حساس بود
🌷 یک روز زمستان وقتی از دانشکده به خانه آمده بود دیدم پالتوش همراهش نیست
پرسیدم پالتوت کجاست؟
گفت:دادم به کسی
از این کار ها زیاد می کرد
✅ بچه های دانشگاه خیلی دوستش داشتند
🌷 و او هم برای همه احترام قائل بود و با همه دوست بود.
👈 چه دانشجویان دوره های بالاتر و چه با بچه های پایین تر
آدم ناشناخته ای نبود بسیار انسان بود چرا که اصلا نسبت به بچه ها بی تفاوت نبود
مثلا اگه کسی مشکل مادی داشت یا مشکل احساسی داشت
✅ مرتضی با او هم دردی و همفکری می کرد و سعی می کرد مشکلش رو حل کند.
🍂🌷
#ارتباط_با_مردم
@parastohae_ashegh313