eitaa logo
پارچه سرای متری ونوس
13.7هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
9 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم فروش انواع پارچه های #متری 💥ارسال به سراسر کشور💥 برای سفارش به ایدی زیر پیام بدید👇👇 ثبت شفارس به ایدی زیر @sefaresh_venos ادمین تبادل ایدی زیر @Eroghaye رضایت مندی و کد پیگیری ارسالی ها👇 @rezayat_mushtari
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑فوری لیست شهرهایی که وضعیت سفید میشود 👇 http://eitaa.com/joinchat/3229614083Cb41ed6037c 🛑گروه دخترونه میخایی بیا 👇 http://eitaa.com/joinchat/3229614083Cb41ed6037c 🛑همشهریات اینجان👇 http://eitaa.com/joinchat/3229614083Cb41ed6037c
هدایت شده از تبادل موقت برای دیده شدن کانال.
🛑فوری ب درخواست اعضای کانال ایران و عربستان امسال عید یک روز هست خبرش👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3229614083Cb41ed6037c تعطیلات عید فطر در کشورهای مختلف چند روزه 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3229614083Cb41ed6037c خبر زلزله چند ریشتری 😱 و اخبار کرونا http://eitaa.com/joinchat/3229614083Cb41ed6037c
📚داستان بهترین جنگجو جنگجویی از استادش پرسید : بهترین شمشیر زن کیست ؟ استادش پاسخ داد : به دشت کنار صومعه برو. سنگی آنجاست. به آن سنگ توهین کن. شاگرد گفت : اما چرا باید این کار را بکنم ؟ سنگ پاسخ نمی دهد !!! استاد گفت خوب با شمشیرت به آن حمله کن. شاگرد پاسخ داد : این کار را هم نمی کنم. شمشیرم می شکند و اگر با دست هایم به آن حمله کنم ، انگشتانم زخمی می شوند و هیچ اثری روی سنگ نمی گذارند. من این را نپرسیدم. پرسیدم بهترین شمشیرزن کیست ؟ استاد پاسخ داد : بهترین شمشیرزن به آن سنگ می ماند ، بی آن که شمشیرش را از غلاف بیرون بکشد نشان می دهد که هیچکس نمی تواند بر او غلبه کند. 🍂 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
📚راستگوئی! روزی شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با یکی از دانایان شهرش در این باره مشورت کرد. دستور دادند که همه ی دختران شهر به میهمانی شاهزاده دعوتند. شاهزاده در این جشن همسر خود را انتخاب می کند.دختر خدمتکار قصر از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شد چرا که عاشق شاهزاده بود.اما تصمیم گرفت که در میهمانی شرکت کند تا حداقل یکبار شاهزاده را از نزدیک ببیند.روز جشن همه در تالار کاخ جمع بودند. شاهزاده به هر یک از دختران دانه ای داد و گفت کسی که بهترین گل را پرورش دهد و برایم بیاورد همسر آینده ی من خواهد بود. شش ماه گذشت و با اینکه دختر خدمتکار با باغبانان مشورت کرد و از گل بسیار مراقبت کرد ولی گلی در گلدان نرویید. روز موعود همه ی دختران شهر با گلهایی زیبا و رنگارنگ در گلدان هایشان به کاخ آمدند. شاهزاده بعد از اینکه گلدان ها را نگاه کرد اعلام کرد که دختر خدمتکار همسر اوست. همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش گلی نبوده. شاهزاده گفت این دختر گلی را برایم پرورش داده که او را شایسته ی همسری من می کند، گل صداقت. همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند و ممکن نبود گلی از آنها بروید. 🍂 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
۶۰_ساله💦😱🔞 با التماس به پای بابا افتادم و‌ گفتم : _خواهش می کنم بابا با من اینکارو نکن اون همسن شماست من جای . بابا لگدی بهم زد و گفت : _خفه شو رو حرفم حرف نزن. باید زنش بشی همینطوری که دختر اون زن من می شه.این یه معامله هست بین و من حامد ‌معامله ای بین دخترامون.دختر حامد من می شه تو هم زن حامد. بااین حرفش هق هق ام بلند شد که همون موقع صدای التماس دختر رو شنیدم....💦🔞 بقیه رمان رو می خوای اینجا جوین شو👇😍 https://eitaa.com/joinchat/1934229528C83ebdeab1c
عشقت ازت عکس میخاد نمیدونی چی بهش بدی باورکنه که خودتی؟!😂💋 بیا اینجا بخوای داره 😻👇🏻 🦋[[ https://eitaa.com/joinchat/2133196802C196b13ea0b ]]دخترونه ♥️[[ https://eitaa.com/joinchat/2133196802C196b13ea0b ]]پسرونه ازون عکسا که حتی مامانت فکرمیکنه خودتی🤤🙈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
» 📜 ❤️قال امام رضـــا علیه السلام: هرڪس در آن(ماه رمضان) خود را نگـــه دارد، خداوند نيز روز قيامت خشمش را از او نگه خواهد داشـــت. 📚بحـارالأنوار جلد ۹۶ ص ۳۴۱
خوش بر کسی که سفره نشین خدا بود💛 از هرچه غیر خواسته ی او گر ، جدا بود🌼 درب کلاس درس خدا چون گشوده شد💛 خوش بر مطلبی که قبول انتها بود🌼 قبول حق دوستان 🙏 عید سعید فطر مبارک🌹 ┏━━✨✨✨━━┓🍂 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✨قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى ﴿۱۴﴾ ✨رستگار آن كس كه خود ✨را پاك گردانيد (۱۴) ✨وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى ﴿۱۵﴾ ✨و نام پروردگارش را ياد كرد ✨و نماز گزارد (۱۵) 📚 سوره مبارکه الأعلى ✍آیات ۱۴و۱۵
📚راستگوئی! روزی شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با یکی از دانایان شهرش در این باره مشورت کرد. دستور دادند که همه ی دختران شهر به میهمانی شاهزاده دعوتند. شاهزاده در این جشن همسر خود را انتخاب می کند.دختر خدمتکار قصر از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شد چرا که عاشق شاهزاده بود.اما تصمیم گرفت که در میهمانی شرکت کند تا حداقل یکبار شاهزاده را از نزدیک ببیند.روز جشن همه در تالار کاخ جمع بودند. شاهزاده به هر یک از دختران دانه ای داد و گفت کسی که بهترین گل را پرورش دهد و برایم بیاورد همسر آینده ی من خواهد بود. شش ماه گذشت و با اینکه دختر خدمتکار با باغبانان مشورت کرد و از گل بسیار مراقبت کرد ولی گلی در گلدان نرویید. روز موعود همه ی دختران شهر با گلهایی زیبا و رنگارنگ در گلدان هایشان به کاخ آمدند. شاهزاده بعد از اینکه گلدان ها را نگاه کرد اعلام کرد که دختر خدمتکار همسر اوست. همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش گلی نبوده. شاهزاده گفت این دختر گلی را برایم پرورش داده که او را شایسته ی همسری من می کند، گل صداقت. همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند و ممکن نبود گلی از آنها بروید. 🍂 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
📚 قضاوت مجلس میهمانی بود: پیرمرد از جایش برخاست تا به بیرون برود…… اما وقتیکه بلند شد، عصای خویش را برعکس بر زمین نهاد….. و چون دسته عصا بر زمین بود،تعادل کامل نداشت…… دیگران فکر کردند که او چون پیر شده،دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده….به همین خاطر صاحب خانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت:پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟؟؟ پیرمرد آرام و متین پاسخ داد: زیرا انتهایش خاکی است نمیخواهم فرش خانه تان خاکی شود…. 🍂 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃