eitaa logo
پرپرواز
32 دنبال‌کننده
971 عکس
109 ویدیو
5 فایل
باید شهیدبود تا شهید شد پری برای پرواز🪶 اینجا قراره یه دورهمی شهدایی باشه شروع از ¹⁵شعبان¹⁴⁰² کاری داشتین اینجاییم @ShahidHamedaani
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷•° شهيد مسلم احمدي پناه 🕊 پرپرواز @pareparvvaz🪶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ویژه سالروز ولادت🎈 زندگی نامه شهید محمد حسن (رسول) خلیلی 🎊محمد در ۱۳۶۵/۹/۲۰ ه.ش. در تهران متولد شد دانش آموخته ی دانشگاه امام حسین.ع.در رشته ی مدیریت بود برحسب وظیفه،به سوریه اعزام شد تخصص های تخریب - تاکتیک و جنگ های نامنظم داشت علاقه ی فراوانی به کارهای هیجانی ، ورزش(جودو ،کاراته،کوهنوردی و راپل)،خوشنویسی،نقاشی،طراحی،سفر،زیارت اهل بیت.ع.و شهدا،خدمت به شهدا حتی با رنگ آمیزی قبورشان،شرکت در مجالس اهل بیت (ع) و... داشتند. خصوصیات اخلاقی علاقه ی فراوانی به شهید حاج محسن دین شعاری داشتند و از صفات بارز اخلاقی ایشان می توان به خوش رویی و شوخ طبعی،دل رحم،دلسوز،ورزشکار،عاطفی و پیگیری برای حل مشکلات دیگران،بخشنده،سر به زیر و با حیا،با غیرت،ولایی و ... بود نحوه ی شهادت🥀 در ۲۷ آبان سال ۱۳۹۲ ه.ش. توسط تروریست های تکفیری در حلب به شهادت رسید و در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها ، قطعه ۵۳ ، ردیف ۸۷/الف خاکسپاری شد
🔸بخشی از وصیتنامه شهید📝 مرا ببخشید برایم بسیار دعا کنید و در روضه های ارباب و مجالس عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) مرا فراموش نکنید. من خود را در حدّ و اندازه ای نمی بینم که برای کسی نصیحت و پندی داشته باشم و اگر ما دنبال پند و نصیحت باشیم چه بسیار است فقط می خواهد چشم بینا و گوش شنوا خنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به امید سر کویش پر و بالی بزنم من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم آن که آورد مرا باز برد تا وطنم مرغ بال ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم پناه می برم به خداوند مهربان و از او می خواهم که بر من سخت نگیرد. شب اول قبر دعا برایم را فراموش نکنید؛ رفقا در طول مدّت کفن و دفن، خواندن قرآن زیارت عاشورا مصیبت اهل بیت (علیهم السلام)، سینه زنی و صلوات و صدقه فراموش نشود. این وصیت نامه در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۴ نوشته شده به مضامین آن شرعاً و عرفاً عمل شود. و من الله التوفیق العبد الحقیر محمد حسن خلیلی (رسول) در ادامه همراه باشید با چند خاطره از شهید 👇👇👇👇
❌❤️‌ مشروح سخنان امروز رهبر انقلاب دربارهٔ تحولات منطقه هم‌اکنون از شبکه یک و شبکهٔ خبر
در بخشی از وصیتنامه‌اش به اطرافیان توصیه کرده است: «تا جان در بدن دارید تابع ولایت فقیه باشید.» شادی روح شهدا صلوات🌹
شهید حسن حزباوی با صداقت و اهل حجب و حیا بود اگر چه کم حرف می‌زد اما همیشه لبخند به لب داشت. انسانی متواضع وکم توقع و در مسائل کاری بسیار با جدیت و نمونه یک پاسدار وظیفه شناس بود چندین بار در رزمایش ها به خاطر همین جدیت و نظم و ذکاوتش مشورد تشویق قرار می گیرند. همین رفتار وکردارش سبب شد تا یکی از برادران سنی مذهب در سوریه بعد از دوستی با شهید حزباوی و تحت تاثیر رفتارش به مذهب تشیع مشرف شد. شادی ارواح شهدا صلوات🌹
وقتی تعدادی از نیروها در محاصره دشمن بودند،او خود را به خطر می‌اندازد و جان ۶۰ نفر را نفر را نجات دهد. کمی استراحت می‌کند دوباره می رود تا به قبضه سر بزند که سه گلوله به سمتش شلیک می‌شود گلوله سوم به مهمات اصابت می‌کند و انفجار مهمات باعث شهادتش می‌شود. سالروز شهادت شادی شهدا صلوات🌹
🌷•° شهید ابوالفضل شیروانیان: مدافع حرمی که فرزند یک سردار بود و اعتقاد داشت تا شهادت را از خدا نخواهی نصیبت نمی‌کند این شهید متولد شهریور 1362 است. شهید شیروانیان در رشته ریاضی فیزیک دیپلم گرفت و بعد از آن در رشته فنی پنوماتیک که مربوط به مهندسی تعمیر و نگهداری ماشین‌آلات زرهی و سنگین بود، دوره‌ای20 ماهه را تحت لیسانس یکی از شرکت‌های آلمانی گذراند. سال ۹۱ صحبت از جبهه مقاومت شد. شیروانیان با بی‌تابی می‌گفت، «من احساس وظیفه می‌کنم و باید اکنون به سوریه بروم، آدم نمی‌تواند قبول کند، زنده باشد و شیعه و حرم حضرت زینب‌(س) مورد تعرض، توهین و بی‌حرمتی قرار گیرد؟!» با شرح تخصص‌ها و پیگیری‌های مستمرش مرداد ۱۳۹۲ اعزام شد. پس از ۳۵ روز بازگشت؛ اما دیگر ابوالفضل سابق نبود. مرتبه دوم پاییز ۱۳۹۲ اعزام شد و در ظهر روز شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۲ به آرزوی خود رسید. صبح آن روز در منطقه عملیاتی از همه حلالیت طلبیده.یکی از دوستانش می‌گوید من نگرانی عجیبی دارم،دیشب خوابی دیده‌ام؛ابوالفضل روی شانه او می‌زند و می‌گوید قاسم!تعبیر خوابت من هستم.شهید به قاسم گفته بود تو تازه عروسی کرده‌ای، این مأموریت سهم من است. من می‌روم. پدرت تو را به من سپرده است. در یکی از قرارگاه‌ها برای نماز ظهر توقف می‌کنند.دوستش می‌گوید وقت نیست برویم. شهید می‌گوید بهتر است نماز را اول وقت بخوانیم تا قرارگاه بعدی خیلی راه است.دوستش می‌گوید به او گفتم عجله داریم چرا این‌قدر طولانی نماز خواندی؟ گفت:تا شهادت را از خدا نخواهی نصیبت نمی‌کند.به سمت قرارگاه بعدی در مسیر هدف اصابت ترکش‌های تک‌تیراندازهای تروریست قرار می‌گیرد و به حالت سجده به زمین می‌افتد. همرزمش گفت تا آمدن آمبولانس ابوالفضل به سختی چشمانش را باز می‌کند، دستانش را روی سینه‌اش می‌گذارد و تعظیم می‌کند، چندین مرتبه این کار را تکرار می‌کند و به شهادت می‌رسد.»
مدافعان حرم: رفتیم هیئت فدائیان حسین (ع). وقتی وارد شدیم بچه‌ها که می‌دانستند ایشان از مدافعان حرم است شروع کردند از حضرت زینب گفتند و از توفیقی که مدافعان حرم دارند و ... سوار موتور شدیم و او شروع کرد به حرف زدن. یک لحظه احساس کردم دارد باران می‌آید. قطره‌های آب می‌پاشید روی صورتم. وقتی پیاده شدیم از چشم‌های قرمزش فهمیدم باران نمی‌آمده، اشک‌های او بود که توی آن سرما برمی‌گشت روی صورت من. گفت، «مرتبه قبل که به سوریه رفتم، به سخن شهید زاداکبر پی بردم. وی می‌گفت: کسی که این‌جا شهید بشود یک تیر و ۱۴ نشان است. آن‌جا آن‌قدر وضعیت وخیم است که اگر ۱۴ معصوم و غیرت‌الله، مدافع حرم عمه جانشان زینب (س) نبودند، تکفیری‌ها حرم حضرت زینب (س) را با خاک یکسان می‌کردند. دفاع از حرم یک امر الهی است.» گفتم، «چه دستاوردی برای ما دارد؟» گفت، «کسی که آن‌جا شهید بشود، چهارده معصوم به استقبال وی می‌آیند. اگر شما راضی نباشی من شهید نمی‌شوم، اما اگر تو راضی بشوی، من لایق شهادت می‌شوم و قول می‌دهم نام شما را نیز نزد چهارده معصوم بیاورم.» راوی: همسر شهید
👥 به روایت یکی از دوستان شهید : «پاتوق همیشگی‌اش گلستان شهدا بود. زندگی‌نامه شهدا را می‌دانست و همیشه سعی می‌کرد به وصیت شهدا عمل کند. صدق و راستی خصلت ابوالفضل بود. وقتی به قاب عکس دوست شهیدم می‌نگرم و خاطراتمان را دوره می‌کنم به این فکر می‌افتم که شهدا همین‌گونه به شهادت نرسیدند و ابوالفضل به واسطه قلب مهربانی که داشت و دل رئوفش به این جایگاه رسید.» 🔸ویژگی بارز شهید : «ابوالفضل بر حجاب زنان و غیرت مردانه داشتن تاکید فراوان داشت چرا که حجاب را برای زنان عزت و شرافت می‌دانست. او همچنین بر نماز اول وقت و نماز شب تاکید بسیار داشت چرا که معتقد بود انسان با نماز به سعادت حقیقی می‌رسد و توشه پرباری را برای آخرت به همراه خود می‌برد.» به روایت همسر