3️⃣ وقتی فرهنگ در سطح کلان، دانشگاه را حمایت می کند، بیان تئوریک و نظری ارزش ها و آرمان هایی را که با آنها زیست می کند به نوعی در نهاد دانشگاه، بازنمایی می کند.
🔸اگر تفسیر و هستی شناسی دانشگاه از جهان و عالم با آن تفسیری که فرهنگ عمومی با آن زیست می کند، تطابق نداشته باشد، دوام و بقای آن دانشگاه و حتی فراتر از اینها، تکوین آن دانشگاه ممکن نیست، اگر هم دوام آن دانشگاه ممکن شود در این فضا، به چالش کشیده می شود.
🔸اگر دانشگاه از یک اتوریته یا قدرتی بیرون از فرهنگ کمک بگیرد و بتواند یک «نظام دانایی» ایجاد کند، قطعا به عنوان یک کانون بحران و چالش در درون فرهنگ ظاهر شده و به صور مختلف به محل کشمکش بدل می شود که نهایتا یا به استحاله فرهنگ یا به استحاله دانشگاه منجر خواهد شد.
🔸در این وضعیت، یکی از این دو یا هر دو (فرهنگ و دانشگاه) باید در تعاملاتشان تغییراتی را بپذیرند والا بدون تغییر و تحول، همزیستی بین این دو ممکن نخواهد بود.
4️⃣ وقتی از دانش به عنوان یک «واقعیت تاریخی» سخن می گوییم که در درون فرهنگ به وجود آمده باشد و تعاملات بین بخش های مختلف فرهنگ با بخش های مختلف دانشگاه به صورت طبیعی رخ داده باشد.
🔸اگر دانشگاه درون زا باشد و در چهارچوب فرهنگ خودش قرار بگیرد مسیر تولد و رشد دانشگاه در چهارچوب عوامل درونی این فرهنگ قابل تحلیل است، اگر این فرهنگ یک فرهنگی دینی و معنوی باشد و از یک هستی شناسی معنوی نسبت به عالم و آدم برخوردار باشد، قاعدتا دانشگاه هم با این فرهنگ تناسب دارد، اما اگر یک فرهنگ کاملا دنیایی و این جهانی باشد قاعدتا آن سطوحی از دانشگاه هم که می خواهد از امر معنوی و تعالی سخن بگوید، در این فرهنگ طرد شده و حمایت نمی شود.
🔸اگر فرهنگی بتدریج به سوی دنیوی و این جهانی شدن، پیش برود که از قضا، این شیوه از نگرش و زیست، با عقبه علمی و معرفتی اش سازگار نباشد باید تعریف اش از دانشگاه و علم را دگرگون کند.
🔸مساله وقتی جدی تر می شود که ما مواجهات بینافرهنگی داریم، این مواجهه ها آثار و پیامدهایی مربوط به خود دارد که برخی از اینها ممکن است بسیار مفید و برخی بسیار تحول آفرین باشند.
🔸باید ساز و کارهای مربوط به آنها و تاثیراتی را که می گذارند نیز در جای خود مستقل بررسی کرد. بنابراین، آنچه در نسبت میان «دانشگاه» با «دین» و «فرهنگ» بیش از هر چیزی ضروری است، پیوند و تعامل میان آنها است؛ چرا که در غیر اینصورت در جامعه ناهماهنگی های فزاینده ای ایجاد می شود.
🔻منبع: روزنامه «ایران»
🔻اولین همایش «فرهنگ و دانشگاه در ایران»
🆔@parsania_net
🔰 کانال استاد #حمید_پارسانیا
🔸 تحلیل جریانهای فکری معاصر
🔸 پانزده مسأله درباره آموزش #فلسفه
🔸بررسی تاریخ فعال و زنده حکمت اسلامی
🔸 رصدکردن بنیانهای فلسفی متون آموزشی
🔸تحولات حوزههای معرفتی
🔸بررسی نقاط قوت فلسفه اسلامی و فلسفههای مدرن
🔸پخش #زنده دروس استاد
🔻🔻با عضویت در
@parsania_net
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
31.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 أشراط الساعه؛
🔰پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اگر از عمر دنیا یک روز باقی مانده باشد، خداوند آنروز را طولانی میکند تا مردی از فرزندان مرا مبعوث کند که اسم او مانند اسم من است و زمین را پر از عدل و قسط میکند، همانگونه که پر از ظلم شده بود».
(فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 2، ص 261، قم، رضی، چاپ اول، 1375ش)
🆔@parsania_net
حمید پارسانیا
🆔@parsania_net
💠 مدرنیته در ایران
🔸تكنولوژي ظاهر غرب است و باطن غرب، انديشههاي عميقتر، فلسفهي انسانشناسي و هستيشناسي اوست؛ يعني هنوز هم كه صد سال از مشروطه ميگذرد، باطن غرب از نظر كاوشگران اجتماعي و فرهنگي ما دور است و مورد توجه قرار نميگيرد، پس مدرنيته در ايران، درست عكس جرياني است كه در غرب اتفاق افتاده؛ يعني ابتدا لايههاي عميقش ظهور نميكند؛ بلكه لايههاي ظاهريش وارد ميشود و ناخودآگاه در يك حالت خواب آلودگي ماست كه به فضاهاي معرفتي و علميمان نفوذ ميكند، دانشگاههاي اوليهي ايران همچون دارالفنون را ببينيد؛ نگاه ايرانيان به علوم غربي، يك نگاه فنآورانه است؛ حتي اخيراً هم كه نظام علميمان قصد تحرك دارد، احساس ميكند كه مثلاً بايد بحث فنآوري در عنوان آموزش عالي بيايد؛ يعني نگاهش بيشتر به همين بُعد مسأله متمركز است.
🔸به هرحال غرب از چنين زاويهاي به ايران آمد. اگر بخواهيم روشن كنيم كه كدام قسمت از علوم غربي در نظام علمي جديد ما ـ كه با مرجعيت دانش غربي شكل گرفت ـ وارد شده، بايد به اين نكته توجه كنيم كه ريشههاي فلسفي غربي در ميان همان بخشهايي كه مدرنيته را ميخواهد، به صورت عميق نيامده است؛ اكنون ـ به نظر من ـ فعالترين بخش از نظام دانشگاهي ما كه انديشهي فلسفي را توزيع ميكند، دانش سياسي موجود است؛ يعني از افق، انديشهها و روشهاي سياسي عمدتاً شروع ميكنند و در واقع صحنهگردان مسايل فلسفي غرب، كساني هستند كه همينها را در فضاي مطبوعات ما مطرح ميكنند...
🔸هنگامي كه مدرنيته به ايران ميآيد، از ابتدا با دينستيزيِ آشكار شروع ميشود. منورالفكران در ابتدا ميكوشيدند مسيري را بروند كه در غرب طي شده؛ مثلاً ملكم خان نوشتن تاريخ اسلام را شروع كرد يا آخوندزاده به ملكمخان ميگويد كه ميخواهد مثل او، صريح و كفرآميز سخن نگويد؛ اما نتوانستند چنين كنند و رابطهي دين و مدرنيته به سرعت خونين شد.
🔸تحقق نيافتن اين مسأله، به ايران اختصاص دارد و در ديگر كشورهاي عربي اينگونه نيست؛ حضور تفكر معنوي، فلسفي و غناي مسايل اعتقادي تشيع، نقش عمدهاي داشت كه نخبگان فرهنگي ما به سوي نوعي سازش ظاهري بين مدرنيته و اسلام نيامدند، ما در ايران «الميزان» را داريم و اهل سنت «المنار» را؛ مقايسهي بين اين دو كافي است كه نشان دهد چرا تفكر مذهبي در اينجا نتوانست سازش ظاهري را با مدرنيته ايجاد كند؛ اما در ديگر كشورهاي اسلامي تا حدودي موفق بود.
🆔@parsania_net
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمید پارسانیا
🆔@parsania_net
💠از عقل قدسی تا عقل ابزاری
✍️ استاد پارسانیا
🔸در قرآن کریم کمتر واژهای به اندازه عقل و علم آمده است؛ این دو واژه در تعابیر قرآنی با حفظ هویت جهانشناختی، همه مراتب علم و عقل را فرا میگیرد و به عقل و علم ابزاری و تجربی محدود و مقید نمیشود.
🔸برترین مرتبه عقل، عقل قدسی است که در پرتو اشراق و افاضه مستقیم الهی، از روحالقدس بهره برده و وحی و کلام خداوند را به بشر عرضه میکند، و مراتب بعدی آن، عقل مفهومی در دو بعد نظری و عملی است که به تأمل در آغاز و انجام انسان و وظایف و تعهدات او میپردازد.
🔸عقل قدسی و عقل مفهومی، دو حجت و دو پیامآور الهی هستند و یکدیگر را تأیید میکنند.
🔸عقل مفهومی، انسان را به سوی حقایق و معارف برتر راه میبرد و عقل قدسی در مراتب نخستین عقل مفهومی، آدمیان را بارور کرده و در نهایت، افقهای برتر را بر روی او میگشاید.
مدرنیته با انکار مرجعیت وحی و عقل قدسی آغاز میشود و این انکار ظاهرا ریشه در کمتوجهی یا بیمهری پیشین کلیسا به عقل مفهومی دارد.
🔸بیتوجهی کلیسا به عقل مفهومی، زمینه تقابل بین این دو رتبه از عقلانیت را پدید آورد و تا هنگامی که کلیسا در موضع اقتدار بود، این تقابل را به نفع آنچه ایمان مینامید، خاتمه میبخشید.
🔸اما در دنیای مدرن، کفه تقابل به نفع طرف مقابل یعنی عقل مفهومی تغییر کرد و عقل مفهومی با پشت کردن به عقل شهودی و قدسی، ریشههای وجودی خود را قطع کرده و به سرعت خشکاند.
🔸عقلانیت ابزاری و عرفی که خالی از مرجعیت عقل و وحی است، یعنی عرف سکولار، دو لاشه برجای مانده مدرنیته است و این لاشه بیجان را نور عقل است که دیگر بار، حیات و زندگی میبخشد.
🆔@parsania_net
🔰 کانال استاد #حمید_پارسانیا
🔸 تحلیل جریانهای فکری معاصر
🔸 پانزده مسأله درباره آموزش #فلسفه
🔸بررسی تاریخ فعال و زنده حکمت اسلامی
🔸 رصدکردن بنیانهای فلسفی متون آموزشی
🔸تحولات حوزههای معرفتی
🔸بررسی نقاط قوت فلسفه اسلامی و فلسفههای مدرن
🔸پخش #زنده دروس استاد
🔻🔻با عضویت در
@parsania_net