eitaa logo
پرتو اشراق
797 دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
14.6هزار ویدیو
60 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 دستگیری مردی که متحیر بود!! 📚 در ارشاد شيخ مفيد، نقل كرده كه: 🏴 چون (عليه السّلام) رحلت - شهادت - فرمود، مردى از اهل مصر مالى را به مكه آورد براى صاحب الامر، مردم گرد وى اجتماع نمودند 👥👤 جمعى از سنّيان گفتند: حسن عسكرى بلا عقب وفات يافت و عده ‏اى گفتند: جانشين وى جعفر (كذّاب) است، گروهى هم گفتند جانشين او پسرش مي باشد! 📜 مرد مصرى يكنفر بنام ابو طالب را به محله «عسكر» واقع در سامره فرستاد تا حقيقت امر را كشف كند، نامه‏ اى هم با آن مرد بود. 👳🏻‍♂️ فرستاده نخست نزد جعفر (كذّاب) رفت و از او دليل بر صدق امامتش خواست جعفر بوى گفت: فعلا دليلى آماده ندارم. 🌴 سپس آن مرد بدر خانه امام حسن عسكرى (عليه السّلام) رفت و نامه را به چند نفر از شيعيان كه معروف بود از جانب سفير حضرت وكيل بودند داد، جواب نامه بدين گونه از امام زمان (عليه السّلام) صادر گشت:  🔅«خداوند به آن كس كه تو را فرستاده پاداش خير دهد، او وفات نمود و وصيت كرد مالى كه با خود آورده بود، مرد موثقى در هر كارى كه مناسب ميداند صرف كند». 🕋 حضرت جواب نامه مرد صاحب مال را درست دادند، زيرا بعد كه مراجعت كردم ديدم آنچه فرموده بود مطابق آن در آمد. 📗 منبع: مهدی موعود (ترجمه جلد ۵۱، بحارالانوار)، محمد باقر مجلسی، اسلامیه، تهران ۱۳۷۸ ، ص ۶۰۴ - ۶۰۵. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜️ (علیه السلام): 🔅«تا جایی که می توانی تحمل کنی دست نیاز دراز مکن؛ زیرا هر روز، روزی تازه‌ای دارد». 📚 میزان الحکمه، جلد ۵، ص ۱۶۷. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
✋🏻 🌺✨ مژده بر اهل خرد باز بہ تن جان آمد 🌸 حجٺ یازدهم رحمٺ رحمان آمد 🌸 خلف پاڪ نبے زاده‌ے زهراے بتول 🌺✨ از گلستان علے نوگل خندان آمد 💐 سلام بر و بر بزرگ ترین هدیه او به جهان هستی، مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 🦋 زاد روز پُر برکت یازدهمین فراز سلسله امامت و ولایت، 🌹 پیشوای رهروان قافله هدایت، 🌼 حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)، 🎊 بر پیروان راستین آن حضرت مبارک باد. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 درسی از خداترسی امام عسکری(ع) در کودکی 🌤️ روزي شخصي (عليه‏ السلام) را در آن هنگام که کودک بود مشاهده کرد که در کنار عده اي از کودکان که بازي مي‏ کردند ايستاده است و گريه مي‏ کند! 👳🏻‍♂️ او پنداشت که علت گريه‏ ي امام، نداشتن اسباب بازي است، از اين رو نزد حضرت رفت و گفت: ☝🏻«ناراحت نباش، اي پسر رسول خدا! من برايت اسباب بازي مي ‏خرم!»  🌹 امام با ناراحتي فرمود:   🔅«يا قليل العقل! ما للّعب خلقنا»؛ 🔅«اي کم عقل ما براي بازي آفريده نشده ‏ايم؟»  👳🏻‍♂️ او با تعجب گفت: «پس براي چه خلق شده ‏ايد؟»  🌹فرمود:  🔅«للعلم و العبادة»؛ 🔅«براي دانش و پرستش»  👳🏻‍♂️ او گفت: «از کجا اين را مي‏گويي؟»  🌹فرمود: «زيرا خداوند فرموده:  «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ» 📖 سوره مومنون، آیه ۱۱۵. 🔅«آيا گمان مي‏کنيد که شما را بيهوده (و براي بازي) آفريده ايم و شما به ما بازگشت نمي کنيد؟»  👳🏻‍♂️ او گفت: «با آنکه کودک هستي و گناهي بر تو نيست چرا اينگونه منقلب هستي و از خدا مي‏ترسي؟»  🌹 حضرت فرمود:  🔅«مادرم را ديدم که با هيزم‏هاي بزرگ، آتش روشن مي‏کرد و آتش را از هيزم‏هاي کوچک شروع نمود. من ترس آن دارم که از هيزم‏هاي کوچک دوزخ باشم؟»  👳🏻‍♂️✋🏻 او گفت: «مرا موعظه و نصيحتي نما».  ا🌹 مام عليه ‏السلام اشعاري در بي وفايي دنيا خواند:  🔅أري الدنيا تجهّز بانطلاق   🔅مشمّرة علي قدم و ساق   🔅فلا الدنيا بباقية لحي   🔅و لا حي علي الدنيا بباق‏ 🔅کان الموت و الحدثان فيها 🔅الي نفس الفتي فرسا سباق   🔅فيا مغرور بالدنيا رويدا   🔅و منها خذ لنفسک بالوثاق. [۱] 🔰 ترجمه: 🔅«دنيا را مي‏بينم که گويا پاچه ‏هايش را بالا زده 🔅و با سرعت در حال دويدن است.   🔅دنيا براي هيچ جانداري باقي نخواهد ماند 🔅و به کسي وفا نخواهد نمود.  🔅گويا مرگ و حوادث ناگوار سوار بر اسبي تيزر 🔅و براي گرفتن جان آدمي مي‏دود.   🔅پس اي دلباخته‏ي به دنيا! 🔅لحظه اي درنگ کن و براي سفر بي بازگشت آخرت توشه اي برگير.»  📚 پی نوشت: ۱. احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۴۷۳. 📘 کرامات و مقامات عرفاتی امام حسن عسگری، سید علی حسینی قمی، صص ۲۲ - ۲۵. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜️ (علیه السلام): 🔅«عبادت به نماز و روزه بسیار نیست، همانا عبادت اندیشیدن در کار خداوند است». ‌🔅«ليْسَتِ اَلْعِبَادَةُ كَثْرَةَ اَلصِّيَامِ وَ اَلصَّلاَةِ وَ إِنَّمَا اَلْعِبَادَةُ كَثْرَةُ اَلتَّفَكُّرِ فِي أَمْرِ اَللَّهِ». ‌📚 مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۸۴. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🌹 افتخار خدمت با حفظ اسرار!! 📚 مرحوم كلينى (رضوان اللّه عليه) در كتاب شريف كافى آورده است: ⚜️ يكى از اصحابِ حديث - به نام ضوء بن علىّ عجلى - به نقل از شخصى كه از اهالى فارس بود حكايت كند: 🐪🐫🏰 پس از آن كه به قصد خدمت گزارى خاندان عصمت و رسالت (عليهم السلام) وارد شهر شدم، به منزل (عليه السلام) آمدم و در خدمت آن بزرگوار بودم تا آن كه روزى مرا خواست و فرمود: ❓براى چه از ديار خويش به اين جا آمده اى؟ 👳🏻‍♂️ در جواب حضرت، عرضه داشتم: ✋🏻 عشق و علاقه خدمت گزارى در محضر مقدّس شما، مرا بدين جا آورده است. 🌷 امام (عليه السلام) فرمود: پس بايد دربان من بشوى و افرادى كه در رفت و آمد هستند، مواظب باشى. 👥👥 بعد از آن داخل منزل در كنار ديگر غلامان و پيش خدمتان بودم و همكارى مى كردم و چنانچه چيزى لازم داشتند، از بازار خريدارى مى كردم تا به مرحله اى رسيدم كه بدون اجازه رفت و آمد داشتم و در مجالس آن حضرت نيز حاضر مى شدم. 👣 روزى بر آن حضرت وارد شدم و ناگهان حركت مخصوص و صدائى غيرعادى را شنيدم و تعجّب كرده، خواستم جلو بروم تا از نزديك بفهم كه چه خبر است. 🌷 ناگاه امام (عليه السلام) با صداى بلند، به من فرمود: همان جا بِايست و جلوتر نَيا؛ و من نيز همان جا ايستادم و ديگر نتوانستم نه جلو بروم و نه به عقب برگردم!! ⏳پس از گذشت لحظاتى، كنيزى از نزد حضرت بيرون آمد، در حالى كه چيزى را در پارچه اى پيچيده و همراه خود داشت، بعد از آن امام حسن عسكرى (عليه السلام) مرا صدا نمود و فرمود: وارد شو. 👣 وقتى بر آن حضرت وارد شدم، كنيز را دستور داد كه تو هم برگرد و بيا، چون كنيز برگشت و وارد اتاق شد، حضرت فرمود: 🌷 آنچه در پارچه پيچيده اى باز كن و نشان بده!! 🌸 هنگامى كه پارچه را گشود، متوجّه شدم كه كودكى زيبا و نورانى با قيافه اى گندمگون در آن مستور بود. 🌷 سپس امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود: 🔅اين نوزاد بعد از من، امام و پيشواى شماها است و به كنيز دستور داد: او را بپوشان و بِبَر. 👳🏻‍♂️ راوى گويد: من ديگر آن نوزاد مبارك را نديدم تا پس از آن كه امام حسن عسكرى (عليه السلام) از دنيا رفت. (۱) 📚 پی نوشت: ۱- اصول كافى، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۶. 📘 چهل داستان و چهل حديث از امام حسن عسكرى (علیه السلام)، عبدالله صالحي 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜️ (علیه السلام): 🔅«مواظب باش که طلب روزی، تو را از کار و اعمال واجب باز ندارد». 📘 تحف العقول، ص ۴۸۹. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🌺 مژده امام هادى (ع) به نرجس خاتون به ولادت امام عصر (عج) از ایشان 🌟 داستان شگفت انگیز تولد امام زمان (عج) 🏰 بشر بن سلیمان مى‌گويد: وقتى خانم را به سامره آوردم و او به خانه حضرت هادى (ع) وارد شد، در اولين بارى كه در بيدارى چشم اين انسان والا به (ع) مى‌افتد، حضرت به او مى‌گويد، نرجس، و او را به اسم اصلى‌اش صدا مى‌زند. 🌴 بعد از او مى‌خواهد بنشيند و به او مى‌گويد: ☝🏻كه آيا دلت مى‌خواهد در اولين برخوردت اين مبلغ پول را به عنوان هديه و چشم روشنى به تو بدهم، يا اين كه مژده‌اى را به تو بدهم. 💓 خوش به حال قلب‌هايى كه از پول آزاد است. 🌸 نرجس گفت: «يابن رسول‌الله! پول نمى‌خواهم و مژده را مى‌خواهم». 🌹 حضرت (ع) فرمود: «به تو مژده مى‌دهم كه آن كسى كه در عاقبت، تمام دنيا را پر از عدل و داد مى‌كند، بعد از آنى كه پر از ظلم و جور شده، از تو به دنيا مى‌آيد. تو اين قدر پيش خدا ارزش پيدا كرده‌اى كه ظرف وجود تو، شايستگى تربيت كردن پرچمدار عدل جهانى را دارد. او كه نتيجه همه انبياء و امامان است، از رَحِم تو به دنيا مى‌آيد». 🌹 بعد حضرت فرمود؛ خواهر، حكيمه خاتون! بيا ايشان همان خانمى است كه درباره او به تو مى‌گفتم. او را ببر و حلال و حرام خدا را به او ياد بده. عبادت‌ها را به او ياد بده؛ يعنى اگر مى‌خواهيد ظرف وجودتان، شايستگى‌ منابع فيض حق را پيدا كند، عبادت خدا كنيد و رعايت حلال و حرامش را بنماييد.[۱]  🌤️ يك روز آمد و به برادرش حضرت هادى (ع) گفت: ✋🏻 اين دختر همه تعاليم دين را ياد گرفته است و به زيبايى هم خدا را عبادت مى‌كند. 🌹 بعد حضرت فرزندش، (ع)، را صدا زد و به او فرمود: 🔅«پسرم! اين دختر، لايق آن شده كه من او را براى تو عقد كنم». 💞 سپس او را براى امام عسكرى (ع) عقد كرد و پس از گذشت مدتى، (س) به شوهرش، امام عسكرى (ع)، گفت: ❓به من مژده شده بود كه من حامله مى‌شوم، ولى چرا چنين نشدم؟ 🌷 حضرت به او فرمود: «شما الان حامله هستى، ولى حاملگى‌ات، مثل حاملگى مادر موسى است. اين سرّ خداست كه در شكم تو مى‌باشد. اين حجت خدا و بقيه‌الله است. هر چشمى نبايد او را ببيند و هر گوشى نبايد صدايش را بشنود». 🌕 ...تا شب پانزده شعبان كه به منزله شب قدر است. در شب پانزدهم، امام عسكرى (ع) فرمود: 🔅«امانت خدا امشب بى درد به‌ دنيا مى‌آيد». 🦋 يعنى با خدا، پيغمبر و امامان بسازيد كه همه دردها علاج است. بى‌درد به دنيا مى‌آيد. 🌌 نيمه شب بود كه حضرت حجت (عج) به دنيا آمد. مادرش مى‌گويد، به محض اين كه حضرت از بدن من جدا شد، صدايش در آمد: 🌸✨«اشهد ان لا اله الاالله و ان جدى رسول الله، و همين‌ طور ادامه داد و شهادت داد به اميرمؤمنان (ع)، به حضرت مجتبى (ع)، به حضرت سيدالشهداء (ع)، به زين العابدين (ع)، به امام باقر (ع)، امام صادق (ع)، به موسى بن جعفر (ع)، به حضرت رضا (ع)، به حضرت جواد (ع)، به حضرت هادى (ع) و به پدر بزرگوارش و به عنوان امامان واجب الاطاعه به آنان سلام كرد». 🌷 بعد امام عسكرى (ع) گفت: او را پيش من بياوريد. در همان آغوش اول، امام (ع) به شانه فرزندش نگاه كرد و ديد بر شانه‌اش اين آيه مهر خورده: 🔅«وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ‌».[۲] 🤲🏻 خدايا! ما را از شيعيان واقعى امام زمان قرار بده. 🤲🏻 خدايا! ما را مورد محبت امام عصر قرار بده. 🤲🏻 خدايا! به احترام (عج) اسرائيل را نابود كن و مسلمان‌ها را پيروز فرما. دين ما، كشور ما را از حوادث حفظ فرما و دختران و پسران ما را از شرّ فرهنگ غرب در امان و محفوظ بدار. 📗 کتاب مادر امام عصر(عج)، استاد حسين انصاريان 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹 پاداش هديه و علم آموزى ⚜️ (عليه السلام) حكايت نمايد: 🌴 روزى شخصى از دوستان (عليه السلام) هديه اى به محضر آن حضرت تقديم كرد. 🌹امام مجتبى (عليه السلام) هديه را تحويل گرفت؛ و سپس اظهار داشت؛ من نيز مى خواهم محبّت تو را جبران نمايم، كدامين برايت بهتر است؛ ❓آيا هديه اى كه ارزش آن بيست برابر هديه تو است، تقديم دارم؟ ❓يا آن كه علمى رابه تو بياموزم تا بر آن شخص ناصبى كه در روستاى شما ساكن است، غالب و پيروز آيى و مؤمنين آن ديار را شادمان گردانى؟ 👌🏻ضمنا انتخاب هر كدام با خودت مى باشد. و چنانچه بهترين را انتخاب كنى هر دو را به تو خواهم داد و اگر بدترين را برگزينى باز هم تو را در انتخاب هر يك آزاد مى گذارم! 👳🏻‍♂️✋🏻 دوست حضرت در پاسخ گفت: ياابن رسول اللّه! مرا علمى بياموز تا به واسطه آن در قبال آن ناصبى احتجاج كنم و بر او پيروز آيم و مؤمنين از حيرت و شرّ او نجات يابند كه همانا ارزش آن بيشتر از بيست هزار درهم خواهد داشت. 🌹امام مجتبى (عليه السلام) فرمود: ارزش آن چندين برابر بيست هزار درهم است و بلكه ارزشمندتر از تمام دنيا مى باشد. سپس علمى را به او آموخت؛ و همچنين بيست هزار درهم نيز به عنوان هديه تقديم او نمود. ⚜️ امام حسن عسكرى (عليه السلام) در ادامه فرمايش خود افزود: 🔅آن شخص خداحافظى كرد و رفت؛ و پس از مناظره و احتجاج با آن ناصبى بر او پيروز شد و خبر اين پيروزى - شيعه بر ناصبى - در همه جا منتشر گرديد. 🫂 بار ديگر كه محضر امام مجتبى (عليه السلام) شرفياب شد حضرت به او فرمود: 🔅بهترين و بيشترين سود را برده اى: دوستى و خوشنودى خداوند و رسولش و اهل بيت (عليهم السلام) او را براى خود تامين كردى و نيز ملائكه و مؤمنين از تو شادمان گرديدند، نوشِ جان و گوارايت باد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱- احتجاج طبرسى، ج ۱، ص ۱۹ به نقل از تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام ص ۳۴۷. 📗 چهل داستان از امام حسن (علیه السلام) عبدالله صالحی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
✋🏻 امّت جدّت را درياب! 🌹 امام حسن عسکری(ع) و پاسداری از اسلام در مقابل مسیحیّت 📚 در «خرائج راوندى» آمده است: على بن حسن بن شاپور گويد: 🏜️ در سامرّا قحطى شديدى رخ داد و معتمد عباسی امر نمود كه همه مردم آن سامان براى استسقاء و طلب باران بيرون روند. مسلمانان سه روز به صحرا رفتند و دعا كردند و اثرى نيافتند!! ✝️ روز چهارم «جاثليق» بزرگ اسقفان مسیحی با جماعتى از نصارى و رهبانان رفتند و در ميان آنها راهبى بود، همين كه آن راهب دست به سوى آسمان برداشت باران شروع به باريدن كرد!!! 👥👤 از اين رو مسلمانانى كه ايمانشان ضعيف بود به دين خود مشكوك شدند و به كيش نصرانيت متمايل شدند. 🏰 سپس معتمد امر نمود حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام را از زندان بيرون آوردند(!!) و به او عرض كرد: ✋🏻 يابن رسول الله! امت جدت را درياب كه هلاك شدند و از دين خارج شدند!! 🌹 حضرت فرمود: فردا به صحرا مى رويم و شك و شبهه را برطرف مى كنم. ✝️ آنگاه كه جاثليق با رهبانان در روز سوم نيز براى استسقاء به صحرا رفتند و حضرت (عليه السلام) هم با چند نفر از اصحاب و ياران خود تشريف بردند و همين كه راهب دستش را براى دعا بلند كرد، حضرت عسكرى (عليه السلام) به يكى از غلامان خود فرمود: برو دست راهب را بگير و هرچه بين انگشتانش يافتى بياور تا مطلب بر همه آشكار شود و اشكال برطرف گردد!! 👌🏻آن غلام رفت و بين انگشتان راهب استخوانى يافت. آن را خدمت حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام آورد. 🌹 حضرت فرمود: اى راهب! اكنون دعا كن!! 🌤️ آسمان ابرى بود، ابر بشكافت و خورشيد نمايان شد و ديگر دعاى نصارى به جايى نرسيد و سودى نبخشيد و معتمد گفت: ❓يابن رسول الله! اين استخوان كه بين انگشتان راهب بود، چه بود؟ 🌹 فرمود: «اين راهب به قبر پيامبرى از پيامبران خدا گذشت و اين استخوان را به دست آورد و اثر استخوان پيامبر اين است كه چون مكشوف شود آسمان مى بارد». 🌧️ بنابر نقل ديگرى: خود آن حضرت با آداب و شرايط دعا فرمود و باران باريد و رفع قحطى و گرانى گرديد و شبهه و شك مردم هم برطرف شد. 🖊 حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ علي رباني خلخالي 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🤲🏻 «يا أَبَا مُحَمَّد يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الزَّكِيُّ الْعَسْكَرِيُّ يَا بْنَ رَسُولِ ا
🦋 داستان خواندنی مسافرت امام عسکری علیه السلام به گرگان و کرامتی از ایشان ⚜️  مرحوم راوندى، ابوحمزه طوسى، اربلى و برخى ديگر از بزرگان به نقل يكى از اهالى و مؤمنين به نام جعفر - فرزند شريف گرگانى - حكايت كنند: 🕋 در يكى از سال ها به قصد انجام مناسك حجّ عازم مدينه منوّره و مكّه معظّمه شدم. 🌴 در بين راه، جهت زيارت و ديدار حضرت ابومحمّد، عليه السلام به شهر سامراء رفتم و مقدارى هدايا نيز براى آن حضرت به همراه داشتم، چون وارد منزل حضرت شدم، خواستم سؤال كنم كه هدايا را تحويل چه كسى بدهم؟ 🌹 ليكن امام عليه السلام پيش از آن كه من حرفى بزنم و سؤالى را مطرح كنم، مرا مخاطب قرار داد و فرمود: 🔅«اى جعفر! آنچه را كه همراه خود آورده اى و مربوط به ما است، تحويل مباركِ خادم دهيد». 👣 لذا آن هدايا را تحويل خادم دادم و نزد حضرت مراجعت كردم و گفتم: 👳🏻‍♂️✋🏻 ياابن رسول اللّه! اهالى گرگان كه از دوستان و شيعيان شما هستند، به شما سلام رسانده اند. 🌹 امام عليه السلام ضمن جواب سلام، فرمود: «آيا پس از انجام مناسك حجّ به ديار خود بازخواهى گشت؟» ✋🏻 عرضه داشتم: بلى. ⏳ فرمود: «يكصد و هفتاد روز ديگر با امروز كه حساب كنى، روز جمعه خواهد بود، كه تو وارد شهر و ديار خود خواهى شد - كه صبح جمعه، روز سوّم ماه ربيع الثّانى مى باشد، پس چون به ديار خود بازگشتى سلام مرا به دوستان و آشنايان برسان و بگو كه من عصر همان روز جمعه به شهر گرگان خواهم آمد، چنانچه مسائل و مشكلاتى دارند آماده نمايند». 🌹 سپس حضرت افزود: «حركت كن و برو، خداوند تو را و آنچه كه همراه دارى، در پناه خود سالم نگه دارد و انشاءاللّه با خوبى و خوشحالى نزد خانواده و آشنايانت بازگردى. ضمناً متوجّه باش كه مدّتى ديگر داراى نوزادى خواهى شد كه پسر مى باشد، نام او را صَلْت بگذاريد، چون كه او از دوستان و علاقه مندان ما خواهد بود». 🕋 جعفر گويد: پس از صحبت هاى زيادى، با حضرت خداحافظى كردم و طبق تصميم خود رهسپار مدينه و مكّه شدم و چون اعمال و مناسك حجّ را انجام دادم، راهى شهر و ديار خود گشتم. و همان طورى كه امام عليه السلام پيش گوئى كرده بود، صبح روز جمعه، سوّم ماه ربيع الثّانى وارد گرگان شدم و دوستان و آشنايان براى زيارت قبولى، به ملاقات و ديدار من آمدند. ☝🏻من نيز به آن ها خبر دادم كه امام حسن عسكرى عليه السلام خبر داده است كه عصر امروز با دوستان و شيعيان خود در اين شهر ديدار خواهد داشت، پس مسائل و نيازمندى هاى خود را آماده كنيد كه هنگام تشريف فرمائى حضرت مسائل و مشكلات خود را مطرح كنيد. 🤲🏻 نماز ظهر و عصر را خوانديم و پس از گذشت ساعتى از نماز، دوستان در منزل ما حضور يافتند و براى تشريف فرمائى حضرت لحظه شمارى مى كردند كه ناگهان امام عسكرى عليه السلام با قدوم مبارك خويش وارد منزل و در جمع دوستان حاضر شد و بر جمعيّت سلام كرد. 🤝 افراد جواب سلام حضرت را دادند و با كمال أدب و احترام دست امام عليه السلام را مى بوسيدند. 🌹 سپس حضرت فرمود: من به جعفر - فرزند شريف - قول داده بودم كه امروز در جمع شما دوستان حاضر خواهم شد، لذا نماز ظهر و عصر را در شهر سامراء خواندم و به سوى شما حركت كردم تا تجديد عهد و ديدارى باشد و در اين لحظه در جمع شما آمده ام، اكنون چنانچه مسئله و مشكلى داريد بيان كنيد؟ 👤 پس هر كس سؤالى و مطلبى را عنوان كرد و جواب خود را به طور كامل از آن حضرت دريافت داشت، تا آن كه يكى از علاقه مندان و دوستان حضرت به نام نضر - فرزند جابر - اظهار داشت: ✋🏻 ياابن رسول اللّه! فرزندم مدّت ها است كه نابينا شده است، چنانچه ممكن باشد از خداوند متعال بخواهيد كه به لطف و كَرَمش چشم فرزند مرا سالم نمايد تا بينا شود. 🌹امام عليه السلام فرمود: فرزندت كجاست؟ او را بياوريد... 🧒🏻 وقتى فرزند نابينا را نزد حضرت آوردند، ايشان با دست مبارك خود بر چشم هاى او كشيد و به بركت حضرت بلافاصله، چشم هاى او سالم و بينا گرديد. 🦋 و پس از آن كه مردم سؤال ها و خواسته هاى خود را در امور مختلف مطرح كردند و حوائج آن ها برآورده شد، امام عليه السلام در پايان مجلس، در حقّ آن افراد دعاى خير كرد و در همان روز به سمت شهر سامراء مراجعت نمود. (۱) 📚 پی نوشت؛ ۱. الثّاقب فى المناقب: ص ۲۱۴، ح ۱۸، الخرائج و الجرائح: ج ۱، ص ۴۲۴، ح ۴، كشف الغمّة: ج ۲، ص ۴۲۷، بحارالا نوار: ج ۵۰، ص ۲۶۲، ح ۲۲، مدينة المعاجز: ج ۷، ص ۶۱۷، ح ۲۶۰۱. 📗 چهل داستان و چهل حديث از امام حسن عسكرى (ع)، عبدالله صالحی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹 امام حسن عسکری علیه السلام و احترام به زوّار کربلا و خراسان 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن و علیه السلام 🏰 شده که روزی دو نفر از محّبان، یکی از زیارت و دیگری از زیارت به شهر سرمن رای (سامرّا) وارد می شدند پس احوالات را به خدمت علیه السلام معروض داشتند آن حضرت، آن دو را پیشواز کردند، امّا در وقت مراجعت آن حضرت پیاده تشریف می آوردند، یکی از اصحاب عرض کرد: ✋🏻 یابن رسول اللّه اسب سواری موجود است چرا سوار نمی شوید؟ 🌹 فرمودند: «به خود گوارا نمی بینم که دوستان و محبّان ما پیاده باشند و من سوار شوم»، پس با همان حال با آن دو نفر به خانه ایشان تشریف آوردند. 💧آن حضرت به ایشان نظر مبارک می کرد و می گریست به حدّی که عرض کردند: ❓یابن رسول اللّه سبب گریه شما چیست؟ 🌹 فرمودند: «سبب گریه من این دو نفر زائر هستند، وقتی به زائر خراسان نظر می کنم جدّم امام رضا علیه السلام به خاطرم می آید که در ولایت غریب، بی کس و تنها به او زهر دادند و جگر مبارکش را پاره پاره نمودند و احدی نبود تا او را یاری و دلداری نماید». 🔅«و وقتی به این زائر می نگرم به خاطرم می رسد که جدّم سیدالشهداء(ع ) که در روز عاشورا با لب تشنه و جگر سوخته و بی کس و تنها در میان اهل ظلم و جفا با بدن پاره پاره بر روی خاک و ریگهای کربلا افتاده بود و در میان اهل ظلم کسی نبود که یاری اش کند پس هر کس که یاری و اعانت زوّار ما را کند گویا ما را اعانت و یاری کرده است».[۱] 📚 پی نوشت: [۱] کتاب مفتاح الجنّه. 📗 منبع: برگرفته از کتاب داستانهایى از زمین کربلا، ر یوسفی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌟 حکایت شیرین میلاد امام زمان (عج) 🌴 حكيمه خاتون مى‌گويد: روزى به خدمت ابومحمّد، علیه السلام رسيدم، به من فرمود: 🌌 «اى عمّه! امشب نزد ما بمان؛ چون امشب خدا جانشين و خليفه خود را ظاهر خواهد كرد». ❓گفتم: از چه كسى؟ 🌹فرمود: از نرگس خاتون. ‼️گفتم: كه حامله نيست!! 🌹فرمود: «حاملگى او مانند حاملگى مادر موسى علیه السلام است. فقط هنگام تولد آشكار مى‌شود». 🌖 لذا آن شب در آنجا ماندم و با نرگس خاتون در يك جا خوابيدم. وقتى كه شب به نيمه رسيد، هر دو برخاستيم و نماز شب خوانديم. 💭 با خود گفتم: صبح نزديك شد ولى آنچه را كه ابو محمّد علیه السلام گفته بود ظاهر نشد! 🌹آنگاه امام علیه السلام از اطاق خودش صدا زد و فرمود: عجله نكن. 👣با شرمندگى به اطاق برگشتم. نرگس خاتون نزدم آمد در حالى كه درد زايمان گرفته بود. پس او را به سينه چسباندم و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و «إِنَّا أَنْزَلْناهُ‌» و «آية الكرسى» را خواندم. پس آن كودك در شكم مادر مى‌خواند آنچه را كه من خواندم. 🎇 مى‌گويد: ناگهان نورى پرتو افكند و حضرت مهدى- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف- را ديدم كه رو به قبله سجده كرده است. او را گرفتم. امام حسن عسكرى علیه السلام صدا زد: اى عمّه! فرزندم را نزد من آور. 👣 حکیمه مى‌گويد: پيش امام علیه السلام بردم. 🌹حضرت زبانش را در دهان فرزندش گذاشت و روى زانويش نشاند و فرمود: اى فرزند من! به اذن خدا سخن بگو. 🌸 حضرت مهدی (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف) شروع به سخن كرد و فرمود: 🔅«اعوذ باللَّه السّميع العليم من الشّيطان الرّجيم‌، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ‌». [۱] 🔅و درود خدا بر محمّد مصطفى، على مرتضى، فاطمه زهرا، الحسن و الحسين، على ابن الحسين، محمّد بن على، جعفر بن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّد بن على، على بن محمّد و پدرم حسن بن على. 🦚 حكيمه خاتون مى‌گويد: در اين حال پرندگانى سبز بر ما سايه افكندند. و امام حسن عسكرى علیه السلام به يكى از آنها اشاره كرد و صدا نمود و فرمود: اين را بگير و محافظتش نما تا اينكه خداوند به او اجازه قيام دهد. و خداوند پشتيبان اوست. ❓حكيمه خاتون مى‌گويد: به امام علیه السلام گفتم اين پرنده و پرندگان ديگر چه بودند؟ 🌹فرمود: اين يكى جبرئيل بود و آنها نيز ملائكه رحمت. آنگاه فرمود: اى عمه! اين كودك را به مادرش برگردان تا اينكه چشمش روشن شود. و غمگين نباش و بدان كه وعده خداوند حق است. و بسيارى از مردم نمى‌دانند. من هم وى را به مادرش برگرداندم. هنگامى كه امام زمان (عج) متولد شد، پاك و ختنه شده بود. و بر بازوى راست او: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً نوشته شده بود. [۲] 📚 پی نوشت ها: ۱. يعنى: «و ما اراده كرديم كه بر مستضعفين زمين منت نهاده و آنان را پيشوايان و وارثين زمين قرار دهيم. و در زمين به آنها قدرت و تمكين بخشيم و به چشم فرعون و هامان و لشكريانشان آنچه را كه از آن بيمناك بودند، نمايان سازيم».( سوره قصص، آيه ۴ - ۶). ۲. بحارالانوار ۵۱/ ۱۱، حديث ۱۴. 📚 جلوه‌های اعجاز معصومین، نویسنده: راوندی، قطب الدین، جلد ۱، صفحه ۳۵۲. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🍵 نوشيدن آب رحيل و آخرين نماز امام عسکری (علیه السلام) 🕯 گزارشی از آخرین لحظات حضور امام زمان در کنار پدر 📚 مرحوم شيخ طوسى و برخى ديگر از بزرگان، به نقل از قول اسماعيل بن علىّ - معروف به ابوسهل نوبختى - بعد از بيان تاريخ ميلاد حضرت مهدى موعود (صلوات اللّه عليه) و اشاره به نام مبارك و نيز اسم مادر آن حضرت، حكايت كنند: 🛌 در آن روزهائى كه (عليه السلام) در بستر بيمارى قرار گرفته بود - كه در همان مريضى هم به شهادت نائل آمد - به ملاقات و ديدار حضرت رفتم. 👳🏼‍♂ پس از آن كه لحظه اى در كنار بستر آن امام مظلوم با حالت غم و اندوه نشستم و به جمال مبارك حضرتش مى نگريستم. 🛌 ناگاه ديدم حضرت، خادم خود را (كه به نام عقيد معروف و نيز سياه چهره بود) صدا كرد و به او فرمود: ▪️«اى عقيد! مقدارى آب - به همراه داروى مصطكى - بجوشان و بگذار سرد شود». 🍵 همين كه آب، جوشانيده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام حسن عسكرى عليه السلام آورد تا بياشامد. 🛌 موقعى كه حضرت ظرف آب را با دست هاى مبارك خود گرفت، لرزه و رعشه بر دست هاى حضرت عارض شد، به طورى كه ظرف آب بر دندان هاى حضرت مى خورد و نمى توانست بياشامد. 🍵 آب را روى زمين نهاد و به خادم خويش فرمود: ▪️«اى عقيد! داخل آن اتاق برو، آن جا كودكى خردسالى را مى بينى كه در حال سجده و عبادت مى باشد، بگو نزد من بيايد». 🚪خادمِ حضرت گفت: چون داخل اتاقى كه امام (عليه السلام) اشاره نمود، رفتم كودكى را در حال سجده مشاهده كردم كه انگشت سبّابه خود را به سوى آسمان بلند نموده است، بر او سلام كردم، پس نماز و سجده خود را خلاصه و كوتاه نمود. ✋🏾 پس به محضر ايشان عرض كردم: مولايم فرمود نزد ايشان برويم‌... 🦋 در همين لحظه، صقيل مادر آن فرزند عزيز آمد و دست كودك را گرفت و پيش پدرش برد. 👳🏼‍♂ ابوسهل نوبختى گويد: هنگامى كه كودك - كه بسيار زيبا و همچون ماه نورانى بود - نزد پدر آمد، سلام كرد و همين كه چشم پدر به فرزند خود افتاد، گريست و به او فرمود: 🛌 اى پسرم! تو سيّد و بزرگ خانواده ما هستى، من به سوى پروردگار خود رحلت مى نمايم، مقدارى از آن آب مصطكى را با دست خود بر دهانم بگذار. 🍵 چون مقدارى از آن آب مصطكى را تناول نمود، فرمود: 🛌 مرا كمك كنيد تا نماز به جا آورم، پس آن كودك حوله اى را كه در كنار پدر بود، روى دامان امام عليه السلام انداخت و سپس پدرش را وضوء داد. 🤲🏻 و چون حضرت ابومحمّد، امام عسكرى (عليه السلام) نماز را با آن حال مريضى انجام داد، خطاب به فرزند خويش نمود و فرمود: ☝️🏻«اى فرزندم! تو را بشارت باد، كه تو صاحب الزّمان و مهدى اين امّت هستى، تو حجّت و خليفه خدا بر روى زمين مى باشى، تو وصىّ من و نيز خاتم ائمّه و اهل بيت عصمت و طهارت خواهى بود. و جدّت، پيغمبر خدا (صلى الله عليه و آله) تو را هم نام خود معرّفى نموده است. 👳🏼‍♂ راوى در پايان سخن افزود: 🛌 در همين لحظات حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) به وسيله آن سمّ و زهرى كه توسّط معتصم به او خورانيده شده بود رحلت نمود و به شهادت رسيد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱- كتاب الغيبة شيخ طوسى، ص ۲۷۱، ح ۲۳۷، بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۶، ح ۱۴. 📗 چهل داستان و چهل حديث از امام حسن عسكرى عليه السلام، عبداللّه صالحى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🤲🏻 این نسخه گره‌گشاست... 🎙 حجت‌‌ الاسلام 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq علیه السلام سلام الله علیها
پرتو اشراق
🌟 سخنانى تكان دهنده در كودكى! 📚 بسيارى از تاريخ ‌نويسان آورده اند: 👳🏼‍♂ روزى يكى از بزرگان شهر سامراء به نام بهلول از محلّى عبور مى كرد، بچّه هائى را ديد كه مشغول بازى هستند و حضرت ابومحمّد حسن بن علىّ عسكرى عليه السلام را ديد - در حالى كه كودكى خردسال بود - كنارى ايستاده و گريه مى كند!! 💭 بهلول گمان كرد كه چون اين كودك، اسباب بازى ندارد، نگاه به بچّه ها مى نمايد و با حسرت گريه مى كند؛ به همين جهت جلو آمد و اظهار داشت: اى فرزندم! ناراحت مباش و گريه نكن، من هر نوع اسباب بازى كه بخواهى، برايت تهيّه مى كنم!! 🌹حضرت در همان موقعيّت و با همان زبان كودكى لب به سخن گشود و بهلول را مخاطب قرار داد و اظهار نمود: ❓«اى كم عقل! مگر ما انسان ها براى سرگرمى و بازى آفريده شده ايم، كه با من اين چنين سخن مى گوئى؟» 👳🏼‍♂✋🏻 بهلول سؤال كرد: پس براى چه چيزهائى آفريده شده ايم؟! 🌹حضرت عليه السلام در پاسخ به او فرمود: 🔅«ما بندگان خدا، براى فراگيرى دانش و معرفت و سپس عبادت و ستايش پروردگار متعال آفريده شده ايم». 👳🏼‍♂بهلول گفت: اين مطلب را از كجا و چگونه آموخته اى؟! و آيا براى اثبات آن دليلى دارى؟ 🌹حضرت فرمود: 📖 «از خداوند سبحان و از گفتار حكيمانه او آموخته ام، آن جائى كه مى فرمايد: 🔅«أفَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أنَّكُمْ إلَيْنا لا تُرْجَعُونَ» (۱) 🔅«آيا شما انسان ها گمان كرده ايد كه شما را بيهوده و بدون هدف آفريده ام، و نيز گمان مى كنيد براى بررسى اعمال و گفتار به سوى ما بازگشت نمى كنيد!؟» 👳🏼‍♂✋🏻 سپس بهلول با آن موقعيّت و شخصيّتى كه داشت از آن كودك عظيم القدر تقاضاى موعظه و نصيحت نمود. 🌹حضرت در ابتداء چند شعرى حكمت آميز را سرود؛ و بعد از آن بهلول را مخاطب خود قرار داد و فرمود: 🪵 «اى بهلول! عاقل باش، من در كنار مادرم بودم، او را ديدم كه مى خواست براى پختن غذا چند قطعه هيزم ضخيم را زير اُجاق روشن كند؛ ولى آن ها روشن نمى شد تا آن كه مقدارى هيزم باريك و كوچك را روشن كرد و سپس آن هيزم هاى بزرگ و ضخيم به وسيله آن ها روشن گرديد. 🔅و گريه من از اين جهت است كه مبادا ما جزئى از آن هيزم هاى كوچك و ريز دوزخيان قرار گيريم». 👳🏼‍♂با بيان چنين مطالبى، بهلول ساكت ماند و ديگر حرفى نزد. (۲) 📚 پی نوشت ها: ۱- سوره مؤمنون، آيه ۱۱۵. ۲- إحقاق الحقّ، ج ۱۹، ص ۶۲۰، صواعق المحرقه، ص ۲۰۵، نورالابصار، ص ۱۶۶. 📗چهل داستان و چهل حديث، از امام حسن عسكرى عليه السلام، عبداللّه صالحى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
علیه السلام: 🔅«نيكويى صورت، زيبايى ظاهر و نيكويى خرد، زيبايى باطن است». 🔅«حسْنُ اَلصُّورَةِ جَمَالٌ ظَاهِرٌ وَ حُسْنُ اَلْعَقْلِ جَمَالٌ بَاطِنٌ». 📚 بحار الأنوار، ج‌ ۷۵، ص ۳۷۹. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔗 افتاده بود زندان. شکنجه‌ها امانش را بریده بود. 💭 به خودش گفت: بگذار نامه بنویسم برای امام، هم برای آزادی‌ام دعا کند، هم از آقا پول بخواهم. 📜 نامه نوشت. اما خجالت کشید پول بخواهد. 📜 خیلی زود جواب نامه به دستش رسید: ☀️ ظهر امروز، نمازت را در خانه‌ات خواهی خواند! 🌟 همان شد که امام فرموده بود. آزادش کردند. 📜💰به خانه که رسید نامه‌ای دید، همراه صد دینار طلا. نامه را باز کرد. دستخط امام عسکری علیه‌السلام بود: 🔅«هر وقت نیازی داشتی از من خجالت نکش!» 📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج ۱، ص ۵۰۸. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq علیه السلام
علیه السلام فرمودند: 🔅«بخدا سوگند او (حضرت مهدی علیه السلام) آنچنان غيبتى خواهد داشت كه در آن دوران هيچ كس از هلاكت رهايى نمى‌يابد، مگر کسانی که خداوند آنها را بر اعتقاد به امامت وی ثابت قدم نگه دارد و به دعا برای تعجیل فرج توفیقشان دهد». 🔅...وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ غَیْبَةً لَا یَنْجُو فِیهَا مِنَ الْهَلَکَةِ إِلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فِیهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِهِ». 📚 کمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۴. 📚 بحار الانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۱۲. 🤲🏻 تنها راه نجات از گرفتاری‌های آخرالزمان، دعای زیاد و مداوم برای تعجیل در ظهور منجی عالم بشریت، حضرت ولیعصر علیه السلام است. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏳 هراس جباران از حضرت قائم (عج) ✋🏻 أبومحمّد بن شاذان - که رحمت بر او باد - گفت: أبوعبداللّه بن حُسَيْن بن سَعدِ کاتب (رض) برايِ ما نقل کرد که: أبومحمّد (يعني: ) - عليه السّلام - فرمود: ⚔ «بَني أُمَيّه وبَني عبّاس به دو علّت شمشير بر ما نهاده اند: 🔆 يکي آنکه مي دانستند ايشان را در خلافت حقّي نيست و بيم داشته اند ما آن را اِدِّعا کنيم و در جايگاهِ أصلي اش قرار گيرد. 🔆 دوم آنکه ايشان از أخبارِ مُتَواتِر دانسته بودند که نابوديِ فرمانروائيِ جَبّاران و ظالمان بر دستِ قائِمِ ما است وشَک نداشتند که خود از جَبّاران و ظالمان اند. 🩸پس به قتلِ أهلِ بَيتِ رسولِ خدا - صلّي اللّه عليه وآله - و نابود ساختنِ نسلِ آن حضرت بکوشيدند و از اين طريق مي خواستند يا مانعِ تولّدِ قائِم - عليه السّلام - شوند و يا او را به قتل آورَند. 🔅پس خداوند نپذيرفت که تا نورِ خود را - هر چند مُشرِکان خوش ندارَند - به تمامت نرسانده است، برايِ هيچ يک از ايشان از کارِ خويش پرده برگيرد». (۱) و (۲) 📚 پی نوشت ها: ۱. إثبات الهداة ۷ : ۱۳۹، ح ۶۸۵ (؛ ونگر: گزيده کفاية المهتدي؛ و: کشف الحقّ، خاتون آبادي، ط. ميرصابري، ص ۵۲ و ۵۳). ۲. (يعني مبالغه در کشتن أهل بيت رسول خدا - صلّي اللّه عليه وآله - مي نمودند، به اميد آنکه شايد آن حضرت به وجود نيايد، يا اگر به وجود آمده باشد کشته شود، تا مُلک و پادشاهي از دست ايشان بدر نرود) (کشف الحقّ، ط. ميرصابري، ص ۵۳). 📗 اندوخته خداوند، هادى نجفى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 حضور نيازمندان بیگانه و غیر مسلمان در محضر امام حسن عسكرى (ع) 🧔🏻‍♂ محمد بن على مى گويد: تهى دست شديم زندگى بر ما خيلى سخت شد، پدرم به من گفت: 👳🏼‍♂ برويم نزد امام عسکرى عليه السلام مى گويند مرد بخشنده است! 🧔🏻‍♂ گفتم: او را مى شناسى؟ 👳🏼‍♂ پدرم گفت: نه او را مى شناسم و نه تا به حال وى را ديده ام. 🧔🏻‍♂👳🏼‍♂ با هم به سوى خانه آن حضرت حركت كرديم، پدرم در بين راه به من گفت: + پانصد درهم نيازمنديم كاش امام مى داد، دويست درهم براى خريد لباس، دويست درهم براى خريد آرد و صد درهمش را براى مخارج ديگر زندگى مى رسانيم. 🧔🏻‍♂ محمد بن على مى گويد: من با خود گفتم: 💭 اى كاش سيصد درهم نيز به من بدهد كه صد درهم براى خريد يك درازگوش و صد درهم براى مخارج و صد درهم نيز براى خريد لباس باشد، تا به جبل (قسمتهاى كوهستانى غرب ايران تا همدان و قزوين) بروم. 🌴 هنگامى كه به خانه امام عليه السلام رسيديم غلام آن حضرت بيرون آمد و گفت: 🧔🏽 على بن ابراهيم و پسرش وارد شوند. 🧔🏻‍♂👳🏼‍♂ چون وارد شديم و سلام كرديم امام عليه السلام به پدرم فرمود: 🌹اى على! چرا تاكنون نزد ما نيامدى؟ ✋🏻 پدرم گفت: سرورم! خجالت مى كشيدم با اين وضع شما را ديدار كنم! 🧔🏽 چون از محضر امام بيرون آمديم، غلام آن حضرت به دنبال ما آمد و يك كيسه پول به پدرم داد و گفت: 💰اين پانصد درهم است! دويست درهم براى خريد لباس، دويست درهم براى خريد آرد و صد درهم براى ساير مخارج!! 💰آنگاه كيسه ديگرى به من داد و گفت: اين سيصد درهم است! با صد درهم آن درازگوش بخر! و با صد درهم آن لباس تهيه كن! و صد درهمش براى مخارج ديگر تو باشد. 🧔🏽 سپس گفت: به ايران نرو بلكه به سورا (شهرى در عراق يا محلى در بغداد بوده) برو محمد بن على نيز به سورا رفت و در آنجا با زنى ازدواج نمود و روزانه چهار هزار دينار درآمد داشت. 🔥 متاسفانه در عقيده واقفی مذهب باقی ماند. (يعنى هفت امامى است و عقيده دارد موسى بن جعفر عليه السلام نمرده و او امام قائم است!!!) (۱) 👈🏻 محمد بن ابراهيم گويد: به او گفتم: واى بر تو! مگر دليلى روشن‌تر از اين می‌خواهى‌ بر امامت امام عسکری علیه السلام؟! 🧔🏻‍♂ او گفت: اين امری‌ست كه بدان عادت كرده‌ايم، (يعنى كيش و مذهب خانوادگى ماست!!!) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۷۸. 📔 داستانهاى بحارالانوار، جلد سوم، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🌍 سازمان فوق سرّی امام حسن عسکری علیه‌السلام ▪️امامت علیه‌السلام، مدت کوتاه ۶ ساله‌ای پس از شهادت پدر بزرگوارشان بود. ▪️دوره‌ای سخت که جاسوسی، حکومت نظامی و فشار بی‌امان بر ایشان وجود داشت و امام برای حفظ امنیت شیعیان تصمیم به تاسیس یک سازمان امنیتی و سرّی گرفتند. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔺 🌹 راهکارهای زندگی موفق در احادیث امام حسن عسکری (علیه السلام) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
📜 فرازی از سفارش‌های امام عسکری علیه‌السلام به شیعیان: 🔅زیاد به یاد خدا باشید 🔅زیاد به یاد مرگ باشید 🔅زیاد قرآن بخوانید 🔅و زیاد صلوات بفرستید که هر صلوات ده حسنه دارد. به این سفارش‌ها ملزم باشید. 🔅«أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللَّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِيِّ ص فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ احْفَظُوا مَا وَصَّيْتُكُمْ بِه‏». 📔 تحف العقول، ص ۴۸۷. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💚 لزوم احترام به سادات 👤 «حسین»، یکی نوادگان اهل بیت (ع)، مرتکب گناهی بزرگ بود. 🌴 او روزی نزد احمد بن اسحاق، رفت تا یکی از مشکلاتی که داشت را بگوید، اما احمد بن اسحاق که از گناه حسین باخبر بود، راهش نداد و او را از خانه‌‌ی خود راند!! 🐪🐫 در همان سال، احمد پس از حج، به سامرا رسيد و اجازه خواست تا خدمت (ع) برسد، ولی امام (ع) به او اجازه ورود ندادند. 💔 احمد که از شیعیان اهل بیت (ع) بود، بسيار گريه کرد، تا این‌که امام (ع) به او اجازه دادند و به محض ورود، به او فرمودند: ❓ای احمد، چرا پسرعموی ما را راه ندادی؟ ✋🏻 احمد گفت: به خدا قسم! او را رد نکردم مگر به سبب گناه او!! 🌹امام (ع) فرمودند: «راست می‌گويی؛ اما چاره‌ای نيست جز آنکه به سادات احترام بگذاری...». 🐪🐫 بعد از آن سفر، احمد بن اسحاق نزد حسین رفت و داستان ديدارش با امام عسکری (ع) را بيان کرد؛ 👤 حسين که با شنیدن این سخن امام (ع)، از گناه خود پشیمان شده بود، توبه کرد و از گناه خود دست برداشت. 📗 آیینه کمال، ص ۲۲۸. 🤳🏻 این داستان رو بفرست برای سادات دوست داشتنی و گلی که می‌شناسی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq