eitaa logo
پرتو اشراق
797 دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
14.6هزار ویدیو
60 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
⛈ نماز باران 🤲🏻 به دستور خلیفه، مردم نماز خواندند و دعا کردند. به این امید که باران ببارد؛ اما هیچ تغییری در وضع آب و هوا ایجاد نشد. ⏳بیش از چهار ماه بود که بارانی نباریده بود تا زمین های تفتیده و باغ ها سیراب شوند. 🏜 رودخانه ها هم خشک بودند. کم کم خشکسالی چهره زشت خود رانشان می داد و قحطی در راه بود. 🏰 خود را به خلیفه رساند و با اصرار و التماس خواست تا او را به حضور بپذیرد. سرانجام موفق شد. + ای خلیفه، تا به حال خشکسالی سراغمان نیامده بود. - می گویی چه کنم؟ دستور دادم تا نماز باران بخوانند و خواندند. دیدی که نتیجه ای نداشت. - چاره ای بیندیشید. کارمان به جایی رسیده که خدمتکار (علیه السلام) برای من تعیین تکلیف می کند؟ + نه، تعیین تکلیف نیست، پیشنهاد است. - بسیار خوب، پیشنهادت چیست؟ + (علیه السلام) را آزاد کنید تا مشکلات حل شود. - آزادی او چه ربطی به باریدن باران دارد؟ + اختیار دارید قربان، کلید حل این معما نزد اوست. اگر اجازه بفرمایید، یا او را بیاورند یا من پیش ایشان بروم. 💭 خلیفه کمی فکر کرد. که او می تواند این مشکل را حل کند. 🌍 اصلاً به خاطر وجود اوست که زمین در مدار خود می چرخد و آسمان می بارد و... نمی خواست قبول کند. 👌هنگامی اصرار خدمتکار امام را دید، راضی شد تا او را به قصر حکومتی بیاورند. 🏰 امام را که آوردند، خلیفه گفت: - ای امام بزرگوار، فردا ، پیشوای مسیحیان می خواهد دعا کند تا باران ببارد. اگر همچون گذشته، دعایش مستجاب شود دیگر اثری از نمی ماند و هر روز شاهد پیوستن گروهی از مسلمانان به خواهیم بود. امت جدتان را دریابید که دارند گمراه می شوند!! 🌹امام حسن عسکری (علیه السلام) خواست که فردا هنگام دعای راهب مسیحی، او و خدمتکارش پیش آنها باشند و خلیفه نیز پذیرفت!! ✝ روز بعد، صدها نفر دور جاثلیق جمع شده بودند و التماس می کردند که دعا کند تا باران ببارد. 🌹 امام و خدمتکارش، خود را به جمعیت رساندند. ✝ پیشوای مسیحیان دستهایش را بلند کرد و زیر لب چیزهایی گفت. ☁☁ در فاصله چند دقیقه، ابرهایی سیاه نمایان شد!! 🌹 امام به خدمتکارش گفت که خود را به جاثلیق برساند و آنچه در دست اوست، برایش بیاورد! 👌خدمتکار بلافاصله خود را به راهب مسیحی رساند و از لای انگشتان او استخوانی سیاه رنگ برداشت و فورا نزد امام حسن عسکری (علیه السلام) بازگشت!! ✝ جاثلیق که انتظار چنین چیزی را نداشت، خواست واکنش نشان دهد؛ اما ترسید نقشه هایش نقش بر آب شود. ☀ از این رو همان طور دست هایش را سوی آسمان نگاه داشت؛ اما این بار بر خلاف چهار ماه قبل، ابرها کنار رفتند و دوباره آفتاب سوزان از لا به لای ابرها پدیدار شد. 👥👥 مردم آهسته آهسته پراکنده شدند و دنبال کار خود رفتند. ⁉ خلیفه از امام ماجرا را پرسید و ایشان فرمود: 🌹 این راهب از کنار قبر یکی از پیامبران استخوانی برداشته بود و اگر استخوان پیامبری ظاهر شود، باران می بارد. 👌به دستور امام، استخوان را دفن کردند و خلیفه خواست تا امام دعا کند و مردم از قحطی نجات پیدا کنند. 🌙 به فرمان امام حسن عسکری (علیه السلام) مردم سه روز روزه گرفتند و بعد از آن، زن و مرد، پیر و جوان و حیوانات را در دشتی وسیع جمع کردند. 👴🏼👲🏻👧🏻👶🏻 جوانان را از پیران، کودکان شیرخوار را از مادران و حتی بره ها را از گوسفندان جدا کردند، صدای ناله کودکان گرسنه و ضجه پیران، و صدای مادران نگران و حتی صدای بره ها بلند شد. 📿 امام خواند و دعا کرد گویی زمین و زمان با او دعا را زمزمه می کردند. ⛈ دست های امام سوی آسمان بلند بود که ابرهای سیاه از هر سو آمدند. صدای رعد و برق پیچید و بارانی سیل آسا بارید.(١) 📚 پی نوشت ها: ١. منتهی الآمال، ج ٢، ص ۷۱۷ - ۷۱۹. 📓 حیات پاکان / ۵ داستانهایی از زندگانی امام حسن عسکری (علیه السلام) و امام مهدی (عج)، مهدی محدثی 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq