eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
21.2هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩‍🍳👩‍🍳 بسکویت پتی بور یه بسته کره ۱۰۰ گرم خامه صبحانه یا قنادی ویا بستنی سه قاشق بزرگ پنیر خامه ای دوقاشق بزرگ شکر دوقاشق پودر ژلاتین دوقاشق غذاخوری ژله انار انار دون شده کپسول کاغذی
بادمجون یک کیلو گوشت دویست تا سیصد گرم عدس نصف کاسه برنج نصف کاسه پیاز یک عدد نمک و ادویه به میزان لازم کشک یک سوم لیوان پیاز داغ و نعنا داغ و سیر هم طبق ذائقه گوشت رو با برنج و عدس و پیاز و ادویه با مقداری آب بذارید بپزه(به اندازه ای آب بذارید بعد از پخت به خورد برنج و عدس بره ) گوشت که پخت دربیارید ریش ریش کنید . بادمجونا رو سرخ کنید . مواد و بادمجونارو توی غذاساز بریزید تا میکس بشن بعد به قابلمه برگردونید و نعناع داغ و مقدار کمی سیر داغ و پیاز و نمک و همچنین مقداری کشک بهش اضافه کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩‍🍳👩‍🍳 مواد لازم 👇 گوشت چرخ کرده/پیاز/فلفل دلمه نمک/فلفل/زردچوبه/پور سیر/رب /تخم‌مرغ/خمیر یوفکا/پنیر پیتزا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩‍🍳👩‍🍳 گوشت گوسفندی: ۳۰۰گرم پیاز داغ آماده: به مقدار لازم(هرچی بیشتر بهتر😉) زردچوبه و فلفل سیاه: به مقدار لازم زعفران دم کرده چوب دارچین: ۲عدد سیر: دو سه حبه رب گوجه فرنگی: ۲ق.غ نمک: به مقدار لازم پولبیبر: ۱ق.چ بادمجون سرخ کرده آبغوره: ۴ق.غ غوره: نصف لیوان گوجه گیلاسی چند عدد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ فکرای سیاه یعنی چی؟ 👈 یعنی وقتی هنوز یه اتفاقی نیوفتاده پیش پیش میشینی غصه شو میخوری که 🔸️اگه رابطمون بهم بخوره، 🔸️اگه چندسال دیگه یه مریضی بگیرم، 🔸️اگه ورشکست شم، 🔸️اگه خیانت ببینم، اگه اگه اگه... 👈 اینو بدونید یه فکتی توی روانشناسی هست که میگه ۸۵ درصدافکارمنفی به هیچ وجه اتفاق نمیفتن پس انقدر پیش پیش آبغوره نگیریم. ✅ این افکارو جایگزین کنیم با اتفاقای مثبت ♥️-اگه عشق زندگیمو پیدا کنم. ♥️-اگه پولدار شم. ♥️-اگه تو تحصیلم موفق شم. ♥️-اگه مهارتهای جدید بگیرم و پیشرفت کنم ♥️و هزاران اگه ی خوبه دیگه...
✍️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔸اگر ما نیز به اندازه توان خود در هدایت مردم تلاش و کوشش کنیم، آیا امکان دارد که مورد عنایت «عینُ الله الناظرة» و (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) نباشیم؟! 📚در محضر ، ج١، ص١٠٣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 صهیونیسم کسب و کار من است! | جو بایدن رئیس جمهور امریکا گفته بود «برای صهیونیست بودن لازم نیست یهودی باشید... من یک صهیونیست هستم.» 🍃🌹🍃 |
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | بیش از ۴۰۰۰ افغانستانی و عراقی برای دفاع از ایران در جنگ تحمیلی شهید شدند. ۱۲ افغانستانی هم در انفجار تروریستی کرمان به این شهدا اضافه شدند. 🍃🌹🍃 |
🌷۱.نتیجه ترقی ازکفر به ایمان:تبدیل گناه به حسنات إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰٓئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا (٧٠)فرقان 🌷۲.نتیجه تنزل ازایمان به کفر:قبول نشدن توبه إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَٰٓئِكَ هُمُ الضَّآلُّونَ (٩٠)آل عمران 🌷۱.توبه چه کسانی قبول میشود؟ آنان که همین حالا توبه میکنند إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوٓءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَٰٓئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا (١٧)نساء 🌷۲‌.توبه کیا قبول نمیشود؟ آنانکه توبه نمیکنند وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّىٰٓ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَٰٓئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا (١٨)نساء 🌷۱.شیطان به کیا مسلط است؟ به آنان که اطاعتش میکنند انَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ (١٠٠)نحل 🌷۲.شیطان به کیا مسلط نیست؟ به آنانکه اعتمادبه خدادارند انَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (٩٩)نحل 🌷۱‌.علت جهنمی شدن، گوش نکردن وفکرنکردن است: وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِيٓ أَصْحَابِ السَّعِيرِ (١٠)ملک 🌷۲.پاداش اهل بهشت به خاطر صبرشان است: انِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوٓا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَآئِزُونَ (١١١)مومنون 🌷۱.ملائکه برکیانازل میشوند؟ آنانکه باایمانندواستقامت میکنند انَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَآئِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (٣٠)فصلت 🌷۲.شیاطین برچه کسانی نازل میشوند؟ بردروغ گویان گنهکار تنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ (٢٢٢)شعراء 🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی یک نگاه آنقدر مهربان است که چشم هرگز رهایش نمی‌کند گاهی یک رفاقت آنقدر ماندگار است که زمان حریفش نمی‌شود وگاهی یک نفر آنقدر عزیز است که قلب رهایش نمی‌کند ...
(من که از اول گفته بودم!) 🔶مأمون خلیفهٔ باهوش و با تدبیر عباسی، پس از آنکه برادرش محمد امین را شکست داد و از بین برد و تمام منطقه وسیع خلافت آن روز تحت سیطره و نفوذش واقع شد، هنوز در مَرو، که جزء خراسان آن روز بود، به سر می‌بُرد، که نامه ای به امام رضا(علیه الصلاة و السلام) در مدینه نوشت و آن حضرت را به مرو احضار کرد. حضرت رضا عذرهایی آوردند و به دلایلی از رفتن به مَرو معذرت خواستند. ولى مأمون دست بردار نبود. نامه هایی پشت سر یکدیگر نوشت، تا آنجا که بر امام روشن شد که خلیفه دست بردار نیست. 🔻امام رضا(ع) از مدینه حرکت کردند و به مرو آمدند. مأمون پیشنهاد کرد که بیا و امر خلافت را به عهده بگیر. امام رضا(ع) که ضمیر مأمون را از اول خوانده بودند و می دانستند که این مطلب، صد درصد جنبه سیاسی دارد، به هیچ نحو زیر بار این پیشنهاد نرفتند. مدت دو ماه این جریان ادامه پیدا کرد، از یک طرف اصرار و از طرف دیگر امتناع و انکار، آخر الامر مأمون که دید این پیشنهاد پذیرفته نمی شود، موضوع ولایت عهد را پیشنهاد کرد. این پیشنهاد را امام(ع) با این شرط قبول کردند که صرفا جنبه تشریفاتی داشته باشد و امام مسؤولیت هیچ‌کاری را به عهده نگیرد و در هیچ کاری دخالت نکند. مأمون هم‌پذیرفت. مأمون از مردم بر این امر بیعت گرفت. به شهرها بخشنامه کرد و دستور داد که به نام امام رضا (ع) سکه زدند و در منابر به نام امام خطبه خواندند. 🔻روزها گذشت....تا اینکه روز عید قربان فرا رسید، مأمون فرستاد پیش امام و خواهش کرد که در این عید شما بروید و نماز عید را با مردم بخوانید تا برای مردم اطمینان بیشتری در این کار پیدا شود. امام پیغام دادند که: "پیمان ما بر این بوده که در هیچ کار رسمی دخالت نکنم، بنابراین از این کار معذرت میخواهم." مأمون جواب فرستاد که مصلحت در این است که شما بروید تا موضوع ولایت عهد کاملا تثبیت شود. آن قدر اصرار و تأکید کرد که آخرالامر امام فرمود: «مرا معاف بداری بهتر است و اگر حتما باید بروم من همان طور این فریضه را ادا خواهم کرد که رسول خدا(ص) و علی بن ابی طالب(ع) ادا میکرده اند.» مأمون گفت: "اختیار با خود توست، هر طور که‌ می‌خواهی عمل کن" 🔻بامداد روز عید، سران سپاه و طبقات اعیان و اشراف و سایر مردم، طِبق معمول و عادتی که در زمان خلفا پیدا کرده بودند لباسهای فاخر پوشیدند و خود را آراسته بر اسبهای زین و یراق کرده پشت در خانه امام(ع)، برای شرکت در نماز عید حاضر شدند. سایر مردم نیز در کوچه ها و معابر، خود را آماده کردند و منتظر موکب با جلالت مقام ولایت عهد بودند که در رکابش حرکت کرده و به مصلی بروند. حتی عده زیادی مرد و زن در پشت بامها آمده بودند تا عظمت و شوکت موکب امام را از نزدیک مشاهده کنند و همه منتظر بودند که چه زمانی درِ خانه امام(ع) باز و موکب همایونی ظاهر می شود. 🔻از طرف دیگر حضرت رضا(علیه السلام) همان طور که قبلا از مأمون پیمان گرفته بودند با این شرط حاضر شده بودند در نماز عید شرکت کنند که آن طور مراسم را اجرا کنند که رسول خدا (صلى الله عليه واله وسلم) و علی مرتضی(علیه الصلاة و السلام) اجرا میکردند، نه آن طور که بعدها خلفا عمل کردند. به همین خاطر، اول صبح غسل کرده و دستار سپیدی بر سر بستند، یک سرِ دستار را جلو سینه انداختند و یک سر دیگر را میان دو شانه‌شان، پاها را برهنه کردند، دامن جامه را بالا زدند، و به دوستان و نزدیکان خود گفتند شما هم اینطور بکنید... ادامه 👇👇👇
.......ادامه👇👇👇 عصایی در دست گرفتند که سر آهنین داشت به اتفاق دوستان و نزدیکانشان از خانه بیرون آمدند و طبق سنت اسلامی در این روز، با صدای بلند گفتند: «الله اکبر، الله اکبر» جمعیت با او به گفتن این ذکر هم آواز شدند و چنان جمعیت با شور و هیجان هماهنگ تکبیر می‌گفتند که گویی از زمین و آسمان و در و دیوار این جمله به گوش می رسید. لحظه‌ای جلوی در خانه توقف کردند و این ذکر را با صدای بلند گفتند: «الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر على ما هَدانا، الله اكبر على ما رَزَقنا من بهيمة الأنعام، الحمد لله على ما أبلانا» تمام مردم با صدای بلند هماهنگ یکدیگر این جمله را تکرار میکردند در حالی که همه به شدت میگریستند و اشک میریختند و احساساتشان به شدت تهییج شده بود. 🔻سران و افسران رسمی، که با لباس آمده بر اسبها سوار بودند و چکمه به پا داشتند، خیال میکردند مقام ولایت عهد با تشریفات سلطنتی و لباسهای فاخر و سوار بر اسب بیرون خواهد آمد. همینکه امام را در آن وضع ساده و پیاده و همراه با توجه به خدا دیدند، آنچنان تحت تأثیر قرار گرفتند که اشک ریزان صدا را به تکبیر بلند کردند و با شتاب خود را از مرکبها به زیر افکندند و بی درنگ چکمه ها را از پا درآوردند... هر کسی که چاقویی می یافت تا بند چکمه ها را پاره کند و برای بازکردن آن معطل نشود خود را از دیگران خوشبخت تر می دانست. 🔻طولی نکشید که شهر مرو پر از ضجه و گریه شد، یکپارچه احساسات و هیجان و شور و نوا شد.امام رضا(علیه السلام) بعد از هر ده گام که بر می داشتند، می ایستادند و چهار بار تکبیر میگفتند و جمعیت با صدای بلند و با گریه و هیجان او را مشایعت میکردند. جلوه و شکوه معنا و حقیقت، چنان احساسات مردم را برانگیخته بود که جلوه ها و شکوههای مظاهر مادی که مردم انتظار آن را میکشیدند از خاطرها محو شد. صفوف جمعیت با حرارت و شور به طرف مصلی حرکت میکرد. 🔻خبر به مأمون رسید. نزدیکانش به او گفتند که اگر چند دقیقه دیگر این وضع ادامه پیدا کند و علی بن موسی به مصلی برسد، خطر انقلاب وجود دارد. مأمون بر خود لرزید. فورا فرستاد پیش حضرت و تقاضا کرد که برگردید زیرا ممکن است ناراحت شویدید و در شلوغی و ازدحام جمعیت صدمه ببینید. امام کفش و جامۀ خود را خواستند و پوشیدند و مراجعت کردند و فرمودند: "من که اول گفتم از این کار معذورم بدارید!!" 💦❄️⛄️💦❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی در یک جمع نورانی یک عملیات تروریستی رخ می‎دهد، برای شهدا چه اتفاقی میافتد!؟ 🔹برشی ویژه از برنامه «زندگی پس از زندگی»
‌🚨اعلام جرم دادستانی تهران علیه برخی چهره‌‍‌ها به‌‍‌دلیل اظهارات خلاف قانون پس از حادثه تروریستی کرمان 🔹برخی از چهره‌ها که پس از حادثه تروریستی کرمان، اقدام به اظهارات خلاف اخلاق و قانون کرده بودند از سوی دادستانی تهران احضار و علیه این افراد اعلام جرم صورت گرفت. 🔹برهمین اساس، متهمان که شامل هفت چهره مشهور فضای مجازی هستند جهت ارائه توضیحات به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شدند. 🔹همچنین دادسرای عمومی و انقلاب تهران علیه صادق زیباکلام نیز که ادعاهایی را در رابطه با حادثه تروریستی کرمان مطرح کرده بود نیز اعلام جرم کرده است. 🔹زیباکلام باید جهت ارائه توضیحات درباره ادعاهای خود در مرجع قضایی حضور پیدا کند. 🔹بنابراین گزارش، در پی راه‌اندازی چالش غیراخلاقی از سوی یک خواننده در فضای مجازی، برای نامبرده پرونده قضایی تشکیل و به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شد. 📌 منبع: سازمان اطلاعات فراجا 💠گروه رسانه‌ای تیمورا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 218 🌺خانواده محترم حضرت امام (ره) در یه خاطره ای اینجوری نوشتن: قرار شد که امام توی خونه
219 ✴️ دیدید طرف میگه: الان فکرم درگیره و نمیتونم بخوابم! 💢خب از بس ضعیفی! تو انقدر باید روی فکر خودت کار کرده باشی که اجازه ندی یه فکری بیاد توی ذهنت که ارزش نداشته باشه یا جاش نباشه. 👌الان وقت خوابه و من باید به خواب فکر کنم نه به هیچ چیز دیگه. الان وقت غذا هست و من باید به لذت بردن از غذا فکر کنم. الان وقت.... ✔️ علم روانشناسی میگه: مغز نباید بدون اراده انسان کار کنه و نجات و سعادت هر انسانی در اینه. یه نگاهی به خودتون بکنید ✅ به میزانی که فعالیت مغزت دست خودته، آدم موفقی هستی وگرنه خیر! 🌹 علم عرفان هم همین رو میگه. میگه اجازه نده اتفاقات بیرونی کنترل ذهن تو رو به دست بگیرن. دانش بشری در هر زمینه ای که جلو بره آخرش میرسه به دین....
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 219 ✴️ دیدید طرف میگه: الان فکرم درگیره و نمیتونم بخوابم! 💢خب از بس ضعیفی! تو انقدر با
220 نتایج برخی مطالعات روانشناسی نشون میده که: 👈 مدیتیشن به اندازه مصرف دارو میتواند در درمان افسردگی موثر باشد با این تفاوت که اثر جانبی منفی ندارد. یا گفته میشه مدیتیشن در کنترل اضطراب و مدیریت افسردگی و افزایش خودآگاهی موثر هست. 🔷 ما چند تا متن از مطالعات غربی ها رو قرار دادیم تا کسی فکر نکنه که مرغ همسایه غازه و اون طرفا خبرای خاصی هست!☺️ اینا آخرین دریافت های علمی هست که خودتون هم میتونید در موردش تحقیق کنید. 🔹
پروانه های وصال
😈دام شیطانی😈 #قسمت ۱۶ 🎬 امروز روز عاشورا بود چشم که بازکردم خودم را روی تخت با بولیز قرمز رنگم,دیدم
😈دام شیطانی😈 ۱۷ 🎬 قران را محکم چسپوندم به سینه ام ومدام تکرار میکردم(یاصاحب الزمان الغوث والامان) ,لنگ لنگان درکابینت داروها رابازکردم وچندتا چسپ برداشتم ,نشستم کف اشپزخونه ومشغول چسپ زدن به پاهام شدم.... یک دفعه..دیدم.... همینجورکه چسب دوم راروی زخم میزدم وپیش خودم(یاصاحب الزمان ,الغوث.والامان)رامیگفتم احساس,کردم یه چیزی داخل بدنم از پاهام داره میادبالا,همینجور امد وامد وامد ویکباره یه دود غلیظ وسیاه رنگ همراه با بازدمم که الان تند شده بود,بیرون میامد... دوده درمقابل چشمای من تبدیل شد به آدم کریه المنظری که ناخنهای بلندی داشت,پاهاش مثل سم بود ویک دم هم پشتش داشت... واااای خدای من ,این ابلیس داخل تن من لانه کرده بود؟؟ خوشحال شدم ازاینکه بالاخره از تنم بیرون کشیدمش,جن یک نگاهی به من کرد ویک نگاه به خونهای کف اشپزخانه وشروع به لیسیدن خونها کرد . حالا میفهمیدم که هیچ ترسی ازاین ابلیسک ندارم,مگر من انسان اشرف مخلوقات نیستم؟؟ مگرخدا برای نجات من قران وپیغمبر ودوازده نورپاک ,برزمین فرونفرستاده؟ پس من قوی ترازاین اهریمن هستم ,تا نخواهم نمیتونه آسیبی به من بزند... آروم وبی تفاوت ازکنارش رد شدم...دید دارم میرم تواتاق,به دنبالم آمد,دیگه همه چی دست خودم بود به اختیارخودم. باخیال راحت به نمازمستحبی ایستادم وای چه آرامشی داشتم. اونم گوشه ی اتاق ایستاده بود خیره به من ,حرفهای بسیار رکیکی از دهنش خارج میکرد... بی توجه بهش ادامه دادم... نمازم که تموم شد ,متوسل شدم به ارباب,برای دل خودم روضه میخوندم وگریه میکردم واونم باصدای بلند وبلندتر فحش میداد,اماانگار میترسیدبهم نزدیک بشه. عزاداریم بهم چسپید. ازاتاق رفتم بیرون اما همچنان قران دستم بود, اونم مثل سایه پشت سرم میومد. رفتم اشپزخونه تایک نهارساده برا باباومامان درست کنم. یکدفعه ایفون را زدند... یعنی کی میتونست باشه؟؟ باباومامان کلید داشتند.کسی هم قرار نبود بیاد. ایفونمون تصویری بود,تا چشم به تصویر پشت آیفون افتاد بدنم شل شد... خدای من.... دونفر تومانیتور ایفون ,یک تن بی سر رانشونم دادند بعدش ,جسدراانداختن وسرخونین پدرم رابالا آوردند. از ته سرم جیغ میکشیدم ,حال خودم رانمیفهمیدم ,نگاه کردم گوشه ی حال اون جن خبیث باصدای بلند بهم میخندید دوباره ایفون ,دوباره سر خونین بابام,جلودر از حال رفتم ودیگه چیزی نفهمیدم... نمیدونم چه مدت گذشته بود که با صدای گریه ی مامان که اب روصورتم میریخت چشام رابازکردم. درکی از زمان ومکان نداشتم,مامان چرا سیاه پوشیده؟؟ ,یکدفعه چهره ی خونین بابام اومد پیش نظرم ,بدنم به رعشه افتاد,نکنه بابام راکشتن؟؟ تا شروع کردم به لرزیدن مامان صدا زد:محسن زود بیا ,اب قند را بیار, داره میلرزه,بابا با لیوان اب قند از اشپزخونه امد بیرون خیالم راحت شد که زنده است . اومدم بگم من خوبم,چیزیم نیست,اما هرچه کردم نتونستم حرفی بزنم,انگارکه قدرت تکلم را ازم گرفتن. مادرم گریه میکرد ویاحسین میگفت. به یکباره ازگوشه ی اتاق صدای فحش شنیدم,بازم اون شیطان خبیث روبه مادرم فحشش میداد,دیگه طاقت نیاوردم,حمله کردم به طرفش ,میخواستم دهنش را خوردکنم,,رسیدم بهش زدم زدم...مامان وبابا به خیالشون من دیوونه شدم,اخه اونا جن رانمیدیدند. محکم گرفتنم وبردن تواتاقم به تخت بستنم... .. 💦⛈💦