فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انرژی_مثبت😍
🌷هدف های بزرگ مانند "دويدن" هستند!
🌷براي رسيدن به هدف های بزرگ
بايد تلاش های كوچک را جدي گرفت.
🌷بايد راه رفت ، و کم کم دوید دويدنِ ناگهانی و بدون مقدمه هركسی را از نفس می اندازد
#امروزتون_سرشار_از_انرژی_مثبت ❤️
✅ هفت چیزی که باید در موردشون با خودت صادق باشی :
1- با عادتهای روزانه ات روراست باش چون اونها آینده ات رو میسازن
2-در مورد سلامتیت روراست باش چون ثروت بدون سلامتی مفت نمی ارزه
3-در مورد میزان تلاشت با خودت روراست باش چون با رشدت رابطهٔ مستقیم داره
4- با نقطه ضعفهات روراست باش فقط در این صورت میتونی اونها رو به نقطه قوت تبدیل کنی.
5-در مورد روابطت روراست باش چون بر سلامت روانت بیشتر از اونچه که فکرش رو کنی تاثیرگذارن
6-در مورد نیتی که داری روراست باش چون اساس قضاوتها به نیتت بستگی داره.
7- و در آخر با خودت صادق باش چون تنها کسی که میتونه بیشترین و حقیقی ترین کمک و عشق رو نثارت کنه خودتی
✨﷽✨
🏴روایتی تکان دهنده...
✍امام کاظم فرمودند: کسیکه برادر مؤمنش برای حاجتی به نزدش بیاید، این رحمتی است از جانب خدا که به سوی او فرستاده است؛ پس اگر قبول کرده و حاجتش را برآورده کند به ولایت ما پیوسته است، و آن هم به ولایت خدا متصل است.
و اگر رد کرده و حاجت مؤمن را برآورده نکند با این که قدرت بر انجام آن را دارد، خداوند ماری از آتش در قبرش بر او مسلط میکند که تا قیامت او را بگزد؛ چه آمرزیده شود و چه اهل عذاب باشد..." (یعنی اگر نهایتا بهشت هم برود، چون حاجت مؤمنی را رد کرده، در دوران برزخ باید به چنین عذابی مبتلا شود)
📚 اصول کافی، کتاب الإيمان و الکفر،
باب قضاء حاجة المؤمن
💥امام زمان، به عنوان کامل ترین مؤمن جهان حاجتی را به طور مکرر از ما طلب کرده اند که "برای فرج فراوان دعا کنید". نکند ما بی توجهی کنیم و عاقبت....
💦❄️⛄️💦❄️
🏴درمان مشکلات و بیماری ها با صدقه!
✍مردی خدمت امام کاظم (علیه السلام) رسید و عرض کرد: ده نفر عائله دارم تمامشان بیمارند، نمی دانم چه کنم و با چه وسیله گرفتاریشان را بر طرف سازم؟
امام(علیه السلام) فرمود: آنان را به وسیله صدقه و احسان به نیازمندان مؤمن در راه خدا، معالجه کن که هیچ چیزی سریع تر از صدقه حاجت را بر آورده نمی کند و هیچ چیز برای بیمار سودمندتر از صدقه نمی باشد... گاهي امام سجاد سلام الله عليه چيزي كه به سائل مرحمت مي فرمودند،دست مبارك خود را مي بوييد و مي گفت: اين دست به دست الهي رسيده؛ چون خداوند در آیه 104 سوره توبه فرموند: خداست که توبه را از بندگانش می پذیرد و اوست که صدقات آنها را می گیرد...
📚بحارالانوار،ج 62، ص 269.
💦❄️⛄️💦❄️
❤️ زندگی زاهدانه مولی الموحدین
✍یکی از بزرگان عرب برای مهمانی نزد امام حسن مجتبی علیه السلام رفت و موقعی که سفره پهن کردند تا شام بخورند،یک دفعه مرد اظهار غصه و ناراحتی کرد و گفت: من چیزی نمیخورم.
امام حسن-علیه السلام- به او فرمود: چرا چیزی نمیخوری؟
آن مرد عرض کرد: ساعتی قبل فقیری را دیدم اکنون که چشمم به غذا میافتد به یاد آن فقیر افتادم و دلم سوخت.
من نمیتوانم چیزی بخورم مگر اینکه شما دستور بدهید مقداری از این غذا را برای آن فقیر ببرند.
امام حسن-علیه السلام- فرمود: آن فقیر کیست؟
مرد عرض کرد: ساعتی قبل که برای نماز به مسجد رفته بودم، مرد فقیری را دیدم که نماز میخواند. بعد از این که وی از نماز فارغ شد،
دستمالش را باز کرد تا افطار کند.
شام او نان جو و آب بود. وقتی آن فقیر مرا دید از من دعوت کرد که با او هم غذا شوم ولی من که عادت به خوردن چنان غذای فقیرانهای نداشتم،دعوت وی را رد کردم، حالا، اگر میشود مقداری از این شام خود را برای وی بفرستید.
امام حسن مجتبی-علیه السلام- باشنیدن این سخنان گریه کرد و فرمود: او پدرم، امیرمؤمنان و خلیفه مسلمان علی-علیه السلام- است،
او با اینکه بر سرزمینی بزرگ حکومت میکند، مانند فقیرترین مردم زندگی میکند و همیشه غذای ساده میخورد.
آیت الله شهید دستغیب/آدابی از قرآن/ص۲۸۲
💦❄️⛄️💦❄️
(بازار سیاه)
🔷عائله امام صادق(علیه السلام) و هزینه زندگی آن حضرت زیاد شده بود.
امام(علیه السلام) به فکر افتادند که از طریق کسب و تجارت عایداتی به دست آورند تا جواب مخارج خانه را بدهد.
هزار دینار سرمایه فراهم کردند و به غلام خویش کـه «مُصادف» نام داشت دادند و فرمودند: "این هزار دینار را بگیر و آماده تجارت و مسافرت به مصر باش."
مصادف رفت و با آن پول از نوع متاعی که معمولاً به مصر حمل میشد خرید و با کاروانی از تجار که همه از همان نوع متاع حمل کرده بودند به طرف مصر حرکت کرد.
همینکه نزدیک مصر رسیدند، قافلهٔ دیگری از
تجار که از مصر خارج شده بود به آنها برخورد. اوضاع و احوال را از یکدیگر پرسیدند.
ضمن گفتگوها معلوم شد که اخیرا متاعی که مصادف و رفقایش حمل میکنند، بازار خوبی پیدا کرده و کمیاب شده است. صاحبان متاع از بخت نیک خود بسیار خوشحال شدند و اتفاقا آن متاع از چیزهایی بود که مورد احتیاج عموم بود و مردم ناچار بودند به هر قیمت هست آن را خریداری کنند.
🔸صاحبان متاع بعد از شنیدن این خبر مسرت بخش با یکدیگر هم عهد شدند که به سودی
کمتر از صددرصد نفروشند.
رفتند و وارد مصر شدند. مطلب همان طور بود که اطلاع یافته بودند. طبق عهدی که با هم بسته بودند بازار سیاه به وجود آوردند و به کمتر از دو برابر قیمتی که برای خود آنها تمام شده بود نفروختند.
مصادف با هزار دینار سود خالص به مدینه برگشت. خوشوقت و خوشحال به حضور امام صادق(علیه السلام) رفت و دو کیسه که هر کدام هزار دینار داشت جلو امام گذاشت.
امام(علیه السلام) پرسیدند: «اینها چیست؟» گفت: «یکی از این دو کیسه سرمایه ای است که شما به من دادید و دیگری که مساوی اصل سرمایه است ـ سود خالصی است که به دست آمده.»
امام(علیه السلام) فرمودند: "سود زیادی است بگو ببینم چطور شد که شما توانستید این قدر سود ببرید؟"
🔹مصادف گفت: "قضیه از این قرار است که در نزدیک مصر اطلاع یافتیم که مال التجارهٔ ما در آنجا کمیاب شده. هم قسم شدیم که به کمتر از صد درصد سود خالص نفروشیم و همین کار را کردیم"
- سبحان الله! شما همچو کاری کردید؟! قسم خوردید که در میان مردمی مسلمان بازار سیاه درست کنید؟! قسم خوردید که به کمتر از سود خالص مساوی اصل سرمایه نفروشید؟ نه همچو تجارت و سودی را من هرگز نمی خواهم.
سپس امام(علیه السلام) یکی از دو کیسه را برداشتند و فرمودند: این سرمایه من و به آن یکی دیگر دست نزدند و فرمودند: "من به آن کاری ندارم"
آنگاه فرمودند: "ای مصادف! شمشیر زدن از کسب حلال آسانتر است!!"
#داستان_راستان
💦❄️⛄️❄️💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوردن سرکه قبل از غذا فوایدی داره که شاید از آن بیخبر باشید این ویدیو حتماً ببینید 👌😍
انتشار حداکثری با شما ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا میدونستید ابتدا اکثر یهودیان با ایده صهیونیسم و مهاجرت به فلسطین مخالف بودند؟
انتشار حداکثری با شما ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥استغفار زبانی بدون پشیمانی مسخره کردن است
انتشار حداکثری با شما ✅
🌷۳ ضررمهم گناه:
🌷۱.گناه باعث قساوت قلب وجهنم ابدی میشه
🌷بَلَىٰ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيٓئَتُهُ فَأُولَٰٓئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (٨١)بقره
🌷۲.گناه ،زندگی رابدوناگوارمیکند:
🌷وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ (١٢٤)طه
🌷۳.گناه وکفران نعمت، باعث مبتلا شدن به فقر گرسنگی وترس میشود:
🌷وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ (١١٢)نحل
💦❄️⛄️❄️💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیتزا_مرغ_و_قارچ 🍕🍗🍄
با خمیر نون بربری اصلاحش را
برای سینی 30 در 40 یه دونه خمیر کافیه.
نصف سینه ی مرغ رو با یه دونونه پیاز و زردچوبه و نمک و ارزیابی آب بذارید تصمیمزه.
تاریخ پخت ریش ریشیک.
فر روتایل
300 گرم قارچ رو خردونی و بذارید در داخل تابه تا آبش کشیده بشه.
کف سینی فر رو خیلی کم چربیک. خمیر رو پهنکن.روشو با چنگال سوراخ سوراخیز.
سس گوجه بریزید.
پنیر پیتزا برخورداشید.
مرغهای ریشیده رو بریزید روش. بعد قارچ ها رو اضافه کنید
فلفل دلمه ای خردسال رو هم اضافه کنید مشاهده
پودر آویشن میپاشیم. در آخرین هم تمام سطح پیتزا رو با پنیر میپوشونیم.
میذاریم داخل فر 180 درجه به زمان بیست تا سی دقیقه.
هتل پیتزا پخت سطح بالا رو هم روشن می بینیم تا پنیرها طلایی بشن.
برای فر برقی مرتبه 160 160 باشه.
بسیار نرم و لطیف می
توانیم امتحان کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوپ جو رستورانی🍜
مواد لازم :
پیاز ۱ عدد
سیب زمینی
جو پوست کنده
جعفری خرد شده
رب گوجه فرنگی
آبلیمو یا آبغوره
گوشت مرغ
نمک، فلفل
زردچوبه
هویج
فاج پسته ای
شکلات شیری ۱۰۰ گرم
شکلات تلخ ۳۰۰ گرم
شیر عسلی ۴۰۰ گرم
کره نرم ۲۰ گرم
وانیل ۱/۸ قاشق چای خوری
پسته تست و خرد شده ۱۴۰ گرم
پسته اضافه برای تزیین مقداری
پسته خام را روی سینی فر ریخته و در فر از پیش گرم شده با دمای ۱۸۰ به مدت ۱۰ دقیقه تست کنید بعد از خنک شدن خرد کنید کنار بگذاریدکفو دیوارهای قالب مربع ۲۰ در ۲۰ را با فویل بپوشانیدشیرعسلی و شکلاتهای خردشده و کره را روی بخار کتری ذوب کنید میتوانید فقط ازشکلات شیری یا فقط از تلخ استفاده کنیدمن ازترکیب هردو استفاده کردم وقتی کاملا ذوب شداز روی بخار برداشتید وانیل اضافه کنید اگر دوست نداشتید وانیل نزنید پسته خرد شده را به شکلات بنماری شده اضاف کرده مخلوط کنید موادداخل قالب بریزیدسطحش را صاف کنید تا مواد در همه جای قالب بصورت یکنواخت پخش شودمقداری پست خرد شده روی سطح فاج پخش کرده با پشت قاشق کمی ب پسته ها فشار وارد کنید تاکمی داخل شکلات فرو رودداخل یخچال به مدت ۳ ساعت استراحت داده به اندازهای دلخواه برش دهیدمیتونید یکهفته در ظرف دردار و دمای محیط نگهداری کنید. زمان بیشتری خواستید نگهداری کنید خوب با سلفون در ظرف دردار بپوشانید و بعد داخل فریزر قرار دهید
💖💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ته چین مرغ😍😋
۲۰۰ گرم سینه مرغ
دو پیمانه برنج
دو قاشق غذاخوری زعفران دم کرده
۳عدد زرده تخمرغ
۵ قاشق غذاخوری ماست
۱ عدد پیاز
۲ حبه سیر
نمک و فلفل سیاه به میزان لازم
۲۵ گرم کره
۲ قاشق غذاخوری روغن مایع
یک دوم قاشق چایخوری دارچین آسیاب شده
۳ قاشق غذاخوری زرشک
یک قاشق غذاخوری شکر
یک قاشق غذاخوری خلال بادام
یک قاشق غذاخوری خلال پسته
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 280 🔵 کشور ما پر از استعداد های مختلف هست ولی چرا از این استعدادها استفاده نمیشه؟ برای
#کنترل_ذهن 281
💢 بعد الان که نگاه میکنیم میبینیم که طی این سال ها کشور ما مدام داره به سمت خشکی و نابودی میره و دقیقا درختان و گیاهانی که نباید کشت بشه داره کشت میشه!
😒
کارایی که باید بکنیم دقیقا برعکس انجام میدیم!
چرا؟
🔴 برای اینکه اون مدیران اصلی که باید کنترل ذهن داشته باشن همش گیج میزنن!
معلومه که نماز هم نمیخونن!
چون کسی که "اهل توجه در نماز" باشه رو به این سادگیا نمیشه فریب داد....
اگه انسان اهل کنترل ذهن بشه
هوشمند خواهد شد.
✅ یعنی فکرش خیلی خوب کار میکنه. همه چیز رو با دقت میبینه
کسی نمیتونه سرش کلاه بذاره.
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 281 💢 بعد الان که نگاه میکنیم میبینیم که طی این سال ها کشور ما مدام داره به سمت خشکی و ن
#کنترل_ذهن 282
🔴 گاهی وقتا دیدید که یه نفر هی سوال میکنه!
معمولا هم میگن خیلی خوبه که سوال میکنی.
ولی خب زیاد سوال پرسیدن هم خوب نیست.😊
💢 در واقع هر سوالی ارزش پرسیدن نداره.
هر سوالی هم که ارزش پرسیدن نداشته باشه ارزش جواب دادن هم نداره
✅ علامه طباطبایی میفرمود که من اکثرا سعی میکردم که سوال های خودم رو نپرسم.
ایشون شدن علامه طباطبایی با اون همه افتخارات....
🔶 هر کی سوالی به ذهنش رسید یه مقدار روش فکر کنه.
خوشحال نشه مثل ندید بدیدا!
#خودت فکر کن!
🌹
پروانه های وصال
#پروانای در دام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت ۶۱ 🎬 فیصل:خاله پس غذا کی حاضرمیشه؟ از فکر پاسپو
#پروانه ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۶۲ 🎬
غذا راخوردیم وبه ناریه گفتم:ببین من فکرهام راکردم,گرچه چیزی از گذشته من نمیدانی ,اما بایدبگم بیرون این اردوگاه کسی منتظر من نیست,همانطور که همسرم شهیددولت اسلامی شد,منم میخوام به این دولت خدمت کنم,پس میمانم ,امیدوارم کمکم کنی که بودنم مفیدباشه.
ناریه لبخندی زد وگفت:اگر تصمیمت واقعا ازته دل این باشه,خوشحالم که پیش خودم بمونی وسرش را تکانی داد وادامه داد ومفیدخواهی بود انهم چه فایده ای بزرگ...
ازاین حرف ناریه احساس بدی بهم دست داد,عمق وجودم میگفت زیر این چهره ی زیبا ومهربان چیزی هست که باید ازش ترسید.
نمازم رامخصوصا جلوی ناریه به سبک داعشیان داخل سوله ها خواندم تاهیچ شکی به من نبرد وطوری رفتارمیکردم که من شیفته ی دولت اسلامی عراق وشام(داعش)هستم اما نمیدانستم همین حرکاتم باعث به خطرافتادن جان خودم وعمادمیشود.
برای هرکدام یک تشک نرم یک نفره انداختیم,من وناریه کنارهم وفیصل ان طرف ناریه وعمادهم کنارمن خوابید.
نمیدانم به خاطر خواب عصربود یا به خاطرذهنم که درگیرحرفها وکارهای ناریه بود ,خوابم نمیبرد.
بچه ها خوابیدند,نگاه کردم به ناریه دیدم بیداراست,دوست داشتم سرصحبت راباز کنم ,بنابراین گفتم:خوابت نمیبره انگار؟!!
ناریه:اره ذهنم درگیره اینده است....
من:آینده؟؟اینده که از آن دولت اسلامی ست خیالت راحت..
ناریه:اینجوری که پیش میره,نمیدونم واقعااا,درسته که ازلحاظ اعتقادی روی مجاهدان خیلی کار میشه وخیلیا مصمم میشن که حمله انتحاری کنند وخودشون رانابود کنند اما تعداد این افرادکمه ,میدونی چرا؟؟من فکرمیکنم بی ریشه است ,یه جورتلقینه که اگر همین مجاهد انتحاری به دست یک شیعه اسیربشه وکارهایی که ما به سر اسیران میدهیم یکصدمش رابه سراین مجاهد بدهند,دین واعتقادخودش را انکار میکند هیچ,حتی پدرومادرش هم انکارمیکند,سلما تواین چندسالی خدمت به داعش کردم اسیران شیعه ای را دیدم که تا پای جان روی اعتقاداتشان ایستادند,باورت میشه زنده زنده پوستشان کردیم اما حاضرنشدندیک ذره از اعتقاداتشان دست بکشند,اگر دربین مجاهدان ما ده نفرازاین نمونه افراد بود کل دنیا را به تصاحب خودمان درمیاوردیم,حیف که تمام قدرت داعش از حمایتهای دولتهایی است که باتشییع دشمنی دارند واعتقادات مجاهدان به نظرمن پوچ وبی ریشه است...
تعجب کردم از طرز حرف زدن ناریه...دنیای حرفهایش با کارهای روزانه اش تفاوت داشت,برای همین پرسیدم:
اگر الان همچی اعتقادی داری چرا باز هم ادامه میدی؟اصلا چی شد جذب داعش شدی؟بعدشم چه طوری یک روز نیست بامن اشنا شدی ,راحت اینجور از داعش صحبت میکنی,نمیترسی من جاسوس باشم؟
لبخندی زد ورویش راکاملا به طرفم کردوگفت:خوب یکی یکی میپرسیدی تاجواب بدم.
جواب سوال اولت که چرا کارم را ادامه میدهم به زودی,ظرف چندروز اینده خودت بهش میرسی...
سوال دومت رابزار اخرجواب بدهم واول سوال سومت راجواب میدم که پرسیدی چرا بهت اعتماد کردم,ببین سلما جان ,من یک زن هستم ,درسته هرروز بارها وبارها کشته دیدم ومیبینم,اما عواطف زنانگی واحساساتم پابرجاست,صبح ازهمان باراول که جلویت ترمز کردم,ترس وجودت را دیدم,داخل پایگاه مسجدجامع وحتی اردوگاه ترس را داخل چشمات دیدم,من مطمینم تورازی داری که از داعشیها میترسی,کسی که این جوره نمیتونه جاسوس باشه,تو میخوای من نردبان ترقیت داخل اردوگاه باشم ومنم کاری میکنم که به درجه خودم برسی.....فهمیدی؟؟
باخودم گفتم:عجب زبله هااا,پس منم باید راز توراکشف کنم ناریه جااااان...
من:بازم ممنون که به من اعتماد کردی,این رابدان من نه جاسوس هستم نه دشمنت,توبه من کمک کردی ومن هیچ وقت به شما خیانت نمیکنم.
لبخندی زد وگفت:میدونم..
میخوام داستان زندگیم را برای اولین بار برای توبگم .....دوست داری بشنوی؟
من:اره,اره,حتما...
ناریه اینجورشروع کرد....
#ادامه_دارد ...
💦⛈💦⛈💦⛈
پروانه های وصال
#پروانه ای در دام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۶۲ 🎬 غذا راخوردیم وبه ناریه گفتم:ببین من فکرها
#پروانه ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۶۳ 🎬
من ناریه دختر اخری ابوعمید از عشیره ی بنی ساعد بودم,مادرم زن دوم ابوعمید بود,پدرم علاقه ای زیادی به مادرم داشت ومن چون ازلحاظ صورت وسیرت به مادرم شبیه بودم ودختر اخری ،گل سرسبد ابوعمیدبودم ,پدرم ازدل وجان مرادوست داشت وگاهی اوقات این محبت باعث رشک وحسادت دیگرخواهرانم وحتی زن دیگر پدرم میشد.
من ۱۹سال داشتم ودر دل خاطرخواه جبران پسرعمویم شده بودم ومیدانستم که این علاقه دوطرفه است اما هیچ کس,حتی پدرومادرم ازاین علاقه بویی نبرده بود.
عشیره ی بنی ساعد از گذشته های خیلی دور ,دشمنی خیلی شدیدی با عشیره ی بنی عمران داشت,میدانی که اعراب خصوصا اعراب عربستان,دشمنی هایشان خیلی کینه توزانه وبسیارخونبار است،سالی نبود که خونی از مانریزند ودرعوضش خونی ازانها میریختیم ،تااینکه بزرگان نجد(منطقه ای که ما زندگی میکردیم)دور هم جمع شدند وخواستند,چاره ای بیاندیشند برای این دشمنی دیرینه وخونبار...از بخت بد من که انگار گلیم بخت من را با خون بافته باشند،تصمیمی اتخاذ شد که آینده مرا تباه کرد وارزوی همسری جبران را بر دلم نهاد
بعداز ان ,صدبار درعمرم ارزو کردم کاش من دختر دردانه ابوعمید نبودم....
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
پروانه های وصال
#پروانه ای در دام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۶۳ 🎬 من ناریه دختر اخری ابوعمید از عشیره ی بنی
#پروانه ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۶۴ 🎬
بزرگان نجد تصمیم گرفتند که ازدواج من با پسر,ابوعدنان(بزرگ عشیره بنی عمران)وجهه المصالحه قرار دهند ودراین قرارداد قید شد اگر گزندی به جان هریک ازما وارد شود،طرف مقابل رامقصر قلمداد میکردند وانوقت دوباره روز ازنو وروزی ازنو ,خون درمقابل خون,جان درمقابل جان...
هرچه که به پدرم التماس کردم,راضی نشد,انگار سنگ شده بود درمقابل دختر عزیزکرده اش,فقط توصیه میکرد درست رفتارکنم وبارفتارم باعث دوستی بین دوعشیره شوم .
وقتی گریه میکردم وزارمیزدم باچشم خودم خنده خواهران دیگر ونگاه پیروزمندانه ی زن پدرم رامیدیدم،تنها کسی که ازجان ودل درغمم شریک بود, فقط مادربیچاره ام بودکه کاری هم جز گریه از دستش برنمیامد...
بالاخره هم کارخودشان را کردند وناریه دختردردانه ی ابوعمید شد عروس خاندان بنی عمران،روز عروسی نگاه عشیره ی بنی عمران به من ,نگاه به عروس نورسیده نبود,انگار قاتل تمام کسانی راکه از گذشته تا حال ازدست داده بودند،میدیدند...روز عروسی عمق بدبختی خود را دیدم اما از ان بدتر زمانی بود که با عدنان(ابوفیصل)تنها شدم...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈