پروانه های وصال
🦋 ای در دام عنکبوت #قسمت۱۵۶ 🎬 انور حکم کرد که تمام پرستاران دریک اتاق عمل بزرگ جمع شدند ودختر بچه
🦋 ای در دام عنکبوت
#قسمت۱۵۷ 🎬
چشمانم را که باز کردم خودم را روی تخت همان بیمارستان کذایی دیدم با سرمی که به دستم وصل بود.
تختهای اطرافم ,همان کودکان نگون بخت بودند که قرار بود اسراییل با قطعه قطعه کردنشان ,تجارت کند وکار خودش راسکه نمایند.
از آن پرستاران ادم خوار وانور خون اشام خبری نبود وبچه ها بانگاهی معصوم به من چشم دوخته بودند,که دخترکی زیبا با موهای بلند وچشمانی عسلی ,از تختش پایین امد وکنار تخت من ایستاد وبادستان کوچکش ,دست سردم را گرفت,لبخندی زد وبالهجه ی شیرین عربی که به نظر میرسید ازعربهای یمن باشد گفت:خاله حالت خوبه؟چقد توخوشگلی درست مثل مامان من ...
حرفش به اینجا که رسید بغض گلویش راقورت داد وادامه داد:حیف که توبمباران کشته شد ,خاله آب میخوای برات بیارم؟
توحال خودم نبودم,کل صورتم مملو از اشک شده بود,یعنی این کودکان به چه گناهی بی خانمان شدند؟؟به چه گناهی خانواده شان از هم پاشیده؟به چه گناهی باید قربانی ,قوم دیو سیرت وشیطان پرست یهود بشوند؟
آخر خدااااا ظلم تاکی؟ظلم تا چه حد؟؟خداااا چه باید بشود که نشده ؟؟چه باید بکنند تا کاسه ی صبرت لبریز شود واینجا را کن فیکون کنی؟؟؟
به خودم که امدم ,دستان دخترک هنوز دردستم بود,دستش رابه لبم نزدیک کردم وگفتم:نه نمیخوام عزیزم ,خودت چقد خوشگلی مثل فرشته ها میمونی,اسمت چیه عزیزدلم؟؟
دخترک خنده ی ملیحی کرد که دلم را لرزاند وگفت:اسمم زهراست,خاله....
روی تخت نشستم وچسپاندمش به خودم موهای لطیفش را ناز ونوازش کردم وباخودم زمزمه کردم:قربان نامت شوم که توهم از شیعیان مظلوم زهرایی.....به مادرم زهرا س قسم به نام همان بانویی که مادرتمام شیعیان جهان است,سوگند میخورم که تا توان دارم نگذارم مویی از سرهیچ کدامتان کم شود.
درهمین حین اسحاق انور با ان خیک گنده اش داخل شد,لباسهای عمل را ازتنش دراورده بود ولباسهای خودش راپوشیده بود.
نزدیک من شد,قلبم به تلاطم بود نمیدانستم این حالت مال تنفرشدیدم از انور وتمام یهودیان است یا از ترس واضطراب....نه من نمیترسم ,من هرگز,ازاین دیوسیرتان ادم نما نمیترسم,من ازاینان متنفرم.
زهرا کوچلو به محض دیدن انور به سمت تختش رفت ,انور روبه من کرد وگفت:....
#ادامه دارد....
💦🌧💦🌧💦🌧
پروانه های وصال
🦋 ای در دام عنکبوت #قسمت۱۵۷ 🎬 چشمانم را که باز کردم خودم را روی تخت همان بیمارستان کذایی دیدم با س
🦋 ای در دام عنکبوت
#قسمت۱۵۸ 🎬
انور:چطوری دخترم؟؟چرا بهم نگفتی که بارداری؟
اول که بیهوش شدی ,فکر کردم ازخون ترسیدی اما بعدش نبضت راگرفتم ,فهمیدم چه خبره....مبارکه....خودم برای نوه ی نازنینم اسم انتخاب میکنم....
اگه میفهمیدم ,هرگز تورا باخودم اینجا نمیاوردم,اخه برای روحیه ی یک زن باردار,دیدن وشنیدن این چیزا خوب نیست.
اگر بهتری پاشو بریم,نوه ی من باید پهلوانی بشود....وخنده ای کرد وانگار توعالم خودش نبود وادامه داد:بنیامین....اره اسمش را میذارم بنیامین...
وای بلا به دور ای پیرمرد شکم گنده ی یهودی من راکه برای خودش مصادره کرد هیچ,گویا بچه ام را از همین الان مال خودش میداند,حیف که کارم گیر است باید تقیه کنم ,وگرنه بایکی از همین ابزارهای عمل ,شکم گنده اش را از هم پاره میکردم واین کمترین مجازات برای شیطانی خونخواراست.
بااحتیاط از تخت بلند شدم,سرم دستم را کشیدم وگفتم:ممنون استاد,خوبم,چون خودم تازه متوجه شرایطم شده بودم ,
نشد بهتون بگم,انور که انگار چیزی یادش اومده بود گفت:تامن یه چیزایی رابرای پرستاران میگم,اروم اروم برو طرف ماشین,پشت رول هم نمیخواد بنشینی,خودم میشینم.
بارفتن انور ودوتا پرستاری که باهاش امده بودند,خیالم راحت شد وساعت مچی ام را که مجهز به ردیاب بود ,از دستم دراوردم وکنارتخت زهرا رفتم ,ساعت راگذاشتم توی دست کوچکش ومشتش رابستم وگفتم:زهرا ,این یه یادگاری ازمن ,پیشت باشه,حواست باشه هیچ کدام از,پرستارها ودکترها وحتی بچه ها این رانبینن,یه جایی قایمش کن که هیچ کس نبینه وارومتر گفتم:خیلی مهمه زهرا....اگه دختر خوبی باشی واین ساعت راخوب نگهداری,قولت میدم ازاینجا نجاتت بدم.
زهرا بالبخند زیبایی سرش راتکان داد وگفت باشه خاله ,الان میزارمش زیر تشک تختم وهروقت خواستم جایی برم باخودم میبرمش ,یه عروسک رانشانم دادگفت:مال منه,میزارم تولباس عروسک....
از زیرکی زهرا قندتودلم اب شد...حیف این بچه هاااا....بایدنجاتشان بدهم...نزدیک سیصدتا بچه ی بیگناه بود....باید نجاتشان دهیم....
بوسه ای از لپ زهراگرفتم وبه سمت درحرکت کردم وبابقیه ی بچه ها,هم خداحافظی کردم...
#ادامه دارد...
💦🌧💦🌧💦🌧
پروانه های وصال
🦋 ای در دام عنکبوت #قسمت۱۵۸ 🎬 انور:چطوری دخترم؟؟چرا بهم نگفتی که بارداری؟ اول که بیهوش شدی ,فکر کر
🦋 ای در دام عنکبوت
#قسمت۱۵۹🎬
حالم خیلی بد بود,نمیدانم به خاطر وضعیت خاصم بود یااینکه حرفهایی که شنیده وصحنه هایی که دیده بودم,علت این بدحالیم بود.
به خانه که رسیدم ,خودم راانداختم روی مبل وزار زدم,علی دست پاچه ,لیوان شربت عسل برام درست کرد تابخورم ,اما میل به هیچی نداشتم.
علی:سلما چرا اینقد ناراحتی؟؟ببین بچه ها ی مبارز فلسطینی برای شنیدن صداتون از میکروفن تا داخل اورشلیم دنبالتون بودندوصداتون را داشتندووقتی که متوجه شدند,ماشین اسکورت اسراییلی داخل اورشلیم توقف کردوماشین شما به کوره راهی خارج شهر رفت ,از ترس اینکه لو نروند ,تعقیبتان نکردند ودیگه صداتون رانداشتند اما سیستم رد یاب کار میکرد والانم داره محل موردنظر رانشان میده,ببینم توساعت را اونجا جاگذاشتی؟؟
اصلا اونجا چه خبر بود؟چرا گریه میکنی,سلما؟؟جون به لبم کردی بانو....جان علی زبان بازکن....
عقده ی دلم ترکید وشروع کردم به گفتن,از بچه های بیگناه,از جنایتی که قرار بود اتفاق بیافتد ,از زهرا وصورت زیبا ودل مهربانش گفتم.....
ناگاه علی مثل اسپند روی اتش از جا پرید ,یک دستش را به کمر زد ویه دستش هم روی سرش گذاشت ومشغول قدم زدن شد.
خوب میدونستم وقتی علی,خیلی ناراحته ومیخوادتصمیم بزرگی بگیره ,این حالت میشه.
علی:این کار دیگه عمق پستی وشیطان صفتی هست,اینا دست ابلیس هم از پشت بستند,اخه چرا؟؟وروکرد به من وگفت:سلما,یه چیزی بخور وراحت بخواب,من میرم تا بیرون باید کاری انجام بدهم,سعی میکنم ,زود برگردم,در خانه را به روی هیچ کس بازنکن,گوشی موبایلت هم خاموش کن چون نمیخوام درنبود من انورخبیث زنگ بزنه وتومجبوربشی جواب بدی,باید خودم باشم ببینم چی به چیه....
روکردم به علی وگفتم:علی ,تورا خدا یه فکری به حال بچه ها کنید...
علی برگشت طرفم یه بوسه به سرم زد وگفت:مطمین باش سلما...اگه خدابخوادو شده جان خودم را فداکنم,نمیذارم کوچکترین خراشی به بدن بچه ها بیافته ,توکار بزرگی کردی,کشف این قتلگاه دروسط,بیابان کارخیلی بزرگیه,امیدوارم ما هم بتونیم یه خدمتی انجام بدیم.
علی را از زیر قران رد کردم,علی که رفت,گوشیم راخاموش کردم به قران پناه بردم تا شاید هرم اتش درونم را با خواندن ایات نورانی قران,التیام ببخشم.
#ادامه دارد...
💦🌧💦🌧💦🌧
پروانه های وصال
🦋 ای در دام عنکبوت #قسمت۱۵۹🎬 حالم خیلی بد بود,نمیدانم به خاطر وضعیت خاصم بود یااینکه حرفهایی که ش
🦋 ای در دام عنکبوت
#قسمت ۱۶۰ 🎬
چشم که باز کردم ,خودم را سرسجاده دیدم ,انگار وقت نماز صبح بود ,بلند شدم,وضوگرفتم وبه نماز ایستادم.
راز ونیاز با معبود,نبودن علی را ازیادم برد,نذزکردم برای موفقیت علی ودوستانش ختم صلوات بردارم.
همینطور که چادرنمازم را تا میکردم شروع به صلوات فرستادن کردم.
صبح به ظهر رسید وظهر به شب رسید وختم صلوات من هم تمام شد وخبری از علی نشد که نشد,خیلی نگران بودم,چندبار میخواستم گوشی را روشن کنم وبه علی زنگ بزنم,اما هربار تاکید علی مبنی بر روشن نکردن گوشی جلوی چشمام میامدومنصرف میشدم....
خدایا چه کنم؟؟چقدر زمان دیرمیگذرد....
علی کجایی ای تمام وجودم؟واقعا خانه درنبود علی به قبرستانی متروک میماند,علی وجودش سرزندگی ومهربانی وطراوت بود.
ضعف شدید بربدنم مستولی شده بود,باخودم گفتم حالا من ناراحتم گناه این بچه درونم چیست؟بلندشدم تا چیزی برای خوردن بیاورم که ناگاه با صدای زنگ خانه ,درجای خودم میخکوب شدم.
این دیگه کیست؟تواین دوسالی که تل اویو بودیم با احدالناسی حشرونشر نداشتیم ,نه کسی مارا میشناخت ونه من کسی رامیشناختم,هرکس که پشت دربود انگار دست بردار نبود.
رفتم سمت در هال ودر راقفل کردم که از پشت پرده با دیدن صحنه ی روبه رویم برخودم لرزیدم....
#ادامه دارد....
💦🌧💦🌧💦🌧
نماز شب:
⚜️ آیةاللّه ناصری:
🌷 نماز شب، شفیع در نزد حضرت ملک الموت است. موقعی که حضرت ملک الموت تشریف می آورند، نماز شب می آید و شفاعت او را می کند. می گوید: «ایشان اهل نماز شب بوده است». البته او هم می داند. اما اينها جنبه تشریفاتی آن است.
🌷 دو رکعت نماز شب بخوان. حالا نماز شب هم نشد، نماز مستحبی بخوان. نماز قضا بخوان. نماز ِهدیه به پدر و مادرت بخوان.
🌷 هر دو رکعت نمازی که در شب بخوانی، بهتر از هزار رکعت است که در روز خوانده بشود.
نماز_شب
"اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرج":
🔴 عملی پیش از خواب برای بخشش گناهان
🔵 پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
🌕 هر کس هنگامی که برای خوابیدن به بستر می رود، سه مرتبه بگوید:
🔺 أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
🔹 خداوند همه گناهان او را می بخشد، اگر چه گناهانش مثل کف دریا، به تعداد برگ درختان و ریگ های انباشته بیابان و به عدد روزهای دنیا باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر نام تو زیباست.. اباعبدالله🌹
چشم تو خالق دنیاست،اباعبدالله🌹
دستگیری ز گدا،گردن هر ارباب است🌹
کار ما دست تو آقاست،اباعبدالله...🌹
🌸صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)..
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚
_﴿♥️﴾_________________
🌼˹➜˼
میگفت وسط شهر
به یاد امام زمان(عج) بودن هنره،
وگرنه توی جمکران که همه به یادشونن!
به عشق وجود مقدس اقا صاحب الزمان(عج) نیت کن و با توسل به آقا صاحب الزمان معجزه حضورشو در زندگیت حس کن❤️
💠رسول خدا صلیاللهعلیهوآله:
پروردگارم مرا
به هفت خصلت امر نموده است:
دوست داشتن مساکینو فقرا
و نزدیک شدن به آنها
و ذكرِ "لاحولولاقوةالاباللّه" را بسيار گفتن
و با ارحامم صلهی رحم كردن،
هرچند آنان با من قطع رحم كنند
و (در مسائل مادى)
به پايينتر از خود نگاه كنم نه به بالاتر
و در راه خدا
سرزنش ملامتگران را به خود نگيرم
و حق را بگويم اگر چه تلخ باشد
و از كسى چيزى نخواهم
(دستم جلوی کسی دراز نباشه)
📚الاصول الستةعشر ص۷۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با آرزوی شبی خوش برای شما دوستان ✨
✨شبی آرام همرا
با آرامش را براتون آرزو میکنم🙏
شبتون آروم و در پناه خدا ✨🌷
هدایت شده از 🌿کانال لیستی شبانه پرنیان🌿
༺(﷽)༻ بهترین های ایتا👇🔻
تبادلات شبانه #پرنیان👇 @parnian23
♥️⃟❥〰️♥️⃟❥〰️♥️⃟❥〰️♥️⃟❥•
پیشنهاد#عضویت👇
ببینید چی آوردم براتووون👇👇👇
🌾🌾عرضه مستقیم #برنج از بابل به تمام نقاط کشور🌾🌾
برنج رو بدون #واسطه و 💯در💯#تضمینی از کشاورزبخر
چون واسطه نیستیم ارزان میفروشیم👌😊
یک طعم و عطر بیاد ماندنی را با ما تجربه کنید👇👇
eitaa.com/joinchat/4008312857C698442b95e
♥️⃟❥〰️♥️⃟❥〰️♥️⃟❥〰️♥️⃟❥•
💫 «لذت آشپزی مدرن و سنتی باسرآشپز»
🌤 eitaa.com/joinchat/958660612C408e37f148
💫 «ترفند خانه تکانی وکاشت سبزه عید »
🌤 eitaa.com/joinchat/964296708C8e35757d3e
💫 آموزش انگلیسی از پایه تا دوازدهم
🌤 eitaa.com/joinchat/2525823115C97c170fce7
💫 دلبری و لوندی زنانه « اتاق خواب زوجین»
🌤 eitaa.com/joinchat/957349892Cb385f66187
💫 کانال آشپزی
🌤 eitaa.com/joinchat/1757282485Ceeb8e89916
💫 لباس خوش سلیقه زیبا
🌤 eitaa.com/joinchat/2673934366C7e7b8b067c
💫 دلبری و سیاست_زنانه و نکات_همسرانه
🌤 eitaa.com/joinchat/2598699414C43ce004cb2
💫 دنیای دختـــــــــــــــــرونه منبع آرامـــــــــــــــــش و حـــــــــــــــــال خوب
🌤 eitaa.com/joinchat/3316711636C07b25fdd41
💫 «زنان بارداری؛درمان نازایی بادکترمتخصص »
🌤 eitaa.com/joinchat/956301316Ca5e5ca88c4
💫 «بیا شیرینی های عیدتو خودت درست کن »
🌤 eitaa.com/joinchat/959381508C4d573965a9
💫 دنیای آموزشی آشــــــــــــــــــــــــــــــــــپزی با کلیپ های صفر تا صد
🌤 eitaa.com/joinchat/1404436591C3c36c8acfe
💫 ،گلچینی پراز مطالب عالی
🌤 eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
💫 برنج گررراانننن نخر
🌤 eitaa.com/joinchat/4008312857C698442b95e
♥️⃟❥〰️♥️⃟❥〰️♥️⃟❥〰️♥️⃟❥•
#چیدن_هفت_سین 🍎🍏🧄🏠
و برنامه ی #خانه_تکانی_عیدنوروز 🧺
و نکات آشپزی و تمیزکاری و کاشت سبزه
🧹🪴🌿🌾
eitaa.com/joinchat/964296708C8e35757d3e
♥️⃟❥〰️♥️⃟❥〰️♥️⃟❥〰️♥️⃟❥•
💫لیست از 3700 تا 5325 🌤
شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
جایگاه پست آزاد
eitaa.com/joinchat/1963459097C2c10d55836
ایدی مدیرپرنیان👇
@atefeh203
برای تعجیل درفرج اقا امام زمان صلوات❤️