🌷جهنم 7 درب دارد
لهاسبعه ابواب...44 حِجر
بهشت 8 درب دارد.طبق روایات
درب های بهشت وجهنم طبق تفسیری ،۷ عضوبدن است که باآنها گناه وثواب میکنیم
1.چشم
2.گوش.
3.زبان.
4.دست.
5.پا.
6.شکم.
7.شهوت.
8.درب هشتم بهشت،قصد کارخوب است
قصد کار بد،جهنم ندارد
❄️💦⛄️💦❄️
🔺آقایون مسئول دیدید بازم این مردم چجوری تا ساعت یک شب پای جمهوریاسلامی موندن؟
کاش قدر بدونید..
چه قیامتی دارید بعضیاتون که عملکردتون یه عده رو ناامید میکنه..
#انتخابات #انتخاب_مردم #ایران_قوی
👆خانم بهشید برخوردار نماینده زرتشتیان در مجلس شد.
🔴دقت کنید برای رای ۲۰ نفر هموطن زرتشتی در اهواز که مرکز استان هم هست صندوق ویژه قرار دادن
🗳یه زرتشتی با ۱۰۰۰ رای رفته مجلس !
آیا در کشورهای مدعی آزادی ادیان چنین با اقلیت های دینی تعامل می کنند⁉️
#انتخابات #مشارکت_حداکثری #انتخاب_مردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ چه عاجزانه مینگارم از کسی که امام زمانش او را دوست خود می نامد
و چه لبریزم از این همه عشق که توانسته وجود مقدس #امام_زمان را نیز شیفته خود کند
خدایا چه میشود من نیز گم شوم در خیال تو
تا امام عصرم دوستش را بر بالینم بفرستد و مرا به جای امنی که تو هستی برساند
سلام بر یار #امام_زمان ، ابراهیم هادی✋♥️
#سلام_بر_ابراهیم
🔸خطیب نماز جمعه قم:
مسئولان در برابر این ملت مسئولیت سنگینی دارند
🔻از مهمترین دستاورهای انقلاب اسلامی، صندوق رای، حق رای مردم و بازگشت حق انتخاب به مردم بود و همه باید برای استیفای این حق تلاش کنیم. استیفای این حق یک وظیفه اسلامی، انقلابی، ملی و ایمانی است.
#دعوت #رای_میدهم #امامت_امت
36.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ🌱 #شهید_بهشتی :
عاشق شوید...
#زندگی به عشق است...
عشق است كه در درون انسان آتش زندگی و شعلهٔ زندگی را بر میافروزاند...
🔉 نماهنگ | عاشق شوید
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
🖌 شاعر: محمد مروستیزاده و حبیب اولیاییفر
🎬 تنظیم: محمدرضا خوانساری
🎚 نسخۀ استودیویی
♾ مشاهده و دریافت با کیفیتهای مختلف:
🔗 Aparat.com/v/rTh5O
Shaban 1401.12.18 - Rooz 16 - Haram H-Zeynab S - 03 - Abozar Biukafi - Monajat - Shabaniyeh.mp3
28.1M
🔉 زمزمۀ #مناجات_شعبانیه
🎙 با نوای حاج_ابوذر_بیوکافی
📆 سحرگاه پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱
🕌 آستان مقدس حضرت زینب (س)
📺 مشاهدۀ فایل تصویری:
🔗 b2n.ir/Biukafi-M.Shabaniyeh
#ماه_شعبان #نیمه_شعبان
🔴 نایب قهرمانی مریم طوسی در مسابقات رسمی کشور آمریکا
🔹️مریم طوسی دونده دوهای سرعت و شناخته شده کشورمان در جریان برگزاری یک مسابقه رسمی در شهر کالیفرنیا کشور آمریکا در رقابت ماده ۲۰۰متر دوم شد و عنوان نایب قهرمانی را کسب نمود.
🔹️بر همین اساس، طوسی موفق شد در اولین مسابقه فصل خود با ثبت زمان۲۳.۲۱ثانیه پس از رقیبش از کشور میزبان از خط پایان عبور کند و عنوان نایب قهرمانی این رقابتها را به دست آورد.
🔹️گفتنی است، مریم طوسی که مدتی است در کشور آمریکا به سر میبرد در این مسابقه با این زمان حد نصابی بهتر از رکورد ملی را که در اختیار خودش است به ثبت رساند اما به دلیل سرعت وزش باد(۱+۳)ثبت رسمی نخواهد شد.
🔹️لازم به ذکر است، رکورد ملی ماده ۲۰۰متر بانوان کشورمان با زمان۲۳.۴۶ثانیه دراختیار خود مریم طوسی است.
#حجاب #قهرمانی
🔴نمایندگان «مسیحیان ارمنی»، «آشوری و کلدانی» و «کلیمیان» مشخص شدند
🔹گغارد منصوریان منتخب مسیحیان ارمنی جنوب ایران شد و به مجلس راه یافت.
🔹شارلی انویه تکیه به عنوان منتخب مسیحیان آشوری و کلدانی راهی مجلس شد.
🔹همایون سامهیح نجفآبادی به عنوان منتخب کلیمیان به مجلس راه یافت.
🔸سخنگوی ستاد #انتخابات: در حوزه #انتخاباتی خرمآباد و چگینی محمدرضا ملکشاهی راد، رضا سپهوند، قدرتالله ایمانی و هادی هاشمینیا به دور دوم راه یافتند.
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 330 حالا اگه به یه مالی مغرور بشی بهش میگن عجب به مال! یا همون چشم زدن به خودمون هست.
#کنترل_ذهن 331
👌 یه حرف دیگه هم بزنم امروز که دیگه حسابی تکمیل بشه کار!!!
✅ در روایت میفرماید اگه از یه نفر انتظار داری که یه کمکی بهت بکنه، مراقب باش پشت سرش حرف نزنی، اون حرف بد تو بهش میرسه...
چرا گفتی فلان فلان شده؟ مگه نمیخوای بهت کمک کنه؟ چرا فحش میدی؟😒
- نه حاج آقا! خودش که اینجا نیست! اگه خودش باشه میگم آقا نوکرم، چطوری؟ احوال شما؟😊😍
خب باشه! اما چرا پشت سرش توی دلت بهش بد و بیراه گفتی؟
یه سوال!
مامانا چرا مامان میشن؟ اصلا چرا بهش میگن مامان؟😊💗
بعضیا خیییلی مامانن!
چرا؟
🌹 چون همش فکر مثبت داره برای بچش... توی آشپزخونه داره غذا میپزه، هی فکر مثبت میکنه. پیش خودش هی میگه خب حالا بچم دیپلم میگیره و میره دانشگاه و موفق میشه و .. یه زن خوب براش میگیرم 😍
🌹
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 331 👌 یه حرف دیگه هم بزنم امروز که دیگه حسابی تکمیل بشه کار!!! ✅ در روایت میفرماید اگه
#کنترل_ذهن 332
✅ برای همین معمولا وقتی آدم پیش مامانش میره احساس آرامش میکنه.
چون مدام داره پیش خودش انرژی مثبت تولید میکنه.
💢 برای همین طبق روایات خوردن غذای بیرون از خونه مکروهه. باید از غذای توی خونت بخوری که مادر یا همسرت با عشق برات آماده کرده.
⭕️ غذای بیرون معلوم نیست توی چه شرایطی پخته شده؟ معلوم نیست اون طرف داشته فحش میداده یا موسیقی حرام گوش میکرده و...
نخور غذای بیرون رو! اینا همش منتقل میشه به غذا!
میدونید که از نظر فیزیکی هم این موضوع ثابت شده...
✅ تمرین امروز ما این باشه که سعی کنیم موقع هر کاری افکار مثبت داشته باشیم
پروانه های وصال
🦋 ای در دام عنکبوت... .#قسمت پایانی از فصل اول: انور به سمتم حمله ور شد,دریک چشم به هم زدن چاقوی ضا
........به نام خدا........
فصل دوم پروانه ای,در دام عنکبوت با عنوان( #از_کرونا_تا_بهشت)
#قسمت اول 🎬
(امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السو ویجعلکم خلفاأ الارض)سوره نمل آیه ۱۰۵
امام صادق ع فرمود:آیه ی مزبور درباره ی قائم نازل شده،به خداسوگند ان حضرت مضطر است که خدا اجابتش فرماید وبدی را از وی دور کند واو را روی زمین,خلیفه قرار دهد....
وچه زیباست روزی که ما ندای اناالمهدی قایم را بشنویم وسراز پا نشناخته روبه سوی مکه رویم وسرتا پایمان رافدایی وجود نازنینش نماییم.......
همه جا تاریکی محض بود وبازهم صدای کودکی که من را به کمک میطلبید مامااااان...
با هول وهراس از جا پریدم...وای دوباره روی کاناپه ی انتظار خوابم برده بود,کاناپه ی انتظار...نامی که من وعلی ,برای این مبل انتخاب کردیم,دوباره کابوسهای قدیمی به سراغم امده بود.
به سرعت خودم را به اتاقهای خواب بچه ها رساندم ,دخترا مثل فرشته خوابیده بودند و دراتاق خواب پسرها را بازکردم ,اونا هم راحت خوابیده بودند,وقتی از بودن وسلامت جگرگوشه هایم مطمین شدم,در اتاق را ارام بستم ودوباره به سمت کاناپه انتظار امدم,اخه این اسمی بود که من وعلی روی این مبل گذاشته بودیم,هروقت امدن علی به درازا میکشید ومن با عصبانیت به علی زنگ میزدم وعلت تأخیرش راجویا میشدم,علی با لحن شوخ همیشگی اش میگفت:اوه اوه خانوم جان توپت رگباری هست هااا برو یه شربت گلاب درست کن وروی کاناپه انتظار ,نوش جان کن به یک ساعت نکشیده,خودم را میرسانم...آه علی,علی,علی......
نشستم روی کاناپه انتظار،کاش بودی..... ..
فکرم رفت به سالها پیش,همانموقع که با کمک نیروهای حاج قاسم ومبارزین فلسطینی از لانه ی عنکبوت فرار کردیم,حالم خوش نبود,یک هفته داخل ان کلبه ی باصفا میهمان یک خانم مهربان لبنانی به اسم صدیقه بودیم,چندین روز تب ولرز عارض وجودم شد,احتمال میدادم مال اون ماده ای که انور خبیث داخل کتفم فرو کرد ,باشدوهم عوارض گلوله ای که از بازویم دراوردند.
خوشبختانه بعداز چند روز استراحت حالم بهترشد ومتوجه شدم به فرزندم لطمه ای نزده فقط چندسال بعدازتولد بچه ها متوجه عقیم شدن دایمم شدم.
حالم که بهتر شد علی میگفت برای اینکه جانمان درامان باشد باید به ایران برویم ومن که دردهای زیادی تحمل کرده بودم,صبراز کف دادم با علی مخالفت کردم وپایم را درون یک کفش کردم ,یاعراق ویا هیچ جا وعلی این مرد زندگی من,بعداز مخالفتهای زیاد ,تسلیم خواسته ی من شد ,اما به,شرطها وشروطها....
ادامه دارد....
#قلم_پاک_ط_حسینی
https://eitaa.com/parvaanehaayevesaal
💦🌧💦🌧💦🌧
پروانه های وصال
........به نام خدا........ فصل دوم پروانه ای,در دام عنکبوت با عنوان( #از_کرونا_تا_بهشت) #قسمت اول 🎬
#از_کرونا_تا_بهشت
قسمت ۲ 🎬
درست به یاد دارم که علی با حالتی که عصبانیتش راسعی میکرد پنهان کند گفت:ببین سلما جان, میدونم این چندسال اخیر خیلی سختی کشیدی والبته خیلی هم خدمت کردی ,الان هم برادران ایرانی وعراقی خواستار,سلامت ماهستند,اگر مابه ایران برویم ,سلامتمان تاحد زیادی تضمین است,اما بااین اوضاع عراق ,درسته که موصل ازاد شده وتکفیریها به عقب رانده شده اند اما جاسوسهای موساد واسراییل خیلی راحت درعراق نفوذ میکنند,درصورتی میتوانیم به عراق برویم اولا درشهر کربلا یانجف اقامت کنیم وثانیا باهیچ کس مراوده نداشته باشیم ,حتی اگر گاهی خواستی خانواده مان راببینیم باید مخفیانه باشد اما درایران راحت میتوانی امد وشدکنیم و...
به این ترتیب من زندگی مخفیانه در نجف درجوار بارگاه مولایم علی ع را برگزیدم.
بعداز ساکن شدن درنجف از علی خواستم خبری از,زهرا ,همان دخترک زیبا وچشم عسلی یمنی که قرار بود انور وهم دستانش با اعضای,این کودک ودیگر کودکان,تجارتخانه راه بیاندازند,به دست اورد.
علی چند روز راهی سفر شد وبعد بایک دسته گل زیبا به خانه امد....بله درست حدس زدید,چون زهرا کل خانواده واشنایانش را از دست داده بود,علی سرپرستی او رابه عهده میگیرد وزهرا شد دخترمن....بقیه ی بچه های ازاد شده هم به خانواده هایشان در کشور خودشان تحویل داده شدند وهرکدام از انهایی که کسی رانداشتند,یکی از رزمنده ها سرپرستیشان را به عهده میگیرد....
کم کم خانواده کوچک من ,بزرگ شد...من وعلی وزهرا و..
#ادامه دارد...
🖊به قلم...ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧
پروانه های وصال
#از_کرونا_تا_بهشت قسمت ۲ 🎬 درست به یاد دارم که علی با حالتی که عصبانیتش راسعی میکرد پنهان کند گفت:ب
#از کرونا تا بهشت
#قسمت۳🎬:
ماه چهارم بارداریم,حالم خیلی بد بود,به توصیه پزشکم یک سنوگرافی انجام دادم ومشخص شد که حرف انور خبیث درست از کار درامده ومن چند قلو بارداربودم.....
تا ماه هفتم به سختی تحمل کردم ودرسپیده دم یک روز زیبای خدا درپایان ماه هفتم سه پسر ویک دخترم قدم به این دنیای تاریک وزبون گذاشتندوهر چهار نوزاد درسلامت کامل بودند.
علی نام سه پسرم را حسن وحسین وعباس گذاشت ومن نام دخترم را زینب نهادم ,حالا دوتا دختر زهرا وزینب وسه تا پسر داشتم,پنج فرشته ی زیبا ودوست داشتنی...
زهرا از شادی درپوست خود نمیگنجید ومثل خواهری بزرگتر برای بچه ها ودختری مهربان برای من,مانند پروانه به دورمان میگشت....روزها با خوبی وخوشی گذشت وبچه ها قدکشیدند.
چهارسال مثل برق وباد گذشت,دراین چهارسال,زندگی من وبچه هایم مخفیانه ودرشادی گذشت,هراز گاهی که هوای,خانواده ام وطارق وعماد وخاله را میکردم,خیلی مخفیانه به دیدارشان میرفتیم.
طارق با فاطمه,دختر خاله صفیه,خواهرعلی,ازدواج کرده بود وعماد هم پیش طارق وفاطمه بود,یک سال بعداز ان حادثه شوم وکشته شدن پدرومادرم,عماد باکمک اطرافیان ومدد خداوند قدرت تکلمش را به دست میاورد.
همه ی خانواده به موصل برگشته بودند,به گفته ی طارق,خانه ی پدری را نگهداشته بود اما به خاطر صحنه های زجراوری که عماد درانجا دیده بود,خانه ی جدیدی برای زندگی خریده ودرانجا مستقرشده بودند,شکر خدا زندگیشان با خیر وخوبی درجریان بود.
بچه های من هم فوق العاده باهوش بودند,درخانه با انها قران راکارکرده بودم,حسن وحسین وزینب وزهرا حافظ پانزده جز از قران بودند,اما عباس چیز دیگری بود,عباس درهمه چی ازخواهران وبرادرانش جلوتر بود,بیست جز قران را حفظ بود,حتی درخانه با ایات قران بامن وعلی حرف میزد.
فهم ودرک این بچه چهارساله مانند مردان چهل ساله بود وهمیشه خاله توصیه میکرد مراقب چشم زخم باشم که به فرزندانم علی الخصوص عباسم نرسد.
خودم وعلی هم, زبان انگلیسی را مانند عربی وفارسی وعبری ,یادگرفتیم وخیلی روان صحبت میکردیم...
زندگیمان پراز شور ونشاط وهیاهو بود تا اینکه ان اتفاق شوم افتاد.....
#ادامه دارد...
🖊به قلم.....ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧