eitaa logo
پروانه های وصال
8.1هزار دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
22.2هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت نهم: حلما داغی جام را حس میکرد که ناگهان جام شروع به حرکت نمود ، لرزش عجیبی تمام ت
قسمت دهم: زری مثل گرگی زخمی خرخر میکرد و به سمت ژینوس حمله برد، ژینوس که از حرکت زری متعجب شده بود ، دستپاچه شد و خواست فرار کند ،که زری پای ژینوس را محکم گرفت ، ژینوس که نیم خیز بود بر زمین سرنگون شد و همانطور که زری پایش را به سمت خودش می کشید ، دستش را به طرف حلما دراز کرد و گفت : حلمااا کمکم کن ، فکر کنم زری دیونه شده ، تو رو به جان مادرت کمکم کن... حلما که سراپای بدنش می‌لرزید ، نگاهی به در بستهٔ اتاق کرد و نگاهی هم به زری و ژینوس کرد. تعلل نکرد و به طرف ژینوس رفت ، دست سرد ژینوس را در دستانش گرفت و خواست به طرف خودش بکشد که ناگهان انگار صد دست او را به طرف مقابل میکشیدند، به حلما فشار آورد و حلما هم بر زمین افتاد . زری انگار زری نبود ، غولی بود با پنجه های آهنین ، با یک حرکت هر دو دختر را به سمت خود کشید و با صدایی که اصلا به صدای ظریف و زنانه او شباهت نداشت فریاد زد : کجا فرار می کنید هااا؟؟ حلما و ژینوس مانند دو مجسمه گچی رنگشان سفید شده بود و با گریه به زری چشم دوخته بودند. ادامه دارد.. 📝ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت دهم: زری مثل گرگی زخمی خرخر میکرد و به سمت ژینوس حمله برد، ژینوس که از حرکت زری متع
قسمت یازدهم: حلما و ژینوس کنج دیوار کنار هم نشستند ، ژینوس با صدایی لرزان گفت : نترسی هااا این فیلمشه احتمالا می خواد پول بیشتری ازمون بگیره.. حلما که رنگش از ترس پریده بود با لکنت گفت :ندیدی چه زوری داشت ؟!! از یه زن بعیده که اینجور باشه، به خدا این خود شیطانه... زری درب اتاق را بسته بود و جلوی کند لباس دنبال چیزی میگشت . با اینکه حلما اسم شیطان را آهسته گفته بود اما انگار گوش های زری خیلی تیزتر از قبل شده بود ،سریع به پشت سرش برگشت و‌نگاه ترسناکی به حلما انداخت. حلما که انگار آتشی در چشمان زری میدید دستش را به طرف کیفش برد تا کیف را که کمی دورتر افتاده بود به سمت خودش بکشد که ناگاه صدای غریدن زری که اصلا شباهتی به صدای انسان نداشت بلند شد... دست به اووون نزن.... و بعد از روی دیوار خنجری را که زیر تابلوی یک بز وصل کرده بود برداشت، به سمت حلما یورش آورد و گفت : تو کیف چی داری هااا؟؟ زود برش دار و ببر بیرون اتاق بندازش و بیا... حلما حس کرد ،زری از چیزی داخل کیف هراس دارد ... او خوب تمرکز کرد ، اما چیزی داخل کیف نبود که باعث ترس زری شود.. حلما حس می کرد زری آن زری یک ساعت پیش نیست ،یه چیزی این وسط جور در نمیومد ، یعنی چی شده؟ حلما داشت اتفاقاتی را که چند دقیقه پیش افتاده بود پشت سر هم میچید تا شاید دلیل رفتارهای زری را کشف کند که دوباره صدای فریاد زری بلند شد : مگر نمیشنوی؟!! زوووود باش ....آاااخ دارم می‌سوزم....زود اون کیف لعنتی را از این اتاق بیرون ببر... ژینوس که از حرکات زری واقعا ترسیده بود رو به حلما دندان قروچه ای رفت و گفت : ببررررش دیگه دخترررر... ادامه دارد... 📝به قلم ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت یازدهم: حلما و ژینوس کنج دیوار کنار هم نشستند ، ژینوس با صدایی لرزان گفت : نترسی ه
قسمت دوازدهم: حلما سراسیمه دستگیره درب اتاق را تکان داد و گفت: این که قفله... زری به سمت درب آمد ، او با احتیاط می آمد ،نزدیک حلما رسید جیغ بلندی کشید و گفت : از من فاصله بگیر تا در را باز کنم. حلما در اوج استرس و ترس ،خنده اش گرفت و با خود می‌گفت انگار من مسلحم و با لوله اسلحه ام قلب زرزری را نشانه گرفته ام که اینگونه میترسد و باز به ذهنش رسید ،شاید واقعا زری از چیزی داخل کیف میترسد. درب باز شد، زری مثل باد از جلوی در کنار رفت و همانطور که به حلما اشاره می کرد گفت : فوری کیفت را داخل سالن ورودی بزار ، فکر رفتن هم از سرت بیرون بیار، چون درب اصلی قفل هست. حلما سری تکان داد و همانطور که پا به بیرون از اتاق می‌گذاشت زیپ کیف را باز کرد... واقعا چیزی برای ترسیدن وجود نداشت،یک کیف پول ،دسته کلید خونه شان، گوشی موبایلش و یک بطری کوچک آب... اینا هیچ کدام ترسی نداشت. حلما زیپ اصلی را بست و زیپ بغل را باز کرد ، اینجا هم غیر یه دستمال کاغذی جیبی چیزی نبود. یکدفعه زیر دستمال چیزی به چشمش خورد.... آره گردنبند عقیقی که مادرش براش خریده بود و چهارقل روش حک شده بود. مادرش همیشه به حلما می گفت اینو گردنت بنداز ، تو خوشگلی چشمت نکنن.. کلمه گردنبند را در دست گرفت که ناگهان با صدای زری که بیشتر شبیه گرگ بود به خود آمد: چکار می‌کنی دخترررر، زود اون لعنتی را بزار بیرون و بیا داخل کارت دارم ادامه دارد... 📝ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پروانه های وصال
#تقویت_عزت_نفس 23 #تقوا ❇️ اما تقوا که بیاد وسط میگه نه عزیزم شما لازم نیست به خاطر ترس های مختلف د
24 ❇️🔶 وقتی ما انگیزه بسیار عالی تقوا رو در نظرمون قرار بدیم دیگه نسبت به کسی حسادت یا تکبر نخواهیم داشت. میدونید حسادت بدترین ویژگی انسان هست و میشه گفت ام الفساد همه مفاسد روحی، همین حسادت هست. 🔺 حسادت یه خصوصیتی هست که به سادگی از دل انسان ها پاک نمیشه. خیلی زود به وجود میاد و خیلی دیر از بین میره. جالبه در روایت داریم دم در ورودی بهشت یه چشمه آبی هست که ته مانده حسادت رو از قلب مومنینی که میخوان وارد بهشت بشن میشوره و میبره!... باورتون میشه؟ ❇️ یعنی انسان مومن توی دنیا یه عمر خودسازی کرده اون حسادته کامل پاک نشده! موقع جون کندن هم حسادته باقی مونده! موقع فشار قبر و عذاب ها تا قیامت حسادته بازم چسبیده به روح انسان! ⭕️حتی قیامت با اون همه عظمتش و 50 هزار سال حساب و کتاب رو هم رد کرده و دیگه بهشتی شدنش قطعی شده، حالا تا میخواد وارد بهشت بشه اول باید ته مونده حسادتش رو خدا بشوره براش!!!! بنده که هر وقت این روایت رو میشنوم گیج میشم!! 🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید رئیسی عزیز دقیقا محل دفنشون نشستن زیارتنامه میخونن😭😭 شادی روح مطهرشون سه صلوات🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
كاچي😋• اینقدر خوش طعم و خوش مزس که عاشقش میشی🥳 ~❤️موادلازم برای هر یه نفر: براي هر نفر ارد يك قاشق غ خ كره يك قاشق غذاخوري شيره انگور هر نفر دو قاشق غذاخوري گلاب نصف قاشق غذاخوري هر نفر اب يك فنجون هر نفر زيره سبز يا سياه و هل و زعفرون به دلخواه (هل نزدم) انواع مغزيجات به دلخواه ~❤️اگر به جاي شيره انگور شكر زدي هر نفر ١قاشق غذاخوري. ~❤️اين كاچي كم شيرينه و اگر شيرين دوسداري يا از اول بيشتر شيره بريز يا وسطاش بچش و اضافه كن.
10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐦معجون🍧🍨🧁 ◀️موز ،بستنی😢 ◀️خامه صبحانه ◀️مغزیجات(گردو/پسته/بادوم/کنجد)
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سبزی_پلو_با_ماهی😍😋 ماهی شوریده یا هر ماهی دیگه ۱ کیلو زعفران دم شده ۸ ق غ روغن زیتون نصف پیمانه نمک ۱،۵ ق چ زردچوبه ۱،۵ ق چ پودر سیر ۱،۵ ق چ فلفل سیاه ۱ ق چ فلفل قرمز نوک ق چ سبزی کوکو ۳۰۰ گرم تخم مرغ ۱ عدد آرد ۲ ق غ نمک،فلفل سیاه،زردچوبه نصف ق چ
15.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شام فوری😋• ~❤️مواد لازم: سینه مرغ مکعبی خرد شده ۱یا ۲ عدد نمک ۱قاشق چایخوری پاپریکا ۱/۵ قاشق چایخوری زردچوبه ۱/۲ قاشق چایخوری فلفل سیاه ۱ قاشق چایخوری ۲ حبه سیر خرد شده یا رنده شده ۲قاشق غذاخوری رب گوجه ۳قاشق غذاخوری ماست کره ۵۰ گرم ۱قاشق غذاخوری آرد ۴۰۰ میلی لیتر شیر ۱قاشق چایخوری نمک ۱قاشق چایخوری فلفل ۲۰۰ گرم پنیر پیتزا