eitaa logo
پروانه های وصال
7.7هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
21.3هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دسر روکر موز🍰 مواد لازم : پودر ژله موزی ۱.۵ ب آب جوش ۲.۵ پیمانه برای دومین لایه : تخم مرغ یک عدد نشاسته ذرت ۶ ق غ پنیر خامه‌ای ۳۰۰ گرم پودر قند ۸-۷ ق غ گردو ½ پیمانه وانیل ½ ق چ شیر ۳ لیوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍓 آموزش خورش سیر قلیه🍓 لپه خیسونده ( یک ق غ برای هر نفر +یک ق اضافه تر) برگ سیر تازه مرغ مزه دار شده تخم مرغ یک عدد یا بیشتر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوکی نپخته مواد لازم: آرد ۲۵۰ گرم پودر کاکائو ۲۵ گرم پودر شکر ۹۰ گرم پودر بادام ۷۵ گرم کره ۱۱۰ گرم تخم مرغ ۱ عدد کره به دمای محیط رسیده رو با پودر شکر ترکیب کنین تخم مرغ رو اضافه کنین و هم بزنین و بعد هم ارد ها و پودر کاکائو رو اضافه کنید .. حتما از دستکش استفاده کنید و حسابی ورز بدین تا یکدست شه ! خمیر رو به دو قسمت تقسیم کنین و بریزین تو زیپ کیپ یا کیسه فریزر محکم و با وردنه صافش کنین به ضخامت ۱ سانت و بره تو یخچال به مدت یک ساعت تا خودشو بگیره! بعد هم با خط کش اندازه های ۱۰ در ۱ سانت یا ۱۲ در ۱/۵ سانت برش بزنین و بزارین تو فر به مدت ۱۵ دقیقه فر گازی ۱۷۰ فر برقی ۱۶۰ سولاردام ۱۵۵ درجه بعد هم با شکلات اب شده و رنگی و پودر بادام و پسته و هرچی که دوست دارین دیزاین کنین و …..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترشک خونگی آلبالو 🍒😉 آلبالو یک کیلو آب ۳تا۴ لیوان شکر یک سوم لیوان نمک یک قاشق مرباخوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستور نان تست بدون بهبود دهنده 😁 مواد لازم : نمک ¼ ق چ خمیر مایه ¼ پیمانه آرد فانتزی یا آرد قنادی ۵۰۰ گرم شیر یا آب ولرم ۱ لیوان شکر حدود ۱ ق س
61.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️ پاسخی روشن به مجتبی موقوفه، آقای به اصطلاح تحلیلگر ... ❌ صراحتا در حال توهین به رهبری هستی!! -🪴اللّـهـم‌عـَجل‌لولـیک‌الفـرج کانال‌سنگرِ‌تبیین | کانال‌سنگرِتولیدمحتوا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#رمان_آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت پانزدهم: گوشی زنگ خورد و اسم پدرش روی صفحه افتاد، سحر با استر
زن،زندگی ،آزادی قسمت شانزدهم: گوشی در دستان سحر مدام میلرزید و سحر مانده بود چه کند، ناخوداگاه کلید وصل تماس را لمس کرد، صدای جولیا از ان طرف خط که فارسی را شکسته حرف میزد بلند شد:الو...سحر سحر آب دهانش را قورت داد و‌گفت: سلام جوالیا، حالتون چطوره؟ جولیا که انگار متوجه شده بود خود سحر است گفت: ممنون، تو چطوری؟ چرا تماسم را جواب ندادی، من نگران تو شدم... سحر نفسش را آروم بیرون داد و گفت: ببخشید مشکلی پیش اومده بود.. جولیا با لحنی حاکی از تعجب گفت: مشکل؟! چی شده؟ الان مشکلت رفع شده؟ سحر: آره ، حل شد... جولیا نفس راحتی کشید و‌گفت: دوست داشتی بیای پیش ما، اما فراموش نکن فقط دختران پاک که به اونها دست درازی نشده باشه ،اینجا جا دارن وگرنه... سحر پرید وسط حرفش و‌گفت: بله..بله...میدونم، من هیچ کار اشتباهی نکردم جولیا: خوبه، انگار توی کشور شما هم زنها به خودشون اومدن، زنگ زدم بهت بگم، تو میتونی دوستانت را تشویق کنی که توی تجمعات شرکت کنند ،اما خودت هرگز شرکت نکن ، فهمیدی!!! ما روی پاک بودن و پاک ماندن تو حساب کردیم، وگرنه دختران آزاد و رها، زیادند ... سحر همانطور که سرش را تکان میداد گفت: متوجهم، فقط یه سوال، مشخص هست کی بتونم بیام؟! جولیا خنده بلندی کرد و گفت: انگار خیلی عجله داری! خیلی منتظرت نمی ذاریم، به همین زودی خبری خوشحال کننده بهت خواهم داد و صدا قطع شد. سحر همانطور که به حرفهای جولیا فکر میکرد به راننده اشاره کرد و گوشه خیابان از ماشین پیاده شد. خیلی طول نکشید که پراید رنگ و رو رفته ی پدرش ،کنارش ترمز کرد. سحر ذهنش درگیر اتفاقات مختلف بود ،اصلا فراموش کرده بود که وضع پوشش چگونه هست، پس ارام به طرف ماشین رفت که یک دفعه پدرش با حرکتی سریع از ماشین پیاده شد. سحر سلام کرد و می خواست سوار ماشین بشود که با صدای پدرش که به او خیره شده بود ،به خود آمد:... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐
پروانه های وصال
#رمان_آنلاین زن،زندگی ،آزادی قسمت شانزدهم: گوشی در دستان سحر مدام میلرزید و سحر مانده بود چه کند، ن
زن ،زندگی، آزادی قسمت هفدهم پدر با لحنی حاکی از تعجب ،خیره در چهره ی دخترکی که انگار میشناخت و نمیشناختش شد و گفت: ت...تو..تو...سحر دختر دردانه ی حسین آقا کریمی هستی؟؟ کو‌چادرت دختر؟ این چه وضع پوششت هست سحر؟؟ سحر که تازه به خود آمده بود با لحن بریده بریده ای گفت: س..سلام..حالا بشینیم، من میگم براتون... و باز دن این حرف درب جلوی ماشین را باز کرد و نشست. پدرش هم سوار شد و از غضبی که در حرکاتش موج میزد ،در ماشین را محکم بهم زد و همانطور که با زهر چشم به سحر نگاه می کرد گفت: خوب بگو ببینم توی این اوضاع اغتشاشات و ناامنی کجا غیبت زده؟ چرا گوشیت را خاموش کردی هااا؟! چرا سرو وضعت اینطوریه؟؟ سحر که توی ذهنش داشت دنبال حرف و قصه ای بود که پدرش را مجاب کنه ،یک دفعه شروع به داستان سرایی کرد: راستش....راستش من رفتم موسسه زبان، منتها دیدم درش قفل بود و انگار تعطیل بود و به ما نگفته بودن ، بعد یکی از دوستام هم اونجا اومده بود، دیگه دوستم گفت که یه کم خرید داره از من خواست همراش برم خرید... بعد ،منم دیدم که کلاس نداریم و وقتم هم آزاده ، قبول کردم... سحر یک نگاهی از زیر چشم به پدرش انداخت تا ببینه چقدر حرفش موثر بوده و بعد ادامه داد: دیگه رفتیم خرید و وقتی به خود اومدیم که متوجه شدیم نزدیک خیابونی هستیم که یه تعداد جمع شدن برا اغتشاش ، من به دوستم گفتم سریع از اونجا دور بشیم و تا به خودم اومدم یه ماشین جلو پامون ترمز کرد و توی یه حرکت حمله کردن طرف من و چادرم را از سرم کشیدن... سحر مشغول داستان سرایی بود که چهره ی پدرش ،قرمز و قرمزتر میشد.. سحر ادامه داد: ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پروانه های وصال
#رمان_آنلاین زن ،زندگی، آزادی قسمت هفدهم پدر با لحنی حاکی از تعجب ،خیره در چهره ی دخترکی که انگار م
زن ، زندگی ،آزادی قسمت هجدهم: سحر ادامه داد: پسره اومد طرف من و چادر از سرم کشید، بعدم با زور منو سوار ماشین کردن، البته دوستم هم بود. بعد دیگه ماشین حرکت کرد و منم شروع مردم به داد و بیداد و شانس آوردیم یه کم جلوتر ماشین پلیس بود و ما تونستیم توی یه لحظه ،خودمون را از ماشین به بیرون پرت کنیم..‌ پدر سحر، همانطور که از شدت عصبانیت ،تند تند نفس می کشید ،محکم روی فرمان ماشین زد و گفت: لعنت...لعنت خدا به این مردان حیوان صفت، لعنت به این دختر و زن هایی که خوشی زده زیر دلشون و ریختن توی خیابون و مثل کلاغ بد شگون قار قار می کنن، بگو چیتون کمه؟ بهترین آزادی ها را اینجا دارین، آخه چیتون و کجاتون کمه ناشکرها..‌..و بعد نجاهی به سحر انداخت و گفت: خوب چیزیت نشد که؟ بعدش چی شد؟ سحر شانه ای بالا انداخت و‌گفت: هیچی همراه یکی از مامورین پلیس رفتیم کلانتری که از اون آدم رباها شکایت کنیم که توی کلانتری گوشی را ازم گرفتن و بعدم طول کشید، الانم که میبینی سر و مرو گنده ،جلوت نشستم. آقای کریمی نگاه تندی به سحر انداخت و پایش را محکم روی جاز فشار داد، انگار تمام عقده هاش را داشت سر ماشین در میاورد و رو به سحر گفت: دیگه حق نداری تا این سرو صداها نخوابیده، پات را از خونه بیرون بزاری، میفهمیـــی؟؟!! سحر آه کوتاهی کشید و گفت: خوب تقصیر من چیه بابا؟! من چه اشتباهی کردم هاا؟! صدای بوق از اطراف بلند بود و ماشینی که از کنار آنها عبور میکرد شیشه را داد پایین و فریاد زد: چته عمو؟!چرا اینجوری رانندگی می کنی؟! یه کم یواش تر تا خودت و ما را به کشتن ندادی.... آقای کریمی پایش را از روی گاز برداشت و با صدایی آرام تر گفت: همین که گفتم ، تا وقتی مسولیتت با منه و توی خونه منی ، حق نداری پات را از خونه بیرون بذاری و اگر هم خیلی واجب بود بری بیرون، فقط با خودم میری و برمیگردی... سحر از طرز حرف زدن پدرش تعجب کرده بود، آخه باباش ادمی نبود که اینطور بگه«تا وقتی مسولیتت با منه»... این حرف میتونست خیلی حرفها پشتش باشه و مطمئنا چیزی هست که پدر هنوز بروز نداده... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
پروانه های وصال
#تقویت_عزت_نفس 56 ❇️ نکته بسیار مهم اینه که آدم در هییییچ صورتی نباید از خودش ناامید بشه. اگه محاس
57 🔶 یکی از وجوه تقوا اینه که آدم تفاوت ها رو بپذیره. ما باید عمیقا قبول کنیم که آدم ها با همدیگه فرق دارند. هیچ کسی در دنیا دقیقا شبیه فرد دیگه ای نیست. ❇️ تقوا به آدم میگه عزیزم شما حواست به خودت باشه. تقوا میگه هیچ وقت آدم ها رو قضاوت نکن. از کجا معلوم اونی که فکر میکنی آدم بدی هست واقعا بهتر از تو نباشه؟ 🌺🎁 برای همین خداوند مهربان یه سیستم جالب طراحی کرده و فرموده هیچ کسی حق نداره دیگری رو قضاوت کنه. هیچ کسی نباید بگه ارزش من بالاتر از دیگری هست. فقط یه نفر در عالم هست که میتونه ارزش هر کسی رو مشخص کنه اونم خداست... ان اکرمکم عندالله اتقاکم.... 🔷
▫️يا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ إِلىٰ يَوْمِ الْقِيامَةِ ▫️ای اباعبدالله من تا روز قیامت در صلحم با کسی که با شما صلح کرد و در جنگم با کسی که با شما جنگید 🙏 فرازی از زیارت عاشورا 🖋 ترجمه استاد حسین انصاریان
اثبات میکند عمل حُر به عالمین هر کس که شد غلام تو عالیجناب شد 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫ برای اینکه ارزش حجاب رو بهتر بشناسیم، گاهی لازمه پای صحبت خانمهایی بنشینیم که با وجود آزادی‌های بی‌حساب زندگی غربی رو کردن و پای همه سختی‌هاش موندن. برنامه هر روز ساعت ۱۸ از شبکه ۳ روایت زندگی و انتخاب شجاعانه چنین بانوانی ست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رژیم علی‌اف ورود کودکان به مراسم عزاداری را ممنوع اعلام کرد! -بر اساس گزارش وزارت کشور آذربایجان، شرکت کودکان در مراسم عزاداری، امنیت و سلامت کودکان را به خطر می اندازد و بر اساس قانون، والدین باید از این کار اجتناب کنند. -هدف از این تصمیم، جلوگیری از انتقال ارزش‌های دینی به نسل جدید است تا آن‌ها با اینگونه مراسم‌ و ارزش‌های تشیع بیگانه شوند.
⭕️‏با اعلام سخنگوی قوه قضاییه، برای برخی متهمان پرونده ‎ حکم قطعی و در حال اجراست که به معنای اثبات فساد در زمان انعقاد قرارداد و وزارت آقای ‎ است. رسیدگی به اتهام سایرین ازجمله وزیر اسبق نفت در این پرونده ادامه دارد؛ امیدوارم آقای ‎ مثل ‎روحانی مانع رسیدگی‌ها نشود.