eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
21.3هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خـــدایا... سرآۼاز صبحمان را با یاد و نام تو میگشایم پنجره های قلبمان را عاشقانه بسویت باز میکنیم تا نسیم رحمتت به آن بوزد الهی به امید تو 🌻بسم الله الرحمن الرحیم🌻
animation.gif
6.63M
صبح زیبایتان متبرک به ذکر پرنور ""صلـوات "" بر محمد و آل مطهرش 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
animation.gif
2.12M
یڪ سلاااااااااااام باعطر گلهای زیبا به دوستان مهربون یک سلام از سرعشق و دوستی به همه دوستهای نازنین با آرزوی داشتن روزی زیبا و پراز خیر و برکت... صبحتون عالی 🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروزتون مثل گل باطراوت وپراز عطرخوش زندگی خنده هاتون جنس دریا قدم هاتون جنس صخره وکـوه و هدفهاتون روی روال حالتون خوب سلام دوستان خوبم✋ صبحتون پر از نشاط🌸
✨ پیامبر اکرم (ص): خانه ای که در آن قرآن خوانده شود به اهل آن گشایش داده شود و خیرش زیاد گردد و ساکنین آن در وسعت باشند. 📚طرائف الحکم، ج۲، ص۱۰۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ســلام آقای جهان✋🌸 اگرسلام به شمانبود؟ آفتاب هر روزصبح به چه امیـــــدی سردرآسمان میکشید؟ باسلام به امام ‌زمانمان روزمان را پربرکت کنیم 🌸السلام علیک یااباصالحَ المهدی(عج)🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷خدايا .... آينه ی قلبمان را غبار گرفته و تو را نمي بینیم. آلودگي هاي درون‌مان را بشوي و ما را تطهير کن. و ذهن و قلبي پاك به ما هديه کن. تا تو را در همه جا و در همه چيز ببينیم 🌷الهى، ... من از من مى گذرم، تو هرگز امّا از من مگذر؛ 🌷الهى، ... من از همه كس به تو روى مى آورم تو هرگز امّا از من روى مگردان؛ 🌷الهى، ... همه امور را به تو وا مى گذارم، تو هرگز امّا مرا به خودم وا مگذار آمين يا رب العالمين 🌼🌾🌼🌾🎀🌾🌼🌾🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا بعد از عطسه الحمدلله میگوییم ؟! (خیلی جالبه)👌👌 علت گفتن الحمدلله بعد از عطسه اینست که ضربان قلب در هنگام عطسه متوقف میشود و سرعت عطسه 100کیلومتر در ساعت است و اگر به شدت عطسه کردی ممکن است استخوانی از استخوان هایت بشکند و اگر سعی کنی جلو عطسه را بگیری باعث میشود خون در گردن و سر برگردد و سپس باعث مرگ شود و اگر در هنگام عطسه چشم هایت را باز بگذاری ممکن است از حدقه بیرون بیاید! و برای آگاهی در هنگام عطسه همه دستگاههای تنفسی و گوارشی و ادراری از کار می ایستد و قلب هم از کار می افتد رغم اینکه زمان عطسه بسیار کوتاه است و بعد آن به خواست خدای مهربان بدن به کار می افتد اگر خدا بخواهد که به کار افتد گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است به همین دلیل الحمدلله میگوییم. میگوییم خدایا شکرت برای سلامتی که به بدنم دادی و شکرت برای بیماری هایی که به من ندادی.. خدا را شکر ─┅─═इई 🌺🌼🌺ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
animation.gif
1.21M
برﺍﯼ "ﺁﺩﻣــﻬﺎ" ﺧــﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ "ﺧـــﻮﺏ" ﺑﺴﺎﺯ. ﺁﻧﻘـــــــﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ "ﺧﻮﺏ" ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ "ﮔﺬﺍﺷﺘـــﯽ" ﻭ "ﺭﻓـــﺘﯽ" ....!! ﺩﺭ "ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸـــﺎﻥ" ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ. 🌹
#چمران « وقتی عقـــل، عاشـــق شود ... عشـــق، عاقــــل میشود و ... شهید میشوی ....! » •شهید دکتر مصطفی چمران•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎯بلای سفارشی...⁉️ 👈👇عارف بزرگ میرزا اسماعیل دولابی(ره): 📛از بلاها فرار نکن سفارشی مال خودتــــــــه گاهی خـــدا یک کاری را مخصوص شما آفریــــــده است. 🍃یڪ بچـــــّه ی ناجوری به تو داده اســـــت، یک زن ناجـــــور داده است،یک پدری داده است که خیلی خوش اخلاق نیست،یک چیز ناجور به تو داده است؛ با تو کار دارد. 🍂یا بر عڪسش،یک چیز جور به تو داده است،باز با تو کار دارد. یک معصومی را در خانه ات گذاشته است. اگر حقّ او را ادا ڪنی کارَت بالا می گیرد. 🍃خلاصه اش در امتحان ها چیزهای ارزشمند خوابیده است.حواست را جمع ڪن تا ان شاءالله از عهده امتحان مافوق خودت برآیی... 📚طوبای محبّت،کتاب ششم ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
1_50708903.mp3
6.43M
🔉 و تغییر در امتحانات الهی (۴) 📅 جلسه چهارم | ‌۹۷/۱۱/۲۰ مسجد جمکران
🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت اول) 💠مقدمه: نوشتار حاضر نوعی برداشت از تجسم و بازتاب اعمال آدمی در جهان آخرت است که با استفاده از آیات و روایات به تصویر ذهنی درآمده‌اند و ان شاالله که منشأ تذکر و بیداری قرار گیرد. 🌻لازم به ذکر هست که ما از کتابی استفاده میکنیم که در آن از احادیث و روایات معتبر استفاده شده و مورد تایید عالم گران‌قدر «آیت الله جعفر سبحانیست» و مورد استقبال قرار گرفته است... ✍قسمت اول: 🔴حالت احتضار: 💠چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته و به شدت آزارم می‌داد. سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن حالت احتضار فراهم شد. 💥کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند. همسر، فرزندان، خویشان و برخی دوستان اطرافم را گرفته بعضی از آن‌ها اشک در چشم‌هایشان حلقه بسته بود. ❄️چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کرده‌ام. فکرش به شدت آزارم می‌داد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم. ⚡️در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا می‌کشاند، 🍀 در قسمت پاها هیچ‌گونه دردی احساس نمی‌کردم اما هرچه دستش به طرف بالا می‌آمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس می‌کردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود. 🌾تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی می‌کرد که احساس می‌کردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید. 🍃عمویم که پیرمردی ریش سفید بود جلو آمد و با چشمان اشک آلود گفت: عمو جان شهادت را بگو... 🌱من می‌گویم و تو تکرار کن: اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و انّ علیاً ولی الله و ... او را می‌دیدم و صدایش را می‌شنیدم. 🔅لب‌هایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکل‌های سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم . ✅ شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش می‌کنند اما هرگز گمان نمی‌کردم آن‌ها در اغفال من توفیقی داشته باشند.... ✍ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘 داستان کوتاه یک روز دل انگیز بهاری از کنار مغازه ای می گذشت؛ مأیوسانه به کفش ها نگاه می کرد. غصه نداشتن بر همه ی وجودش چنگ انداخته بود. ناگاه جوانی کنارش ایستاد، سلام کرد و با خنده گفت: چه روز قشنگی! مرد به خود آمد، نگاهی به جوان انداخت و از تعجب دهانش باز ماند! جوان خوش سیما و خنده بر لب، پا نداشت. پاهایش از زانو قطع بود! مرد هاج و واج، پاسخ سلامش را داد؛ سر شرمندگی پایین آورد و عرق کرده، دور شد. لحظاتی بعد، عقل گریبانش را گرفته بود و بر او نهیب می زد که غصه می خوردی که کفش نداری و از زندگی دلگیر بودی؛ دیدی آن جوان را که پا نداشت؛ اما خوشحال بود از زندگی! ─┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا