درڪربلا
داشمشتی ها
رفتند به یاری
امام حسین علیه السلام
و شهــــــید شدند؛
مقدسها استخاره ڪردند
استخارشان بد آمـــد !!
آیتاللهمجتهدیتهرانی (ره)
💕💕💕🖤
یا ابل حسن یا رضا.mp3
3.76M
🌹بسیار زیبا
🎤مداح: حاج میثم مطیعی
🌾یا ابل حسن یا رضا🌷
🌴مداحی
پیشنهاد دانلود⬇️⬇️⬇️
#سلام_بر_محرم
#ماه_محرم
#محرم
4_5915597055375444219.mp3
917.8K
یکی مثل غناری😭
یکی توی مدینه😭
همه دانلود کنند
💠بسیار سوزناک💠
در ماه #محرم التماس دعا
🤲الهم عجل لولیک الفرج
...
• آیت الله مرعشی نجفی ؛
سفارش میڪنم ، دستمالی که با آن
اشک بر سیدالشهدا ریخته ام را بر
روی سینه و در کفنم قرار دهید ...!
#این_البڪائون 🥀
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
ریشه حکایت شتر دیدی ندیدی ...
مردی در صحرا بدنبال شترش میگشت تا اینکه به پسر با هوشی برخورد. سراغ شتر را از او گرفت
پسر گفت: شترت یک چشمش کور بود؟
مرد گفت: بله
پسر پرسید: آیا یک طرف بار شیرین و طرف دیگرش ترش بود؟ مرد گفت: بله
حالا بگو شتر کجاست؟ پسر گفت من شتری ندیدم
مرد ناراحت شد و فکر کرد که شاید این پسر بلائی سر شتر او آورده و پسرک را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف کرد
قاضی از پسر پرسید. اگر تو شتر را ندیدی چطور مشخصات او را درست داده ای؟
پسرک گفت: در راه ،روی خاک اثر پای شتری دیدم که فقط سبزههای یک طرف را خورده بود.فهمیدم که شاید شتر یک چشمش کور بود.
بعد دیدم در یک طرف راه مگس بیشتر است و یک طرف دیگر پشه بیشتر است.
و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است.
قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد.
پس از این به بعد شتر دیدی، ندیدی!!
این مثل هنگامی کاربرد دارد که پرحرفی باعث دردسر میشود. آسودگی در کم گفتن است و چکار داری که دخالت کنی، شتر دیدی ندیدی و خلاص 👌
💕💕💕🖤
•••
بزرگم میگه↓
#محرم فقطبـه
پیرهنسیاھنیستــ جانم؛
یھپرچمِعزایحسینیهمبایـدبھقلبت
بزنی :)🏴
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
💕💕💕
پنجم محرم/ عبدالله بن الحسن
آمدم تا جان ڪنم قربان تو
پیش تو گردم بلا گردان تو
در حرم دیدم ڪه تنها مانده ام
همرهان رفتند و من جا مانده ام
رفتے و دیدم دل از ڪف داده ام
خوش به دام عقل و عشق افتاده ام
عقل، آن سو ، عشق، این سو مے ڪشاند
از دو سو، این مے ڪشاند، آن مے نشاند
عقل گفتا، صبر ڪن – طفلے هنوز
عشق گفتا، ڪن شتاب و خود بسوز
عقل گفتا، هست یک صحرا عدو
عشق گفتا، یک تنه مانده عمو
عقل گفتا، روے ڪن سوے حرم
عشق گفتا، هان نیفتے از قلم
عقل گفتا، پاے تو باشد به گِل
عشق گفتا، از عاشقان باشے خجل
عقل گفتا، نے زمان مستے است
عشق گفتا، موسم بے دستے است
شاعر:استاد علے انسانی
◾️▪️◾️▪️🌸▪️◾️▪️◾️
هدایت شده از پروانه های وصال
🏴 @parvaanehaayevesaal🏴🏴
روز پنجم محرم
روز منتسب به عبدالله
فرزند خردسال
آقا امام حسن مجتبی
عبدالله بن الحسن علیه السلام
🕯پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله میباشد . عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین ( علیه السلام) را زخمی و بییاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمیشوم» .
🕯در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین ( علیه السلام) روانه شد . عبدالله دست خود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان» !
🕯حسین ( علیه السلام) او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق میکند . ناگاه حرمله بن کاهل تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین ( علیه السلام)، به شهادت رسید . وی نوجوانی یازده ساله بود .
هدایت شده از پروانه های وصال
روز پنجم محرم: عبدالله بن حسن بزرگمردی کوچک
سختى زخمها امام حسین(ع) را بر زمین نشانده بود و سپاهیان او را از هر سوى در میان گرفته بودند.
عبداللّه بن حسن كه در آن زمان یازده سال بیشتر نداشت عموى خود را نگریست كه دشمن او را از هر سوى در میان گرفته است . یاراى دیدن بیشتر این منظره را نداشت . بى اختیار به سوى عمو دوان شد.
عمّه اش زینب خواست عبدالله را بگیرد، امّا او از چنگ عمّه گریخت و خود را به عمو رساند.
در این هنگام بحربن كعب شمشیر را بلند كرد تا بر حسین فرود آورد. عبداللّه فریاد زد: اى ناپاك، آیا مى خواهى عمویم را بكشى؟
بحر ضربه خود را فرود آورد و عبداللّه دست خویش سپر كرد. شمشیر دست عبداللّه را برید و دست به پوست آویزان ماند. یادگار امام مجتبى علیه السلام فریاد زد: یا عمّاه .
آنگاه خود را در دامن عمو انداخت. عمو او را به خود فشرد و فرمود: پسر برادر، بر آنچه بر تو نازل شده است صبر كن و اجر خود را از خداوند بخواه، كه خداوند تو را به پدران پاكت ملحق كند.
در همین حال كه عبدالله بر دامن عمو بود حرملة بن كاهل تیر به سوى او افكند و او را به شهادت رساند.
◾️▪️◾️▪️🕊▪️◾️▪️◾️
هدایت شده از پروانه های وصال
▪️عبدالله بن الحسن(ع)
بي عمو ماندن،همه شرمندگيست
با عمو مردن،كمال زندگيست
تشنگي با او لب دريا خوش است
آب اگر او تشنه باشد،آتش است