آنقدر خوب باشيد که ببخشيد، امّا آنقدر ساده نباشيد که دوباره اعتماد کنید!
قدر لحظه ها را بدانيد! زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.
از کسی که به شما دروغ گفته نپرسيد: چرا؟ چون سعي مي كند با دروغ هاي پي در پي، شما را قانع كند!
هرچیزی در زمان خودش رخ میدهدباغبان حتی باغش را هم غرق آب کند، درختان خارج از فصل خود میوه نمیدهند
جاده زندگي نبايد صاف و هموار باشدوگرنه خوابمان مي برد!دست اندازها نعمت بزرگي هستند..
و نکته ی آخر :
هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند!پس مراقب گفتارمان باشیم...
💕💕💕
#ڪــلامشهـــید
🌹 شهـــید حاج محمد ابراهیم همت:
می خواهید خدا عاشق شما شود:
قلم میزنید برای خدا باشد
گام بر می دارید برای خدا باشد
سخن میگویید برای خدا باشد
همه چی و همه چی برای خدا باشد..
#شهیدمحمدابراهیم_همت
#ما_ملت_امام_حسینیم
💕💕💕
📌 استاد #پناهیان :
در دنیایی که به پیامبران توهین می کنند، به فاطمه«سلام الله علیها» و علی«علیه السلام» توهین می کنند، به امام حسین«علیه السلام» و زینب کبری«سلام الله علیها» توهین می کنند و در دنیایی که به امام و رهبری توهین می کنند، اگر به من و توی بچه مذهبی توهین و تمسخر نکنند، معلومه ما وضعمون خرابه و خیلی نامردیم ...
#ما_ملت_امام_حسینیم
هدایت شده از پروانه های وصال
🔶 یکی از آدابی که باید بعد از نماز بهش توجه کرد اینه که
نباید خیلی زود از سر سجاده بلند بشی.
⛔️ این بی ادبی مقابل پروردگار هست.
🔶 تا نمازت تموم شد یه حسی ممکنه بیاد سراغت و بگه
خب نماز تموم شد دیگه بلند شو برو!😈
این همون هوای نفس آدمه.
بهش بگو تو بیخود کردی که تموم شد!
😒
✅ من باید تسبیحات حضرت زهرا رو بگم
سه تا سوره توحید بخونم
سه بار آیه و من یتق الله رو بخونم...😌😊
⭕️ هرچی هوای نفست تلاش میکنه که تو رو از سر سجاده بلند کنه اجازه نده بهش.
بگو من هیچ وقت بی ادبی نمیکنم به پروردگار مهربانم...
هدایت شده از پروانه های وصال
🌺 خدا میدونه که این مبارزه با نفس چقدر موثره در رشد معنوی انسان.
ارادۀ انسان بعد از یه مدت مثل کوه میشه.
✅ توی خودت احساس قدرت میکنی
خیلی راحت تر میتونی گناهان رو ترک کنی.💪
از این مبارزه با نفس خیلی عالی غافل نشید...😊
هدایت شده از پروانه های وصال
بیاموزم:🌼🍃
فقط زیباییهای زندگی ارزش دیدن دارد،
و با خود تکرار میکنم یادم باشد،
هر آن ممکن است شبی فرا رسد،
و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر
برایم ممکن نگردد ...
🌼🍃
پس هرگز به امید فردا محبت هایم را
ذخیره نکنم ...
و این عهد به من جسارت میدهد که به
عزیزترین هایم ساده بگویم:
خوشحالم که هستید و هستم..🌼🍃
هدایت شده از پروانه های وصال
پرسید: یامحمد! بهترین دوست چه کسی است؟!
فرمود: کسی که دیدن او تو را به #یاد_خدا اندازد،
و گفتار او به #دانش تو بیفزاید،
و کردار او تو را به #یاد_آخرت اندازد.
📙بحارالانوار، جلد۷۴، صفحه۱۸۶
#حدیث_برادری
#دوست_خوب
هدایت شده از پروانه های وصال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷دنیا شامل بعضیا نمیشه
🌸بعضیا خودشون یه دنیان،
🌷مثل شما دوستان گلم
🌸تقدیم به شما عزیزانم
🌷جمعهتــون گـلــبــارون
پروانه های وصال
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣ ❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤ #قسمت_سیزدهم _اسماء❓❓❓❓ بلہ❓❓❓❓ گل هارو جا گذاشتے برات آوردمش
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞
❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_چهاردهم
_همیشہ ترس از دست دادنشو داشتم....
براے همیـݧ میترسیدم کہ اگہ بہ خوانوادم بگم مخالفت کنـݧ
ولے رامیـݧ درک نمیکرد.....
بهم میگفت دیگہ طاقت نداره....
دوس داره هرچہ زودتر منو بدست بیاره تا همیشہ و همہ جا باهم باشیم.
_بهم میگفت کہ هر جور شده باید خوانوادمو راضے کنم چوݧ بدوݧ مـݧ نمیتونہ زندگے کنہ.
چند وقت گذشت اصرار هاے رامیـݧ و حرفایے کہ میزد باعث شد جرأت گفتـݧ قضیہ رامیـݧ و پیدا کنم.
یہ روز کہ تو خونہ با ماماݧ تنها بودیم تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم.
_رفتم آشپزخونہ دوتا چایے ریختم گذاشتم تو سینے از اوݧ پولکے هاے زعفرانے هم ک ماماݧ دوست داشت گذاشتم و رفتم رومبل کناریش نشستم.
_با تعجب گفت:
بہ بہ اسماء خانم چہ عجب از اوݧ اتاقت دل کندے.
_چایے هم ک آوردے چیزے شده❓❓چیزے میخواے❓❓
کنترل و برداشتم و تلوزیوݧ و روشـݧ کردم
با بیخیالے لم دادم ب مبل و گفتم وااااا ایـݧ چہ حرفیہ ماماݧ چے قراره بشہ❓
ناراحتے برم تو اتاقم.
ݧ
_مادر کجا❓چرا ناراحت میشے تو ک همش اتاقتے اردلانم ک همش یا بیرونہ یا دانشگاه حالا باز داداشتو میبینیم ولے تو چے یا دائم تو اتاقتے یا بیروݧ چیزے هم میگیم بهت مث الاݧ ناراحت میشے.
پوفے کردم و گفتم ماماݧ دوباره شروع نکـݧ.
_ماماݧ هم دیگہ چیرے نگفت
چند دیقہ بیـنموݧ با سکوت گذشت.
ماماݧ مشغول دیدݧ تلویزیوݧ بود
گفتم:
_ماما❓❓
-بلہ❓❓
_میخوام یہ چیزے بهت بگم
_خب بگو
_آخہ....
_آخه چے❓❓
_هیچے بیخیال
_ینے چے بگو ببینم چیشده جوݧ بہ لبم کردے.
_راستش.راستش دوستم مینا بود یہ داداش داره
_ماماݧ اخم کردو با جدیت گفت خب❓
_ازم خواستگارے کرده ماماݧ وایسا حرفامو گوش کـݧ بعد هرچے خواستے بگو گفتـݧ ایـݧ حرفا برام سختہ اما باید بگم اسمش رامیـنہ ۲۴سالشه و عکاسے میخونہ از نظر مالے هم وضعش خوبه منم هم
_تو چے اسماء❓
سرمو انداختم پاییـݧ و گفتم
_دوسش دارم
_ینے چے کہ دوسش دارے❓
تو الاݧ باید بہ فکر درست باشے حتما باهم بیروݧ هم رفتیـݧ میدونے اگہ بابات و اردلاݧ بفهمن چے میشہ❓❓❓
_اسماء تو معلوم هست دارے چیکار میکنے
از جام بلند شدم و با عصبانیت گفتم چیہ چرا شلوغش میکنے ینے حق ندارم واسہ آیندم خودم تصمیم بگیرم❓
_اخہ دخترم اوݧ خوانواده بہ ما نمیخورن اصلا ایـݧ جور ازدواج ها آخر و عاقبت نداره تو الاݧ باید بہ فکر درست باشے ناسلامتے کنور دارے
_ماماݧ بهانہ نیار چوݧ رامیـݧ و خانوادش مذهبے نیستن،چون مسفرتاشون مشهد و قم نیست چوݧ مثل شما انقد مذهبے نیستـݧ قبول نمیکنے یا چوݧ مثل اردلاݧ از صب تا شب تو بسیج نیست❓
_ایـنا چیہ میگے دختر❓خوانواده ها باید بہ هم بخور.....
حرفشو قطع کردم با عصبانیت گفتم ماماݧ تو نمیتونے منو منصرف کنـے ینے هیچ کسے نمیتونہ مـݧ خودم براے خودم تصمیم میگیرم ب هیچ کسے مربوط نیست..
_سیلے ماماݧ باعث شد سکوت کنم
دختره ے بے حیا خوب گوش کـݧ اسماء دیگہ ایـݧ حرفا رو ازت نمیشنوم فهمیدے
بدوݧ ایـݧ کہ جوابشو بدم رفتم اتاق و در و محکم کوبیدم
_بغضم گرفت رفتم جلوے آینہ دماغم داشت خوݧ میومد بغضم ترکید نمیدونم براے سیلے کہ خوردم داشتم گریہ میکردم یا بخاطر مخالفت ماماݧ
انقد گریہ کردم کہ خوابم برد فردا که بیدارشدم دیدم ساعت ۱۲ ظهره و مـݧ خواب موندم.
ماماݧ حتے براے شام هم بیدارم نکرده بود
گوشیمو نگاه کردم 10 تا میسکال و پیام از رامیـݧ داشتم
_بهش زنگ زدم تا صداشو شنیدم زدم زیر گریہ
ازم پرسید چیشده❓
نمیتونستم جوابشو بدم گفت آماده شو تا نیم ساعت دیگہ میام سر خیابونتوݧ
از اتاق رفتم بیروݧ هیچ کسے نبود ماماݧ برام یادداشت هم نذاشتہ بود
رفتم دست و صورتم و شستم و آماده شدم انقد گریہ کرده بودم چشام پف کرده بود قرمز شده بود
_رفتم سر خیابوݧ و منتظر رامیـݧ شدم
۵ دیقہ بعد رامیـݧ رسید....
داستان ادامه داره😜
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛