∞🦋∞
📜 #حــدیثــــــــ 🌿
امــام علے عليــه السلام: 🌿
نيڪـــے به پـــدر و مـــــادر
بزرگتـــرين وظيــــفه استــــــــ .
📙غررالحڪــم حدیثــــــ۴۴۲۳
💕💜💕
⚠️ تلنگــــر
🔮نماز
✨نمازهايم اگر "نماز" بود
موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش
🍃نمازهايم اگر نماز بود
که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت
✨اگر نمازهایم نماز بود
تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم
برای نشان دادن خاموش کردن شعله گاز
❌نمازهایم"نماز" نیست
اگر نمازم نماز بود
✨می شد پناهگاه...
می شد مرهم...
✨می شد شاه کلید...🗝
خــ💖ــدایا!
من از تو فقط یک چیز می خواهم.
بر من منت بگذار و کاری کن
نمازهایم نماز بشوند
💕💙💕
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎁 گمشده ما در دنیا....
🎈 کلیپ بسیاااار عالی
استاد پناهیان
#داستان_آموزنده
💎روزی حکیمی مردی را دید که خیلی ناراحت و بود.
علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد :
در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.
✨حکیم گفت : چرا رنجیدی ؟
مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.
🌷حکیم پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد?
آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
🍀مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.
🍂حکیم پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
💐حکیم گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟
🍁بیماری فکری و روان نامش "غفلت" است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد.
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر.
🔶بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است.
💕❤️💕
|🐣🌻|
#حـࢪفـاے_خـودمـانے[🌸🌈]
💛جوانے سر نماز براے #گناهش در حضور خدا گریہ مے ڪند...🌻
😔جوانے بخاطر اینڪہ #دوست نامحرمش جوابش ڪرده گریہ مےڪند..
💖جوانے تا صبح #قرآن میخواند و بہ تفڪر میپردازد...🌸
😔جوانے نامہ #نامحرمے را تا صبح نگاه میڪند و تفڪر میڪند...
♥️جوانی #چادرش را محڪم میگیرد تا باد شرمگینش نڪند...🌹
😔جوانی جلوے #باد میرود تا دیگران بہ او بنگرند..
💛جوانی از چشمانش محافظت میڪند ڪه مبادا #نامحرمے را ببیند🌻
😔جوانے عمدا به#نامحرم نگاه میڪند تا به گناه بیفتد
💖جوانے از هم #ڪلام شدن با نامحرم شرم میڪند و خجالت میڪشد🌸
😔جوانے به دنبال بهانه میگردد تا با نامحرم #هم ڪلام شود
♥️جوانے ڪسے بهش فحش میده , ولے در جوابش میگوید : من #روزه ام..🌹
😔جوانے #مادرش را بخاطر دیر آوردن غذا فحش میدهد..
💛جوانے خونش در #دفاع از دین بر زمین خون میریزد...🌻
😔جوانے سر #قاچاق مواد مخدر تیر میخورد و خون آلود میمیرد..
💖جوانی به خاطر #حیا و نجابتش وقتے نامحرمے را مے بیند روسرے اش را جلو میڪشد و قدم هاے آرام ترے بر میدارد🌸
😔جوانے وقتے #نامحرمے را میبیند عمدا موهاے خود را پریشان تر میڪند و جلب توجه میڪند
♥️جوانے #ریش میگزارد تا سنتے را زنده ڪند...🌹
😔جوانے #ابرو میگیرد تا فتنہ اے را زنده ڪند..
💛جوانے دست #مادرش را میبوسد🌻
😔جوانے دست روے #مادرش بلند میڪند...
💖جوانی نصف شب در حال عبادت و راز و نیاز با #پروردگارش مے باشد🌸
😔جوانے نصف شب در گوشے عڪس نامحرم را لایک میڪند
♥️جوانے #پدر پیرش را ڪول میڪند و بہ حج میبرد...🌹
😔جوانے #پدرش را ڪول میڪند و به خانه سالمندان میبرد..
🌱و پروردگارمﷻ مے فرماید :
هرگز اهلــــــ جهنم و اهل بهشــ⭐ــــت
یڪسان نیستند، اهل بهشــ🌙ــت رســـ💜ـــتگارانند.
📗|سورة الحشر 20|📗
#💕💚💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔 چرا حضرت آقا روی عددِ 25 تکیه داره؟
🤔 یه جا پیشنهادِ همکاریِ 25 ساله با چین رو میدن
🤔 یه جا میگن اسرائیل 25 سالِ دیگه رو نمی بینه
همه اینا از زمانی شروع شد که دولتِ ایران به حرفِ رهبری گوش نداد و برجامِ 25 ساله رو امضاء کرد.
بعد از #برجام، اسرائیل خوشحالی کرد و گفت تا 25 سالِ آینده، ایران رو فلج کردیم. در پاسخ به اسرائیل بود که رهبرِ ایران گفت: اسرائیل 25 سالِ دیگر را نخواهد دید.
همچنین چون رهبر ایران میدانست که بعد از برجام تحریمها شدیدتر میشود، بلافاصله پیشنهادِ همکاریِ 25 ساله با چین را داد تا تحریمهای اقتصادیِ بعد از برجام را خنثی کند.
🔴 پوستر| 12 فروردین روز جمهوری اسلامی مبارک
👈همهپرسی نظام جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران برای تعیین نظام جدید حکومتی کشور در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ در سراسر ایران و خارج از کشور برگزار شد، و بر پایه نتایج اعلامشده، نزدیک به ۹۸٪ واجدان شرکت در همهپرسی با دادن رأی «آری»، با برقراری نظام جمهوری اسلامی ایران موافقت کردند.در روز ۱۲ فروردین نتایج اعلام شد و این روز را روز #جمهوری_اسلامی نامیدند.
:
#حرفــــــ_قشنگــ🌿
عشــــق یعنے :
همــان لحظہ اے ڪــه نگاهتــــــ ࢪا
از نــامحرمے میــگیرے تــا
مهدے فاطمہ نگاهتــــــ ڪند ...
مراقبــــ دݪ آقــا باشــیم ...
💕💚💕
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من #قسمت_چهاردهم صبح مشغول پوشیدن کفشام بودم که در حیاط بازشد و یک دخترچادری وارد
#رمان_بانوی_پاک_من
#قسمت_پانزدهم
"زهرا"
پسره پررو بامن در میفته.فکرکرده چون خارجیه و دوسه سال ازم بزرگتره میتونه بامن بحث کنه.من فلسفه و منطق خوندم اونم تو دانشگاه دولتی.مگه میتونه باحرفای چرتش منو قانع کنه؟
خوشم اومد که نتونست حریف من بشه.نبایدم بشه من ایرانیم.۲۲ساله دارم تو ایران زندگی میکنم.فرق من و یک پسری که دو روزه اومده ایران،مثل زمین تا آسمونه.
واسه من وکیل وصی شده،حکم میکنه.
انگاری عمه خیلی ازم شاکی شده بود.خیلی بدنگاهم میکرد.امامن کارخودمو کردم.بعد ناهار،ظرفها رو جمع کردم و رفتم تو آشپزخونه شستم.هرچی سیمین خانم(خدمتکار)اصرار کرد که بشوره گفتم برو استراحت کن خودم میشورم.
درحال شستن آخرین ظرف هابودم که عمه اومد تو آشپزخونه و به بهانه آب خوردن یکم موند.میدونستم میخواد چیزی بگه اما انگار مردد بود.
_چندسالته؟
اومد کنارم ایستاد و زل زد بهم.
_۲۲سالمه عمه جان.
_اما ماشالله زبونت دراز تر از سنته.
باحرص دندونامو بهم فشاردادم اما چیزی نگفتم.
_ببین زهراخانم.احترام فامیلی به جاش اما پسرمن تازه اومده ایران.۲۹سال تمام لای پر قو بزرگش کردم.هرچی خواسته فراهم بوده.عین خودتم زبونش تنده اما اجازه نمیدم کسی بهش توهین کنه.
_چطور پسرتون به هرکی میخواد توهین میکنه!
_اون فرق میکنه.هنوز تو جمع ما مثل غریبه است.باید باهاش خوب رفتار کنی تا عادت کنه.
دست از ظرف شستن کشیدم و گفتم:من فلسفه و منطق خوندم عمه جون.بایدی تو سرم نمیره مگر اینکه منطقی باشه.
دختر پررو و زبون درازی نبودم اما حرف زور هم سرم نمیشد.
_خوبه افرین.کی بهت گفته هرچی زبون درازتر باشی،تو دل برو تر میشی؟
بالبخند جوابشو دادم:کسی همچین حرفی نزده.درضمن بنده جسارت نکردم فقط گفتم حرف منطقی رو قبول میکنم همین.
ازکنارش رد شدم و رفتم بیرون.مادر و پسر جفت هم بودن ماشالله.
دیگه باید میرفتم.چادرمو سرم کردم و از مادرجون و پدرجون خداحافظی کردم.عمه نبود و من به مادرجون سپردم که ازطرف من ازشون خداحافظی کنن.
با تاکسی رفتم دانشگاه و تاعصرکلاس داشتم.
عصر،خسته و کوفته رسیدم خونه و بدون معطلی خوابم برد.اصلا یادم رفت برای مامان تعریف کنم امروز چیشده خونه مادرجون.
نزدیکای غروب بیدارشدم و اول نمازمو خوندم.داشتم سجادمو جمع میکردم که باز سروکله محدثه خانم پیداشد.
_به به حاج خانم.قبول باشه نماز روزه ها
فقط بلد بود مسخره کنه.منم بهش اهمیتی ندادم و فقط گفتم:ممنون.
_چیه باز دپرسی؟پسرعمه حالتو گرفت؟
بعد چشمک تیزی زد و تکیه داد به در.
سجادمو که جمع کردم رفتم سراغ قفسه کتابام و درسای فردا رو حاضرکردم.
_چیه فضولی امانت نداد؟
تکه ای از موهای بلند مشکیش رو دور انگشتش پیچید و گفت:تو که میسناسی منو!زود بگو.
_اتفاق خاصی نیفتاد که قابل گفتن باشه.
_همیشه حرفاتو بخور.اه
بعد از اتاق رفت بیرون.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹