eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
21.2هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بنی صدر از بن بست بودن مسیر شعار می گوید!!!!! بنی صدرم از تو قبر دیگه صداش دراومده😃
🔴اسلامی: بومی‌سازی راکتورها‌ آغاز شد 🔹رئیس سازمان انرژی اتمی: اراده کرده‌ایم هیاهوی هسته‌ای را از بین ببریم زیرا طرف‌های مقابل با زدن اتهامات در نظر دارند تا مانع پیشرفت ما در حوزه هسته‌ای شوند. 🔹با نگاه متفاوت و در مقیاس‌های مختلف ظرفیت‌سازی برای طراحی و ساخت راکتورها را آغاز کرده‌ایم و بومی‌سازی آنها را در دستور کار قرار داده‌ایم. 🔹با گسترش فعالیت‌های خود در سطح و عمق درنظر داریم به قطب سازنده نیروگاه‌های هسته‌ای در دنیا تبدیل شویم. 🇮🇷 نائب برحق رهبر عزیز ✌🏻✌🏻✌🏻
🌠☫﷽☫🌠 🔻‏اینکه غرب برای ادامه ی اغتشاشات به ربع پهلوی، کومله، همجنسگراها، پخمه های شریف، اوباش داخلی و هزار پَلَشت دیگه متوسل میشه، یعنی تمدن پوشالی غرب نفس های آخر رو میکشه. 🔺‏سطح دغدغه ی ‎دکتر_علی_صحرائیان نورولوژیست نخبه،که با وجود شرایط عالی در سوییس،برمیگرده به وطنش و اولین مرکز ام اس رو میزنه کجااااا و پخمه های شریف که سلف مختلط میخوان کجااااا 🇮🇷 یعنی اونم چه ایرانی ✌🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ سیدکاظم_روحبخش بر اسکرین شات از مسابقه محیا و پخش این سوال در شبکه منو تو (تقطیع شده بدون توضیحات...)‼ ⭕ فرض کن نه بهشتی هست نه جهنمی ! این کلیپ رو ببین و بدون تعصب فکر کن و خودت بگو کدومش منطقی و درست👆 اگر دینمون انسانیت پس تعصب و تقطیع چرا؟؟ توهین به عقاید دیگران چرا ؟؟ ترویج تن فروشی و برهنگی چرا ؟؟ ببینید و خودتون قضاوت کنین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 دستمزد مادام‌العمری 115 هزار پوندی لیز تراس تنها برای 44 روز در سمت نخست وزیر انگلیس! 🔸 رسانه‎های انگلیسی با افشای این مطلب نوشتند: این مبلغ برای سمتی با مدت کم سابقه است که برنامه های او برای اصلاحات اقتصادی تنها مشکلات تورم و کاهش ارزش پوند استرلینگ را تشدید کرده است. 🔹لیز تراس در پی ناتوانی در حل اوضاع بد اقتصادی انگلیس و اختلاف در دولت، مجبور به استعفا شد. بهانه است اصل نظام و نشانه است 🥀
🔺پخش مستقیم بازی های جام جهانی از صدا و سیما 🔹سفیر جمهوری اسلامی ایران در قطر: بالاخره امروز بعد از چند هفته تلاش و دو روز مذاکره مستقیم، صدا وسیما و مجموعه "بین" توافق کردند تا بازی های جام جهانی از صدا و سیما به صورت مستقیم پخش شود. کشور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرگاه مایل به گنـاه بودے این سه نڪته را فراموش مڪن : ⇦الله مےبینـد ⇦ملائڪ مےنویسد ⇦درهرحـال مـرگ مےآید.. ؟💔 🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️امام خامنه ای 🔹انسانها وقتی دلشان با نماز انس گرفت و از طریق نماز با خدای متعال مأنوس شدن و آشنا شدن گناهان از اینها دور میشود بطور طبیعی. ✍شهید رجائی: «به کار بگویید وقت است، به نماز نگویید کار دارم»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازی از وصیتنامه سردار دلها : از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولی فقیه! خامنه‌ای عزیز را عزیز جان خود بدانید. حرمت او را حرمت مقدسات بدانید...
شهــید علــۍ ماهانـــۍ:🌱 راه را ڪه انتخاب ڪردی دیگـــر مال خودت نیستی اگر قـــرار است درد بڪشی بڪـش ولی آه و ناله نڪن اگر آه و ناله ڪردی متعلق به دردی نه راه. 🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃چهار دستور العمل برای باز شدن گره های زندگی از آیت الله بهاءالدینی 🎼حجت الاسلام
- امام‌علی علیه‌السلام: همراه؛ می‌خواهی خدا، دنیا می‌خواهی؛ عبرت از گذشتگان، رفیق می‌خواهی؛ نویسندگان عمل، کسب می‌خواهی؛ عبادت خداوند، مونس می‌خواهی؛ قرآن، موعظه می‌خواهی؛ مرگ، و اگر مرگ کفایت نکرد، آتش جهنم حتما کفایت میکند...‼️ •📚نصایح‌|صفحۀ۲۷۱• 🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈 برای ساختن زندگیت هیچگاه نا امید نشو یه روزی به خودت میای و افتخار میکنی از اینکه ادامه دادی و تسلیم نشدی، یه روزی که با یک موفقیت، زندگی تو تغییر دادی، ✅ فقط یادت باشه...👇 👈 برای رسیدن به اون روز، باید پشتکار و پایداری نشون بدی 👈 برای رسیدن به اون روز باید ذره بین بشی و کاملا رو هدفت فوکوس کنی 👈 برای رسیدن به اون روز نباید در مقابل مشکلاتی که جلو راهت سبز می شن کم بیاری، چون هیچ مسله ای بدون راه حل نیست 👈 نباید بگی من بدشانسم، سرنوشت من اینه مسیر هدف رو رها کنی،شانس تویی، سرنوشت هم دست خودته...
پروانه های وصال
#عبور_از_لذتهای_پست 53 🚨البته کسی که میگه علی، خدا هست،شما فکر نکنید این در محبتِ حضرت افراط کرده!!
54 💗محبت امیرالمومنین علیه السلام افراط نداره... ➖چقدر میتونی دوستش داشته باشی؟ برو تا آخر....😌💕 👌شما به هر کسی علاقه داشته باشی،اون علاقه توی دل شما یه جایی داره دیگه! ✅✔️✔️ 🔶 یکی از چیزهایی که دوست داشتنِ اهل بیت علیهم السلام رو ساده کرده 👈 مظلومیتی هست که اون بزرگواران تحمل کردن....!! 🔰اهل بیت علیهم السلام برای این مظلومیت، خودشون رو خرج کردن! ✔️برای پاک شدنِ ما خیلی هزینه شده توسط اهل بیت علیهم السلام...😓 🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حالم چنان بد است که تنها علاج من در نسخه های پنجره فولاد مشهد است
پروانه های وصال
☀️ #دختران_آفتاب ☀️ 🔸قسمت٨٥ اشتياق غريبي توي چشم هايش موج مي‌زد. وقتي در مورد فيلمش و نقشش حرف مي‌
☀️☀️ سرم درد گرفته بود. چرا اصرار دارند اين زندگي را از هم بپاشند. ديگر چيزي متوجه نمي شدم. فقط مامان را مي‌ديدم كه با عصبانيت حرف مي‌زد ولي صدايش را نمي شنيدم. اتاق مي‌چرخيد، سر من هم به همراهش. با دو تا دست محكم گرفتمش ولي باز هم نايستاد. - نمي دونم!... به خدا نمي دونم! دست از سرم بردارين؛ برين هر كاري مي‌خوايين بكنين... من هيچي نمي گم. هيچي!... من كه نميدونم كدومتون درست مي‌گين! هيچي نمي گم... هيچي! با صداي جيغ من، اتاق ايستاد! سرم هم ايستاد. مادر هم ايستاد؛ مات و متحير. گريه كنان وبا عجله دويدم بيرون! از صداي در، بابا رويش را برگرداند. قبل از اين كه از گيجي بيرون بيايد، من رفته بودم توي اتاق خودم وصداي در به همه چيز پايان داد. - مريم! مريم جان! صدايت ميزنن. «خانم عطوفت، تهران، كابين چهار» پلك هايم را روي هم فشار دادم تا اشكي كه در چشمم جمع شده بود. بيرون نزند. ولي بدترشد. به كابين چهار رفتم. گوشي را برداشتم، باز هم همان بوق آزاد تلفن بود كه مثل سوهان، اعصاب را خراش مي‌داد. پس مادر هنوز نيامده بود! آن روز بعد از دعوايش با پدر، از خانه رفت. حال و روز پدر هم دست كمي از يك مرده نداشت. جسدي كه صبح‌ها مي‌رفت سر كار وشب مانده تر از صبح بر مي‌گشت. چيزي خورده يا نخورده، مي‌خوابيد. در همين يك هفته، به اندازه يك سال رنج كشيدم. وقتي فهميدم كه دانشگاه يك سفر اردويي به راه انداخته، ديگر معطل نكردم. چند تكيه از وسايل را برداشتم، نامه اي هم براي پدر نوشتم و از خانه زدم بيرون. گوشي را با عصبانيت زدم سر جايش و آمدم بيرون. پشت در كابين با چهره متحير فاطمه مواجه شدم. - نبودن؟ سرم را بالا انداختم. از مخابرات كه بيرون آمدم، فاطمه مي‌خواست برود حرم. اما من حال وحوصله نداشتم. مي‌خواستم تنها باشم. - من مي‌رم حسينيه! - مگه نمي آي حرم؟ - نه! حالم خوب نيست. كمي ترديد كرد: - خب بيا حرم تا حالت خوب بشه. - مرسي! سرم درد مي‌كنه. شما برو! من خودم بر مي‌گردم حسينيه! ادامه دارد.... •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
☀️#دختران_آفتاب☀️ سرم درد گرفته بود. چرا اصرار دارند اين زندگي را از هم بپاشند. ديگر چيزي متوجه نم
☀️ ☀️ 🔸قسمت٨٦ ديگر معطل نكردم. بدون خداحافظي راه افتادم. فاطمه هم به دنبال من آمد. - فاطمه جان! خواهش مي‌كنم شما برو حرم. من مزاحمت نمي شم! - نه! كاري به تو نداره... فكر نمي كنم ديگه به بچه‌ها برسيم. بچه‌ها الان بر مي‌گردن حسينيه. آخه قرار شد همه قبل از ساعت ده برگردن. حالا هم كه ساعت نه و ربعه. ديگر اصرار نكردم. دلم نمي آمد به فاطمه «نه» بگويم. چند قدمي كه رفتيم: گفت: - ديشب ديدم اومده بودي توي ايون وقدم ميزدي. انگار خوابت نمي برد. - اوهوم! - مشكلي برات پيش اومده. از دست من كاري بر مي‌آد؟ مثل اين كه اصرار داشت به من نگاه نكند. به همه جا نگاه مي‌كرد به جز من، اين طوري من هم راحت تر بودم. - هم « آره »! هم « نه»! - واضح تر حرف بزن. - واضح ترش اين مي‌شه كه يعني مشكلي پيش اومده. ولي فكر نمي كنم از دست كسي كاري ساخته باشه! مردد بودم كه جلوتر هم بروم يا نه! « چه اشكالي داره؟ من كه بلاخره بايد براي كسي درد دل كنم، وگرنه بغض خفه‌ام مي‌كنه، چه كسي بهتر از فاطمه؟! » درد دل من كه تمام شد رسيده بوديم سر كوچه حسينيه. آن چند قدم را هم هر دو در سكوت طي كرديم. دم در حسينيه، آقاي پارسا را ديدم. كمي حال واحوال كرديم. آقاي پارسا فاطمه را صدا زد. - مي‌بخشين خانم قدسي، مي‌تونم چند لحظه مزاحمتون بشم؟ به نظر نگران مي‌رسيد. چند جمله اي با فاطمه حرف زد وبعد خداحافظي كرد. نه من از فاطمه چيزي پرسيدم ونه فاطمه چيزي از صحبت آقاي پارسا گفت. من همان طور گوشه اتاق ولو شدم. فاطمه چادر و مانتويش را در آورد وبه سمت من برگشت: - ا! پس چرا مانتوت رو در نمي آري. - حال وحوصله اش را ندارم! حالم خوش نيست. البته به خرابي توي مخابرات هم نبود. بعد از درد دلم براي فاطمه، كمي حالم بهتر شد. شايد هم بدم نمي آمد كمي خودم را لوس كنم. - اين بازي‌ها چيه در مي‌ياري مريم؟ از دختر بزرگي مثل تو بعيده. ناسلامتي تو فردا، پس فردا ازدواج مي‌كني، مادر مي‌شي. بايد به بچه هات اميد بدي، حالا خودت اين طوري با يه تك گل باختي؟! - هه، ازدواج؟! ازدواج كنم كه چطور بشه؟ خودم و يه مرد و دو-سه تا بچه رو بدبخت كنم؟! - پرت وپلا نگو دختر. تو زندگي از اين مشكلات زياده! خب يه مشكلي پيش اومده، خودش هم حل مي‌شه! آتيش گرفتم. مثل اسفند از جايم پريدم ونشستم. - خودش حل مي‌شه؟! چه طوري؟ كي مي‌خواد حلش كنه؟ اون دو تا موجود خود خواه كه هر كدوم سفت وسخت به حرف خودشون چسبيدن. هيچ كدوم هم نمي خوان كوتاه بيان. منم كه اين وسط موندم حيرون وسر گردون، نمي دونم طرف كي رو بگيرم؟ پس چه طوري حل مي‌شه؟ هر چه من فرياد مي‌زدم، او آرام تر مي‌شد. ادامه دارد.... •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹