📸 جمعی از مردم اصفهان با رهبر انقلاب دیدار کردند
🔻 در ایام سالگرد حماسه و ایثار مردم اصفهان و تشییع ۳۷۰ شهید عملیات محرم در شهر اصفهان، جمعی از مردم این استان، صبح امروز (شنبه) با حضور در حسینیه امام خمینی (ره) با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. ۱۴۰۱/۸/۲۸
یا #امام_زمان ادرکنا 🥀
#پایان_مماشات برای امنیت
#لبیک_یا_خامنه_ای تنها ره رهایی.
-1050468607_1027030480.mp3
1.25M
🎙رهبر انقلاب صبح امروز: پیشرفت جمهوری اسلامی برای استکبار و غرب غیر قابل تحمل است.
🇮🇷سلامتی رهبر عزیزمان صلوات 🥀 اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْ 🥀
✍🏻#لبیک_یا_خامنه_ای نائب برحق #امام_زمان رهبر عزیز #ایران_قوی✌🏻..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
..
با چه دلقکی هم مصاحبه کرده 😂
مکس امینی، دلقکی که هنرش گفتن جکهای جنسیه 🤣
در و تخته جوره
کاش جادوگر باز هم از این جملهها بگه:
🔴 شنیده ها حاکی از آنست که رابط ج.ا. از درون موساد خبر داده، #علی_کریمی توسط موساد کشته شده است و قرار است صحنه سازی و خبر اتهام قتل او توسط ج.ا.، قبل از بازی ایران با انگلستان، یا آمریکا در جام جهانی رسانه ای شود!
📌 با هدف تخریب روحیه بازیکنان و جلوگیری از ورود آنها به زمین بازی!
تایید یا تکذیب نمیشه...
تحلیل :
تنها اقدامی که میتواند پروژه های شوم این اهریمن ها را خنثی نماید اطلاع رسانی گسترده پروژه های آنهاست
باور کنید هر یک از شما اسلحه ای در دست دارید بیایید دست به دست کنیم این اخبار را در صورت لو رفتن در سطح گسترده و آگاهی افکار عمومی آنها مجبور به خنثی کردن پروژه میشوند چون حادثه به خود آنها مارک میشود .
✍️سالار کریمی
🔺 تو کلیپ بالا اشاره میکنه...به قتلش..
معلوم نیست باز چه بازی دارن در میارن
#برای_آرتین و آرتین های دیگر هم که شده پایان دهید مماشات را #پایان_مماشات .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حداقل اسم اعتراض رو خراب نکنید، با این اعتصاباتون!
پاورقی
روزهای فرد ساعت ۱۹:۵۰
بازپخش
روزهای زوج ساعت ۲۳:۳۰
#لبیک_یا_خامنه_ای
#پایان_مماشات
#حجاب بهانه است🥀.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرش میگه از قرآن ...ولی
توی این فیلم دقت کنید، وقتی قایق را روی آب میگذاره، میگه بسم الله الرحمن الرحیم
مثل اینکه حرفهای مامانش بیشتر یک جور خود شیرینی برای دشمنه...
#امام_زمان
#ایذه
#شهید_امنیت
15.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 مهم / فیلم کامل تیراندازی ایذه /
برسد به دست مادر #کیان که الحق این چند روز حسابی قاتلین کودکش را شاد کرد...
در "ماجرای نیمه شب" ایذه
نیروی بسیجی فداکارانه زیر رگبار گلوله به فرمانده میدان میگوید برایمان سلاح بیاورید! فرمانده میدان با استیصال فریاد می زند اسلحه!؟ کدام اسلحه! بروید مصلی یا هلال احمر قایم بشوید که تیر نخورید!
مصطفی
عنترنشنال ها این فیلمارو نشون نمیدن به ملت ساده لوح ما که از اونجا اخبار ایرانو رصد میکنن وگرنه کدوم انسانی میتونه این مظلومیت و صداقت پلیسو بببینه بعد بگه ادم کشته؟
بببینید چقدر تلاش دارن مردمو برگردونن از راهی که دارن میرن
وصیتنامه شهید مدافع حرم #بابک_نوری_هریس :
بسمالله الرحمن الرحیم
اینجانب #بابک_نوری هریس فرزند محمد
به تو حسادت میکنند، تو مکن. تو را تکذیب میکنند، آرام باش. تو را میستایند، فریب مخور. تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن. مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود. حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت (از امام پنجم)
خدایا همیشه خواستم به چیزهایی که از آنها آگاه هستم عمل کنم ولی در این دنیای فانی بهقدری غرق گناه و آلودگی بودم که نمیدانم لیاقت قرب به خداوند را دارم یا نه؟
خدایا گناههای من را ببخش، اشتباهاتم را در رحمت و مغفرت خودت ببخش و تا وقتیکه مرا نبخشیدی از این دنیا مبر.
تا وقتیکه راهم راه حق هست مرا بمیران. خدایا کمکم کن تا درراه تو قدم بردارم و درراه تو جان بدهم.
مادرم جانم به قربان پاهایت که به خاطر دویدن برای به کمال رسیدن فرزندانت آسیبدیده میشود، در نبود من اشکهایت را سرازیر مکن. من باخدای خود عهدی بستهام که تا مرا نیامرزید مرا از این دنیا مبرد.
مادرم برای من دعا کن، ولی اشکهایت را روان مکن که به خدای من قسم راضی به اشکهایت نیستم.
خواهران خوبتر از جانم من نمیدانم وقتی #حسین (ع) در صحرای #کربلا بود چه عذابی میکشید، ولی میدانم حس او به #زینب (س) چه بوده.
عزیزان من حالا دستهایی بلند شده و زینبهایی غریب و تنها ماندهاند و حسینی در میدان نیست.
امیدوارم کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینبهای زمانه و #حرم او دفاع کنیم.
برادرانم در نبود من مسئولیت شما سنگینتر شده، حالا شما عشق و محب
پروانه های وصال
#اهداف_دنیایی_مبارزه_با_هوای_نفس 23 💢 واقعاً اونا از چه چیزایی لذت میبرن و ما اصلاً فکرش رو هم نمیت
#اهداف_دنیایی_مبارزه_با_هوای_نفس 24
🔴" مبارزه در جوانی "🔴
🔷 نکته مهمی که باید بهش دقت بشه اینه که؛
ما از همین سنینِ جوانی به مبارزه با نفس نیاز داریم✅
🔮چون زندگی بهتر فقط با "مبارزه با نفس" به دست میاد!!
⭕️وقتی که سنّ انسان بره بالا، آدم مشکلات زیادی پیدا میکنه :
🔻ضعف اعصاب...
🔺 افسردگی...
🔺بی حوصلگی...
و خیلی چیزای دیگه!
✅👆👆🚨
➖هر چقدر انسان پیرتر بشه
هوای نفسش قدرتمندتر میشه و مبارزه با اون "خیلی سخت تر" خواهد شد✔️
⛓🔴🚧⭕️
البته ثواب بیشتری هم میبره
و خدا بهش کمک های زیادی خواهد کرد👌
❣️ #سلام_امام_زمانم_عج ❣️
🔅با هرنفسی #سلام کردن عشق است
🔅آقا به تو احترام کردن عشقـ♥️ است
🔅 #اسم قشنگت به میان چون آید
🔅از روی ادب قیام کردن🙋♂ عشق است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای معنادار مهران رجبی در هیئت فدائیان حسین علیهالسلام با حضور کربلاییسیدرضا نریمانی پنجشنبه ٢۶ آبان ماه ١۴٠١
ما بچه حزب اللهی هستیم ، خیلی توهین میشنویم میگن کدوم سوراخ موش هستی ،من چند سال دیگه بیشتر زنده نیستم ، من باید جواب چشم های شهید سلیمانی رو بدم ، باید جواب چشمهای مشاالله لطفی که در بستان کنارم شهید شد رو بدم ... جواب اینا رو کی باید بده ؟ عزت رو خدا میده ... عزت رو فالوور نمیده ، منوتو نمیده
ما حق ناامیدی نداریم
پروانه های وصال
#دست_وپا_چلفتی ❤قسمت بیستم . 👈از زبان مینا👉 . -خواستگارررر؟؟؟؟؟ کییی؟؟؟(تو ذهنم شک کردم که شاید م
#دست_وپا_چلفتی
❤قسمت بیست و یکم .
دیگه ادامه ی حرف مامانم رو نشنیدم...
سرم داشت گیج میرفت.
.
رفتم تو اتاقم و حوصله هیچ چیز و هیچ کس رو نداشتم...
نه صبحانه خوردم و نه ناهار...
فقط دوست داشتم بخوابم و بیدارشم و ببینم اینا همه یه خواب بوده..
اروم میرفتم زیر پتو و گریه میکردم که صدام بیرون نره و مامان اینا نشنون😢😭😭
ای کاش میخوابیدم و دیگه بیدار نمیشدم😞
مامان نگران شد و چند بار اومد تو اتاقم و حالم پرسید ولی گفتم چیزی نیست و خوبم 😞
.
چند روز وضعیتم همین بود...
روزا میخوابیدم و شبا هم تا صبح انواع و اقسام دعاها رو میخوندم و از خدا میخواستم یه جوری بهم بخوره و مینا اصن خوشش نیاد از پسره 😞😞
.
میگفتم ای کاش پسره یه مشکلی داشته باشه و ردش کنن 😞
.
گذشت تا روز چهارشنبه که صبح کلاس داشتم و نرفتم 😞😞
مامان دیگه واقعا نگرانم شده بود..
اومد تو اتاق و پیش تختم نشست...
چشامو بستم و رفتم زیر پتو 😢😢
مامانم اروم پتو رو کنار زد و گفت نبینم مجید کوچولوم ناراحت باشه ها...چی شده مجید؟
-هیچی مامان😞
-چرا... یه چیزی شده حتما...به مامانت نمیگی؟😯
-دوباره رفتم زیر پتو و چیزی نگفتم و صدای پای مامانم رو شنیدم که داشت بیرون میرفت
همونجا تصمیمم رو گرفتم...
باید میگفتم😞
سرم رو اوردم بیرون و با صدای لرزون به مامانم که دیگه اروم داشت در اتاقم رو میبست گفتم حالا پسره چیکارست؟ چند سالشه؟
-مامانم برگشت و من رو نگاه کرد و گفت: پسره کیه؟😯
-چیزی نگفتم ولی بغض راه گلومو گرفته بود 😞
-آهاااا...خواستگار مینا رو میگی؟
-اروم سرم رو به نشونه تایید تکون دادم و رفتم زیر پتو تا مامان اشکام رو نبینه😢
-پس حدسم درست بود...مجید کوچولوم عاشق شده 😊
تا این حرف مامانم رو شنیدم نتونستم خودم رو کنترل کنم و زار زار زدم زیر گریه 😭😭
مامانم پتو رو کنار زد و بغلم کرد و سرم رو نوازش کرد و گفت : حالا که چیزی نشده...خواستگار عادیه برای یه دختر تو سن و سال مینا...نگران نباش ولی اینم بدون که دختر مثل مینا زیاده اگرم نشد تو نباید ناراحت بشی😕
-این حرف مامانم یعنی همه چیز تموم شده😞
با همون حالت گریه گفتم مامان تورو خدا یه کاری کن...من مینا رو دوست..
نتونستم بقیش رو بگم 😞😞
.
-قربون پسر خجالتیم برم😊
خب عزیزم زودتر میگفتی
چرا تو دلت نگه داشتی عزیزم 😊
حالا پاشو اشکاتو پاک کن و یه چی بخور برو دانشگاه تا بابات بیاد بعد از ظهر من و بابات بریم خونه ی خاله ببینیم جه خبره.
-راست میگی مامان😯
-اره...مگه یه گل پسر بیشتر دارم...کی اصن بهتر از تو 😊
پاشو پسرم...پاشو که با گریه چیزی درست نمیشه.
نویسنده ✍🏻
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#دست_وپا_چلفتی ❤قسمت بیست و یکم . دیگه ادامه ی حرف مامانم رو نشنیدم... سرم داشت گیج میرفت. . رفتم
#دست_وپا_چلفتی
❤قسمت بیست و دوم
خب عزیزم زودتر میگفتی...چرا تو دلت نگه داشتی عزیزم 😊
حالا پاشو اشکاتو پاک یه چیزی بخور برو دانشگاه تا بابات بیاد بعد از ظهر من و بابات بریم خونه ی خاله ببینیم چه خبره...
-راست میگی مامان😯
-اره...مگه یه گل پسر بیشتر دارم...کی بهتر از تو 😊
پاشو پسرم...پاشو که با گریه چیزی درست نمیشه...
.
از بچگی هر وقت مامانم قولی میداد میدونستم عملی میشه و با گفتن این حرفش یهو ته دلم قرص شد...
لباس پوشیدم و رفتم دانشگاه ولی تا غروب که کلاسا تموم بشه همه فکرم به این بود که یعنی خاله اینا چی میگن به مامانم😯😯
حال عجیبی داشتم😕
از یه طرف ناراحت بودم از یه طرف خوشحال از اینکه حرفمو گفتم...
احتمال میدادم که قبول میکنن و دیگه کم کم باید فکر محرم شدن و عروسی باشم و تو این رویاها سیر میکردم 😊
مطمئن بودم حداقل مینا من رو از یه غریبه بیشتر دوست داره 😊
.
غروب رفتم خونه و دیدم بابا رو مبل نشسته و داره فوتبال نگاه میکنه...اروم سلام کردم و منتظر جواب نشدم و رفتم تو اتاق...
راستش از بابام خجالت میکشیدم😶
.
رفتم رو تختم و خدا خدا میکردم مامان بیاد و بگه که چی شده😞
زیر پتو بودم و تند تند صلوات میزدم و دعا میکردم همه چیز ختم بخیر شده باشه😓
صدای باز شدن دستگیره در اتاقم رو شنیدم و فک کردم مامانمه و اروم از زیر پتو نگاه کردم ولی دیدم بابامه که اومد تو و پشت سرش مامانم اومد😨😨
داشتم سکته میکردم😧
قلبم تند تند میزد😥
از گرمای زیر پتو خیس عرق شده بودم و نفس کشیدن سخت شده بود😣
.
بابام اومد کنار تختم نشست و بدون مقدمه شروع کرد:
.
-مامانت هم محلیمون بود...هم سن و سال تو بودم که حس کردم عاشقش شدم...به خاطر مامانت قید خیلی چیزها رو زدم و رفتم سر کار و سربازی تا بهش برسم.
امروز خیلی خوشحال شدم که شنیدم پسرم به فکر ایندشه و مرد شده
اما اینو بدون پسرم ازدواج لباس نیست که خوشت نیومد عوضش کنیا
کفش نیست که پاتو زد بندازی کنارا
صحبت یک عمر زندگیه
فکراتو بکن..
.
بعد گفتن اینا بابام پاشد و رفت و منم اروم سرم رو اوردم بیرون و با چهره ی مامانم رو به رو شدم که یه لبخند رو لبشه و بهم نگاه میکنه.
-آروم و با صدای لرزون گفتم: -مامان چی شد؟؟
-آقا رو باش...اینجوری از زیر پتو میخوای زن بگیری ؟😂😂
-مامان بگو دیگه قلبم اومد تو دهنم😢
-هیچی...مثل اینکه قضیه با اونا جدیه و حتی حلقه نشون هم خریدن ...خالت گفت چرا زودتر نگفتین به ما....
-یعنی همه چی تمومه؟😭
-نه...خالت گفت امشب با مینا حرف میزنه و فردا بهم میگه مزه ی دهنش چیه..بالاخره باید علاقه دو طرفه باشه دیگه
نویسنده ✍🏻
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#دست_وپا_چلفتی ❤قسمت بیست و دوم خب عزیزم زودتر میگفتی...چرا تو دلت نگه داشتی عزیزم 😊 حالا پاشو اش
#دست_وپا_چلفتی
قسمت بیست و سوم
.
👈از زبان مینا👉
.
قرار بود فردا خواستگارا بیان و من نگران و افسرده بودم.
نمیدونستم قراره چی بر سر آیندم بیاد 😞😞
حوصله هیچ کس رو نداشتم و فقط با شیوا چت میکردم و براش درد و دل میکردم و گریه میکردم و ازش کمک میخواستم.
اونم نمیدونست چی باید بگه و دلداریم میداد و میگفت فردا به خود پسره بگو که نمیخوای اونو.
ولی میدونستم که اگه بیان به من اجازه صحبت نمیدن و خودشون میبرن و میدوزن
با دیدن عکسهای محسن تو گروه داغ دلم تازه تر میشد و گریم میگرفت😢
میخواستم دلم رو بزنم به دریا و بهش بگم تا اون کاری کنه ولی شیوا جلوم رو گرفت و گفت با این کار فقط اون رو از خودم دور میکنم😞
داشتم دیوونه میشدم...
سر ناهار مامان گفت بعد از ظهر خاله اینا میخوان بیان اینجا ولی من خودم رو به نشنیدن زدم و رفتم تو اتاقم و تو همون حالت قهرم موندم 😞
میدونستم حتما برا فوضولی میخواستن بیان که ببینن خواستگار کیه و😤
.
خوابم برد و بعد از ظهر وقتی از خواب بیدار شدم دیدم صدای صحبت خاله میاد...چون اتاقم نزدیک پذیرایی بود صداشون کامل میومد...
خاله داشت به مامان میگفت:
-راستش غرض از مزاحمت آقا مجید ما یه چیزیش اینجا جا مونده
-چی جا گذاشته؟؟ دسته کلیدشو؟؟
-نه خواهر😂😅یه چیز مهم تر☺
-چرا بیست سوالی میپرسی.بگو برم بیارم دیگه😐
-نه به این راحتیا نیست اوردنش😂 آخه دلش جا مونده اینجا😊
-دلش؟؟؟ یعنی چی؟؟😳
-یعنی اینکه عاشق مینا خانم شما شده اونم نه یک دل بلکه هزار دل
-چییی؟؟ مجید؟؟ شوخی میکنی 😧
-شوخی چیه...از اونروز شنیده که برا خانم خانما خواستگار میخواد بیاد نه غذا میخوره نه دانشگاه میره بچم
-خب چرا زودتر نگفت آخه؟؟
-خجالت میکشید بچم
-خودمینا هم خبر داره؟؟
-نمیدونم والا
-اخه اینا فردا دارن میان با حلقه هم دارن میان و اصن میان قرار عقد رو مشخص کنن
-حالا خودت یه کاری بکن دیگه خواهر
-ای کاش زودتر میگفت.هم من هم بابای مینا مجید رو خیلی دوست داریم...مخصوصا آقا همش مجیدرو به عنوان یه جوان سالم مثال میزنه ولی بازم نمیدونم.حالا شب با مینا حرف میزنم ببینم چی میگه.الان که قهر کرده..شایدم به خاطر اقا مجید شما قهر کرده😅😊
.
.
این حرفها رو که میشنیدم عصبانیتم بیشتر میشد...
میخواستم برم بیرون داد و بیداد کنم و بگم چی از جون اینده من میخواید
قضیه رو به شیوا گفتم و گفت:
-جدی میگی مینا؟ یعنی اقا مجید دلو به دریا زد 😯
-آره 😞اینم شد قوز بالا قوز
-خب مبارکه 😂😂
-اصن حوصله شوخی ندارما شیوا😑عهههه
-خب حالا...ولی خب این خنگ تره بهتره دیگه 😆😜
-شیواااا😑😡
-مینا😨مینا یه فکری به ذهنم زد
-چی؟😯
.
#ادامه_دارد
.
نویسنده ✍🏻
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨﷽✨
🌼رفع اندوه و گرفتاری ها
✍امام سجاد سلام الله علیه فرمودند: هرگاه در رابطه با امری اندوهگین شدید، نظیف ترین لباس خود را پوشیده و وضو بگیرید و بر بلندی چهار رکعت نماز بگذارید:
دو رکعت اول:
رکعت اول بعد از حمد سوره زلزال
و در رکعت دوم بعد از حمد سوره اذا جاء نصرالله.
دو رکعت دوم:
در رکعت اول بعد از حمد سوره کافرون
و در رکعت دوم بعد از حمد سوره قل هو الله احد بخوانید.
بعد از سلام آخر دست ها[ی نیازتان را] به آسمان بلند نموده و این دعا را بخوانید:
اَللّـهُمَّ اِنّی اَسْأَلُکَ بأسمائک الَّذی اِذا دُعیتَ بِهِ عَلی مَغالِقِ اَبْوابِ السَّمآءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ، و َاِذا دُعیتَ بِهِ عَلی مَضآئِقِ اَبْوابِ الاَْرْضِ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ، و أسألک بأسمائک التی َاِذا دُعیتَ بِهِ عَلَی العُسْرِ لِلْیُسْرِ تَیَسَّرَتْ ، و َاِذا دُعیتَ بِهِ عَلَی الاَْمْواتِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ،
صلّ علی محمد و آل محمد و اقلبنی بقضاء حاجتی. 💥
✨حضرت فرمودند: در این هنگام قسم به خداوند، شخص قدمش را بر نمی دارد مگر این که خداوند حاجت روایش می کند.
📚الصحیفة السجادیة الجامعة، صفحه119، دعا 58
🍁🍂🍁🍂
🔴 سند ذکر «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» کجاست؟
🔵 برخی میپرسند عبارت «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» که پس از صلوات بر محمد و آل محمد (صل الله علیه وآله و سلم) فرستاده میشود، آیا در احادیث معصومان(علیها سلام) وارد شده و مَنصوص است و یا از چیزهایی است که علاقه مندان و ارادتمندان به آقا امام زمان(عج الله)، خودشان، پس از صلوات، آن را اضافه کرده اند؟
🌕 در پاسخ به این پرسش، به حدیث زیر توجه کنید که امام صادق علیه السلام می فرمایند:
.
«مَنْ قالَ بَعدَ صَلوةِ الْفَجْرِ و بَعدَ صَلوةِ الظُّهرِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و اَلِ مُحَمَّد و عَجِّل فَرَجَهُمْ لَمْ یَمُتْ حَتّی یُدْرِکَ الْقَائِمَ مِن اَلِ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلم؛ هر کس پس از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»، از دنیا نمیرود مگر آن که قائم آل محمد (صل الله علیه وآله و سلم) را درک می کند.
📚 بحار الانوار ج۵۳ ص۱۷
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣عدالت خدا
🎙از زبان شهيد حاج شيخ احمد كافے
🌺رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود:
خانه هائي كه شبها در ميان آنها نماز
شب گزارده مي شود و نيز قرآن
تلاوت مي شود براي ساكنان آسمان
مي درخشند چنانچه ستارگان آسمان
براي ساكنان زمين مي درخشند.
📙«أعلام الدّين، ص 262»
🌸التماس دعای فرج ان شاءالله🌸
🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق سیدتنا حضرت زینب سلام الله علیها✨🕊