eitaa logo
پروانه های وصال
8هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
21.2هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
اصفهان،خیابان سعادت‌آباد نصرت‌السّادات به مکتب رفت 👧💼 دختر کوچکش را لای چادر گلدار که می‌دید دلش ضعف می‌رفت برایش. دختر دسته‌های چادرش را لای دندان‌هایش گیر می‌داد و دستش را از میان چادر بالا می‌آورد تا دست مادرش را بگیرند. حاج بی‌بی، دختر کوچکش را به مکتب می‌برد. آن زمان دخترها را کمتر از خانه بیرون می‌بردند چه برسد به آنکه بخواهند درس بخوانند. 👩‍👧 حاج‌بی‌بی(مادر بانوامین) میدانست مکتب بردن دخترش پُر از حرف و زخم‌ِزبان برایش خواهد بود؛ اما دست دخترش را محکم گرفت و روانه‌ی مکتب شد. 🚪 مکتب و کلاس درس خدیجه بیگم اولین کلاس درس نصرت السادات بود.✏️ نصرت‌السّادات کناری از کلاس نشست و به دیوارهای گچی‌اش تکیه داد. خدیجه‌بیگم اشاره کرد که نصرت جلو بیاید تا او را به بقیه بچه‌های مکتب معرفی کند. نصرت کنار خدیجه بیگم ایستاد و دور تا دورِ کلاس را برانداز کرد. یکی از بچه‌ها، کنار کلاس ایستاده بود و دو دست و یک پایش را بالا گرفته بود. چشم نصرت به ترکه‌ای افتاد که روی میز معلم بود. دست‌هایش را روی هم فشرد و گوشه‌ای از کلاس نشست. معلم فریاد می‌زد دو زبَر، اَن، دو تا زیر، اِن، دو تا پیش، اُن. و بچه‌ها درس معلمشان را تکرار کردند. این اولین درس آموختنی نصرت السّادات بود. ☺️ برگرفته از: