پروانه های وصال
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 به نام خدا.... ❤️عشق پایدار❤️ #قسمت_یکم عاشقانه هایی در دل تاریخ..... آه که چه تنهایم...یع
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
❤️عشق پایدار❤️
#قسمت_دوم
بالاخره انتظار به سر آمد و میهمان از راه رسید و تمام آبادی برای دیدن پسر ارشد خان، از بام و کوچه سرک میکشیدند، بچه های ده ، با دیدن گرد و خاکی که از دور بلند میشد و نوید رسیدن پسر خان را میداد ، به طرف ورودی ده روان شده بودند ،هر کدام جست و خیز کنان جلومیرفتند و از دیگری سبقت میگرفتند ، گویا هر کدام میخواست افتخار دیدن اول بار را به خود اختصاص دهد...
زمان زیادی بود که یوسف میرزا آبادی راترک کرده بود. بالاخره ماشین حامل یوسف میرزا جلوی دروازه ی عمارت بزرگ باقر خان ایستاد ، کلفتها با شور و شوقی در حرکاتشان از زیر چشم به این جوان بلند بالا و ارباب آینده شان نگاه میکردند، یکی منقل اسپند می آورد ، یکی آب به گلوی گوسفند قربانی میریخت و آن دیگری از چشم و ابروی زیبای ارباب جوان در گوش کناری اش ،تعریف و تمجید میکرد، یوسف میرزا در بین هیاهو و استقبال خانواده و رعیت ده وارد خانه شد ، نفسی از سر خوشی کشید و همانطور که با دست سبیل های بلندش را تاب میداد، همه جا را از نظر گذراند، این جا هیچ تغییری نکرده بود ، تنها تغییرش چهره های جدید و جوانی در بین کلفت و نوکرها بود که به چشم می آمد...
بالاخره سفره ی رنگین شام را گستراندند، یوسف میرزا با ولع تمام ،کباب بره را به نیش میکشید و باقر خان از دیدن پسرش بعد از مدتها دوری ، سیر نمی شد.
آن شب باتمام هیجانش به صبح رسید.
صبح روز بعد باقرخان فرشی را که سفارشی تهیه کرده بود به یوسف میرزا نشان داد,یوسف میرزا با اینکه مردجنگ ونظام بود ودروادی طبیعت وزیبایهایش غریبه، اما از طرح ونقش ماهرانه ی فرش متعجب شده بود وتعجبش زمانی بیشترشد که متوجه شد، طراح فرش دخترکی روستایی ست که حتی سواد خواندن ونوشتن هم ندارد، پسرک جهان دیده از پدرش خواست تا این اعجوبه ی هنر راببیند.
باقرخان که یوسف میرزا را بسیار دوست میداشت ، در کمترین زمان ممکن خواسته ی او را بر آورده کرد و
وقت غروب آفتاب، قاصدی ازخانه ی ارباب به خانه ی عبدالله پدربتول آمد ودخترک رااحضار نمود....عبدالله از این احضار بی موقع دخترش، دل نگران شد و بتول راهی خانه ی خان......
دل بتول مثل گنجشکی که ا زترس صیاد میلرزد، بی قراربود، ترس تمام وجودش راگرفته بود، اومیدانست هر چه هست مربوط به آن طرح وقالی پیشکشی ست، با خود فکر میکرد، نکند خان زاده ایرادی به طرح قالی گرفته؟؟نکند عواقب بدی درانتظارم باشد؟؟.....
هزاران فکر ذهن دخترک زیبا رادرگیرکرده بود، به خانه ی ارباب رسیدند. بتول رابه اتاقی راهنمایی کردند... چقدر این اتاق مرتب و قشنگ بود، کرسی های اعیانی با میزی کنده کاری شده در وسط، قابهای نقره ای و شمعدانهای شکیل به اتاقک رنگرویی زیباتربخشیده بود، بتول غرق در وسایل اتاقک بودو با ورود یوسف خان از دنیای ساده اش بیرون امد....
بتول از شدت ترس، قامت بلند و خوشفرمش به لرزه افتاده بود وچشمان درشت و مشکی اش به گلهای قالی زیر پایش گره خورده بود....ازطرفی یوسف میرزا به محض ورود به اتاق، نگاهش به صورت زیبای دخترک افتاد، صورت گرد و گندمگون و ابروهای کمانی و کشیده و لبهای همچون غنچه ی بتول، انگاربندی دروجود ارباب جوان پاره کرده بود.....یوسف میرزا که در طول عمرش زنان رنگ و وارنگ زیادی دیده بود ،با دیدن این دخترک دهاتی با خود گفت : خدای من شاهکاریست این صورت....انگارفرشته ایست که از آسمان فرو افتاده....حرارتی عجیب دروجود یوسف میرزا افتاد که از حرارت این حس رنگ رخسارش دگرگون شد ......اما درون بتول پر از ترس و واهمه بود و ازاین دیدار واین سکوت میترسید.. احساس ناامنی میکرد دل کوچکش درحال فروریختن بود و....
یوسف میرزا بدون کلامی از اتاق خارج شد وبارفتن او به بتول هم اجازه مرخصی دادند....
🌿🍁🍂🍁🌿
پروانه های وصال
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 ❤️عشق پایدار❤️ #قسمت_دوم بالاخره انتظار به سر آمد و میهمان از راه رسید و تمام آبادی برای د
💦⛈💦⛈💦
❤️عشق پایدار❤️
#قسمت_سوم
بتول در راه برگشت به علت احضار و ترخیص عجیبش فکر میکرد، نه حرفی زده شد ، نه تعریف و تمجیدی ، نه توپ و تشری....هر چه بیشتر فکر میکرد، چیزی به ذهنش نمیرسید، این دخترک، دختر سوم و اخرین فرزند عبدالله بود دو خواهرش کبری و صغری ازدواج کرده بودند و بتول هم با اینکه سن زیادی نداشت، شیرینی خورده ی آقا عزیز، پسرکی که مال یک ولایت دیگری بود و سال پیش با دیدن بتول دل از کف داده و عاشق شده بود و بتول هم ازبین خواستگاران رنگ و وارنگش که عموما جوانان آبادی و حتی مسافرینی که گذارشان به این کوره ده میرسید بود ، اقاعزیز را برای عمری همدمی برگزیده بود.
آقا عزیز پدر ومادرش را چند سال پیش که قصد سفر کربلا کرده بودند درپی شیوع بیماریی واگیردار در کاروان زوار ازدست داده بود واز دار این دنیا یک خواهر با مقداری املاک و دارایی پدری برایش مانده بود . چند ماه پیش به ولایتشان رفته بود تا خواهرش راسروسامان دهد و برگردد وباخیال راحت درکنارعروس زیبایش، زندگی ازسرگیرد..وانجور که بتول میگفت، امروز وفردا بود که اقاعزیز هم ازسفر میرسید
…
…
با آمدن یوسف میرزا به خانه ی ارباب، شور و شوقی در خانه شکل گرفته بود. هر روز از آبادیهای اطراف و خانزاده های ولایات دیگر ، میهمانی از در میرسید تا ارباب زاده ی جوان را که با سردار سپه قرابتی خاص داشت ببینند، حتی بعضی از میهمانان با زبان بی زبانی خواستار وصلت با باقرخان را داشتند تا با عزت و احترام یوسف میرزا را به دامادی بپذیرند...اما آنها بی خبر بودند از آتشی که تازه در وجود ارباب زاده روشن شده بود.
یک هفته از آمدنش میگذشت و قراربود که خان زاده بار سفر ببندد اما انگار دل خان زاده به رفتن نبود و هرروز بابهانه ای رفتنش رابه تعویق میانداخت..
باقرخان که مرد سرد و گرم چشیده ای بود فهمیدکه یوسف میرزا سخن ناگفته ای دارد وعلت تعلل پسرش راپرسید..
یوسف میرزا دل به دریا زد وسر درونش رافاش نمود...برای پدر.... گفت، ازعشق دلش و گفت که عاشق دختررعیت زاده شده....
باقرخان از راه مهر پدرانه وارد شد وبه اوگوشزد کرد که او ارباب زاده است ودست روی هردختر زیبا وتحصیل کرده واعیونی وفرنگ رفته ای که بگذارد جواب رد نمیشنود ووصلت پسرش رابایک رعیت زاده ننگ میدانست...
اما دلی که درپی عشق لرزید وفرو ریخت فقط با وصال است که دوباره بنا خواهد شد....
یوسف میرزا باهمان تحکم نظامی اش علم مخالفت با اورا برافراشت وپادرون یک کفش کرد تابه بتول برسد.
کم کم راز خان زاده دهان به دهان شد وبه گوش عبدالله رسید....
وبتول بی خبراز همه جا کنار دلبر تازه از راه رسیده اش نغمه ی عاشقانه میخواند...
🌿🍁🍂🍁🌿
#نماز_شب
#تمرین_وتکرار
#رفیق_شدن_باخداجون
نمازشب نیاز به #تمرین_و_شناخت دارد.
بنابراین من که #صفر_کیلو_مترم شاید اوائل بلند شوم
و لحظاتی در سجاده بنشینم کفایت کند
یعنی همین که #سحر را درک کنم و با خدا خلوتی داشته باشم. بعد از آن مدتی بر #سه_رکعت_آخر تمرکز کنم و به تدریج زیادتر کنم
#امیرالمومنین فرمودند: بهترین عمل عملی است که کم ولی مداوم باشد. چون بالاخره همین استمرار سبب رشد و زیادی هم می شود.
پس از وضو آماده ی نماز می شوید نیت چیزی جز همان قصد شما که برای رضای خدا برخواسته اید و میخواهید نماز شب بخوانید ، نیست حد اقل نماز شب این است که دو رکعت نماز به نام «#شفع»مانند نماز صبح بخوانی و پس از آن یک رکعت نماز به نام « #وتر» میخوانید .در این نماز یک رکعتی پس از حمد و سوره قنوت می گیرید و در قنوت هر چه دوست دارید از خدا می خواهید(حتی به زبان فارسی می توانید دعا کنید) اما بهتر استهفتاد مرتبه #استغفرالله ربی و اتوب الیه بگویید ، _البته در نمازهاي مستحبي مثل نماز شب می توان سوره و قنوت را هم نخواند_پس از رکوع و دوسجده تشهد خوانده و سلام می دهید .
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#بحق_حضࢪٺ_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خدایا
🌷آرامشی از جنس ️فرشتههایت
💫 نصیب همه دلهای مهربون
🌷و شبی آرام و بی نظیر
💫قسمت دوستان و عزیزانم بفرما
🌷در پناه مهر خداوند
️شب بر شما خوش 🌙✨
🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پـروردگارا
✨امــروزم را چون هـرروز
🌸بانام توآغـاز می کنم
✨صبحی چنین خنک
🌸ازچشمه های جان آفرین جبروت!
✨ای تنهـا معبـود!
🌸چشم دلم رابگشامی خواهم
✨ازنسیمِ خنک صبحگاهان
🌸سبک تر باشـم
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷دوشنبه خود را
معطر کنید به عطر خوش
صلوات بر حضرت مُحَمَّد (ص)
و خاندان مطهرش🌷🍃
🌺🍃🌷اللّهُمَّصَلِّعَلي
🌺🍃🌷مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌺🍃🌷وَعَجِّلفَرَجَهُــم
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ســلام
☕️ صبحتون بخیر
🍁امیدوارم که
☕️روزتون قشنگ
🍁عمرتون باعزت و بلند
☕️سفره هاتون پر برکت
🍁مشکلاتتون اندک
☕️شادی هاتون بسیار
🍁و لطف خدا همراهتون باشه
دوشنبه تون زیبا و پراز موفقیت🍁
🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
🌸پروردگارا.....!!!!
✨وقتی که تو شهریار قلب مایی
✨هیچ چیزی نمی تواند
✨به ما آسیب برساند،
✨همه چیز گذراست ،
✨مانند رویا می آید و
✨مثل رویا می رود....
✨هیچ ترسی نیست ...
✨زیرا که تو در قلب مایی
✨و ما در قلب تو....
✨در سختی های زندگی
✨دستانمان را بگیر که سخت
✨محتاج یاری توایم
🌸آمیـــن یا قاضِیَ الْحاجات
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼حضرت علی (ع):
خوشا به حال آن كس كه
خود را كوچك شمرد، و كسب و كار او پاكيزه است، و جانش پاك، و اخلاقش نيكوست، كه مازاد بر مصرف زندگي را در راه خدا بخشش كند، و زبان را از زياده گويي باز دارد و آزار او به مردم نرسد.
📚 حکمت 123 📚
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁🧡🍁
🌷تقدیم به دوستان گلم
🍁کوتاه دستي ام راببخشید
🌷که وسعت توانم
🍁اندک است
🌷اماهمین اندک را با احترام
🍁پیشکشتان ميکنم
🌷هر کجا هستیـد
🍁خــدا پناهتون باشـد
🌷دوشنبه تون پُر از عطـر خـدا
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم هایی که محبت میکنند
کمیابند
آدم هایی که قدر محبت را میدانند
نایاب . . .
#ال_پاچینو
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁فصل ها برای درختان
هر سال تکرار میشوند
اما فصل های زندگی انسان🍁
تکرار شدنی نیست❗️
🍁تولد، کودکی جوانی، پیری
امروزت را دریاب...🍁👌
🌸🍃
🌺 یاعلیُّ ياعلىُّ ياعلىّ
امام حسن علبه السلام مى فرمايد :
🔶 إنَّ أبصَرَ الأبصارِ ما نَفَذَ فى الخَيرِ
مَذهَبُهُ.
و أسمَعَ الأسماعِ ما وعَى التَّذكِبرَ
و انتفَعَ بهِ
أسلمُ القُلُوبِ ما طَهُرَ مِن الشُبُهاتِ .
🌺🍃
💫به راستى ، بيناترين ديده ها
آن است در خير نفوذ نمايد
💫و شنوا ترين گوشها آن است که تذكرها را بشنود و از آن بهره مند
شود
💫و سالم ترين دلها آن است
كه از شك و شبهه ها پاک باشد .
📗 : تحف العقول : ص : ۴۰۹
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #دوست_خوبم
هر روز از خودت مراقبت کن
و اجازه نده
کسی ناراحتت کنه ...
از انرژیهای منفی دیگران
دوری کــــــــــن...
و یک روز خوب را
به خودت هدیه بده
🌸 #امروزت_متفاوت_و_زیبا
🌸🍃
منِ عزیزم، صبور باش!
خدا حواسش به همه چیز هست،
او ما را ناامید نخواهد کرد.
جسور باش، ادامه بده،
لبخند بزن، محکم بایست
درختها زمین را محکم میکنند
و امید، ما را...
بگذار امید در تو ریشه بدواند
و خاک ذهن و روان تو را استحکام ببخشد،
بگذار جوانههای اکنون،
شاخههای خشکیدهی فردات را بارور کنند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🌸🍃
🌾ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻮﯾﺪ :
💫 ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺸﺘﺰﺍﺭﯼ
🌾ﺍﺯﮔﻨﺪﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ بوﺩﻡ؛
💫ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯﮔﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ
🌾ﺗﮑﺒﺮ ﺳﺮﺑﺮ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ
💫ﻭ ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ
🌾ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺳﺮﺑﻪ ﺯﯾﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
💫ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺟﻠﺐ
🌾نموند و ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ
💫ﻟﻤﺲ ﻧﻤﻮﺩﻡ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﻤﻮﺩﻡ؛
🌾 ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺑﺮ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﺭﺍ
💫ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻭﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺑﻪ
🌾 زیر راﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﻨﺪﻡ ﯾﺎﻓﺘﻢ .
💫ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ :
🌾ﺩﺭﮐﺸﺘﺰﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺰ ﭼﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﺪ
💫 ﺳﺮﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ
🌾ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﻧﺪ...
🍁🍂
فرقی نمیکند شب چگونه گذشت،
هر صبح دنیا به ما
سلامی دوباره میدهد
صبح بزرگترین پاداش برای کسانیست که به جادوی بی نظیر زندگی
ایمان دارند
صبح مثل معجزه میماند،
آغاز دوبارهی یک زندگیست...
صبح دوشنبه تون زیبـا🌸
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوبیده مرغ😍
مواد لازم :
فیله مرغ ۵۰۰ گرم
پیاز ١ عدد
زعفران دم کرده
آب لیمو ٢ ق غ
ادویهها :
نمک، فلفل
زردچوبه
پودر سیر
😋
15.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رولت سه سوته یخچالی🎂
مواد لازم :
پتی پور ٢ عدد
شکلات تختهای
خامه و شیر
😋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوجه پنبهای🤩
مواد لازم :
سینه مرغ ۱ عدد
آب لیموترش ۲ ق غ
روغن زیتون ۳ ق غ
آب ۱ عدد پیاز
زعفران
ادویهها :
پاپریکا
زنجبیل
پولبیبر
فلفل
نمک
😋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نان کروسان🥐 با مغز شکلات☺️
مواد لازم :
آرد ۷۰۰ گرم
شیر ۱۷۵ گرم
خمیر مایه ۱۰ گرم
شکلات ۱۵۰ گرم
شکر ۷۵ گرم
نمک ¼ ق چ
کره ۱۱۳ گرم
تخم مرغ
😋