61.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️ پاسخی روشن به مجتبی موقوفه، آقای به اصطلاح تحلیلگر ...
❌ صراحتا در حال توهین به رهبری هستی!!
#سعید_جلیلی
#قالیباف
-🪴اللّـهـمعـَجللولـیکالفـرج
کانالسنگرِتبیین | کانالسنگرِتولیدمحتوا
پروانه های وصال
#رمان_آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت پانزدهم: گوشی زنگ خورد و اسم پدرش روی صفحه افتاد، سحر با استر
#رمان_آنلاین
زن،زندگی ،آزادی
قسمت شانزدهم:
گوشی در دستان سحر مدام میلرزید و سحر مانده بود چه کند، ناخوداگاه کلید وصل تماس را لمس کرد، صدای جولیا از ان طرف خط که فارسی را شکسته حرف میزد بلند شد:الو...سحر
سحر آب دهانش را قورت داد وگفت: سلام جوالیا، حالتون چطوره؟
جولیا که انگار متوجه شده بود خود سحر است گفت: ممنون، تو چطوری؟ چرا تماسم را جواب ندادی، من نگران تو شدم...
سحر نفسش را آروم بیرون داد و گفت: ببخشید مشکلی پیش اومده بود..
جولیا با لحنی حاکی از تعجب گفت: مشکل؟! چی شده؟ الان مشکلت رفع شده؟
سحر: آره ، حل شد...
جولیا نفس راحتی کشید وگفت: دوست داشتی بیای پیش ما، اما فراموش نکن فقط دختران پاک که به اونها دست درازی نشده باشه ،اینجا جا دارن وگرنه...
سحر پرید وسط حرفش وگفت: بله..بله...میدونم، من هیچ کار اشتباهی نکردم
جولیا: خوبه، انگار توی کشور شما هم زنها به خودشون اومدن، زنگ زدم بهت بگم، تو میتونی دوستانت را تشویق کنی که توی تجمعات شرکت کنند ،اما خودت هرگز شرکت نکن ، فهمیدی!!!
ما روی پاک بودن و پاک ماندن تو حساب کردیم، وگرنه دختران آزاد و رها، زیادند ...
سحر همانطور که سرش را تکان میداد گفت: متوجهم، فقط یه سوال، مشخص هست کی بتونم بیام؟!
جولیا خنده بلندی کرد و گفت: انگار خیلی عجله داری! خیلی منتظرت نمی ذاریم، به همین زودی خبری خوشحال کننده بهت خواهم داد و صدا قطع شد.
سحر همانطور که به حرفهای جولیا فکر میکرد به راننده اشاره کرد و گوشه خیابان از ماشین پیاده شد.
خیلی طول نکشید که پراید رنگ و رو رفته ی پدرش ،کنارش ترمز کرد.
سحر ذهنش درگیر اتفاقات مختلف بود ،اصلا فراموش کرده بود که وضع پوشش چگونه هست، پس ارام به طرف ماشین رفت که یک دفعه پدرش با حرکتی سریع از ماشین پیاده شد.
سحر سلام کرد و می خواست سوار ماشین بشود که با صدای پدرش که به او خیره شده بود ،به خود آمد:...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐
پروانه های وصال
#رمان_آنلاین زن،زندگی ،آزادی قسمت شانزدهم: گوشی در دستان سحر مدام میلرزید و سحر مانده بود چه کند، ن
#رمان_آنلاین
زن ،زندگی، آزادی
قسمت هفدهم
پدر با لحنی حاکی از تعجب ،خیره در چهره ی دخترکی که انگار میشناخت و نمیشناختش شد و گفت: ت...تو..تو...سحر دختر دردانه ی حسین آقا کریمی هستی؟؟
کوچادرت دختر؟
این چه وضع پوششت هست سحر؟؟
سحر که تازه به خود آمده بود با لحن بریده بریده ای گفت: س..سلام..حالا بشینیم، من میگم براتون...
و باز دن این حرف درب جلوی ماشین را باز کرد و نشست.
پدرش هم سوار شد و از غضبی که در حرکاتش موج میزد ،در ماشین را محکم بهم زد و همانطور که با زهر چشم به سحر نگاه می کرد گفت:
خوب بگو ببینم توی این اوضاع اغتشاشات و ناامنی کجا غیبت زده؟ چرا گوشیت را خاموش کردی هااا؟! چرا سرو وضعت اینطوریه؟؟
سحر که توی ذهنش داشت دنبال حرف و قصه ای بود که پدرش را مجاب کنه ،یک دفعه شروع به داستان سرایی کرد:
راستش....راستش من رفتم موسسه زبان، منتها دیدم درش قفل بود و انگار تعطیل بود و به ما نگفته بودن ، بعد یکی از دوستام هم اونجا اومده بود، دیگه دوستم گفت که یه کم خرید داره از من خواست همراش برم خرید...
بعد ،منم دیدم که کلاس نداریم و وقتم هم آزاده ، قبول کردم...
سحر یک نگاهی از زیر چشم به پدرش انداخت تا ببینه چقدر حرفش موثر بوده و بعد ادامه داد: دیگه رفتیم خرید و وقتی به خود اومدیم که متوجه شدیم نزدیک خیابونی هستیم که یه تعداد جمع شدن برا اغتشاش ، من به دوستم گفتم سریع از اونجا دور بشیم و تا به خودم اومدم یه ماشین جلو پامون ترمز کرد و توی یه حرکت حمله کردن طرف من و چادرم را از سرم کشیدن...
سحر مشغول داستان سرایی بود که چهره ی پدرش ،قرمز و قرمزتر میشد..
سحر ادامه داد:
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پروانه های وصال
#رمان_آنلاین زن ،زندگی، آزادی قسمت هفدهم پدر با لحنی حاکی از تعجب ،خیره در چهره ی دخترکی که انگار م
#رمان_آنلاین
زن ، زندگی ،آزادی
قسمت هجدهم:
سحر ادامه داد: پسره اومد طرف من و چادر از سرم کشید، بعدم با زور منو سوار ماشین کردن، البته دوستم هم بود.
بعد دیگه ماشین حرکت کرد و منم شروع مردم به داد و بیداد و شانس آوردیم یه کم جلوتر ماشین پلیس بود و ما تونستیم توی یه لحظه ،خودمون را از ماشین به بیرون پرت کنیم..
پدر سحر، همانطور که از شدت عصبانیت ،تند تند نفس می کشید ،محکم روی فرمان ماشین زد و گفت: لعنت...لعنت خدا به این مردان حیوان صفت، لعنت به این دختر و زن هایی که خوشی زده زیر دلشون و ریختن توی خیابون و مثل کلاغ بد شگون قار قار می کنن، بگو چیتون کمه؟ بهترین آزادی ها را اینجا دارین، آخه چیتون و کجاتون کمه ناشکرها....و بعد نجاهی به سحر انداخت و گفت: خوب چیزیت نشد که؟ بعدش چی شد؟
سحر شانه ای بالا انداخت وگفت: هیچی همراه یکی از مامورین پلیس رفتیم کلانتری که از اون آدم رباها شکایت کنیم که توی کلانتری گوشی را ازم گرفتن و بعدم طول کشید، الانم که میبینی سر و مرو گنده ،جلوت نشستم.
آقای کریمی نگاه تندی به سحر انداخت و پایش را محکم روی جاز فشار داد، انگار تمام عقده هاش را داشت سر ماشین در میاورد و رو به سحر گفت: دیگه حق نداری تا این سرو صداها نخوابیده، پات را از خونه بیرون بزاری، میفهمیـــی؟؟!!
سحر آه کوتاهی کشید و گفت: خوب تقصیر من چیه بابا؟!
من چه اشتباهی کردم هاا؟!
صدای بوق از اطراف بلند بود و ماشینی که از کنار آنها عبور میکرد شیشه را داد پایین و فریاد زد: چته عمو؟!چرا اینجوری رانندگی می کنی؟! یه کم یواش تر تا خودت و ما را به کشتن ندادی....
آقای کریمی پایش را از روی گاز برداشت و با صدایی آرام تر گفت: همین که گفتم ، تا وقتی مسولیتت با منه و توی خونه منی ، حق نداری پات را از خونه بیرون بذاری و اگر هم خیلی واجب بود بری بیرون، فقط با خودم میری و برمیگردی...
سحر از طرز حرف زدن پدرش تعجب کرده بود، آخه باباش ادمی نبود که اینطور بگه«تا وقتی مسولیتت با منه»...
این حرف میتونست خیلی حرفها پشتش باشه و مطمئنا چیزی هست که پدر هنوز بروز نداده...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
پروانه های وصال
#تقویت_عزت_نفس 56 ❇️ نکته بسیار مهم اینه که آدم در هییییچ صورتی نباید از خودش ناامید بشه. اگه محاس
#تقویت_عزت_نفس 57
🔶 یکی از وجوه تقوا اینه که آدم تفاوت ها رو بپذیره. ما باید عمیقا قبول کنیم که آدم ها با همدیگه فرق دارند.
هیچ کسی در دنیا دقیقا شبیه فرد دیگه ای نیست.
❇️ تقوا به آدم میگه عزیزم شما حواست به خودت باشه.
تقوا میگه هیچ وقت آدم ها رو قضاوت نکن. از کجا معلوم اونی که فکر میکنی آدم بدی هست واقعا بهتر از تو نباشه؟
🌺🎁 برای همین خداوند مهربان یه سیستم جالب طراحی کرده و فرموده هیچ کسی حق نداره دیگری رو قضاوت کنه. هیچ کسی نباید بگه ارزش من بالاتر از دیگری هست.
فقط یه نفر در عالم هست که میتونه ارزش هر کسی رو مشخص کنه اونم خداست...
ان اکرمکم عندالله اتقاکم....
🔷
#زیارت_عاشورا
▫️يا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ إِلىٰ يَوْمِ الْقِيامَةِ
▫️ای اباعبدالله من تا روز قیامت در صلحم با کسی که با شما صلح کرد و در جنگم با کسی که با شما جنگید
🙏 فرازی از زیارت عاشورا
🖋 ترجمه استاد حسین انصاریان
مداحی_آنلاین_احترام_حُر_به_حضرت_زهرا_حجت_الاسلام_علیرضا_پناهیان.mp3
4.42M
🏴 ویژه #روز_چهارم #محرم
♨️احترام حُر به حضرت زهرا(س)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #علیرضا_پناهیان
اثبات میکند عمل حُر به عالمین
هر کس که شد غلام تو عالیجناب شد
#روز_چهارم #محرم💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫ برای اینکه ارزش حجاب رو بهتر بشناسیم، گاهی لازمه پای صحبت خانمهایی بنشینیم که با وجود آزادیهای بیحساب زندگی غربی #حجاب رو #انتخاب کردن و پای همه سختیهاش موندن.
برنامه #سفیران_مهر هر روز ساعت ۱۸ از شبکه ۳ روایت زندگی و انتخاب شجاعانه چنین بانوانی ست.
➖رژیم علیاف ورود کودکان به مراسم عزاداری را ممنوع اعلام کرد!
-بر اساس گزارش وزارت کشور آذربایجان، شرکت کودکان در مراسم عزاداری، امنیت و سلامت کودکان را به خطر می اندازد و بر اساس قانون، والدین باید از این کار اجتناب کنند.
-هدف از این تصمیم، جلوگیری از انتقال ارزشهای دینی به نسل جدید است تا آنها با اینگونه مراسم و ارزشهای تشیع بیگانه شوند.#باکو #محرم #امام_حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤یا قاسم بن الحسن !
🥀مرکب سوار
🖤کوچک کرب وبلا شدی
🥀زهرا شدی،
🖤علی شدی ومصطفی شدی
🥀وقتی عسل
🖤زلعل لبت بوسه ای گرفت
🥀تنها سواره ی
🖤حسن مجتبی شدی
#شب_ششم_محرم
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
🥀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام عاشقان عموجان تویی
قاسم تو مور و سلیمان تویی
من مجتبی ام در دل لشکر
الله اکبر الله اکبر
قسم به اشک دیده فاطمه
ندارم از دشمن دین واهمه
سرم فدای زاده حیدر
الله اکبر الله اکبر
🥀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨الهے
✨در این شبهاے محرم
✨امیدوار کن کسے
✨را که به آستانت ناامید است
✨بگیر دستے که
✨بسوے تو بلنـد است
✨مستجاب کن دعای
✨کسے که با اشکهایش
✨تو را صدا میـزند
شبتون سرشاراز آرامش🌸
🌸🍃
نماز سفارش شده آقا رسول الله در هر شب جمعه حتی نشسته یا اگر نشد خوابیده
دو رکعت نماز در هر رکعت یک حمد یک آیه الکرسی و پانزده تا توحید و بعد از سلام صد تا صلوات و حاجت خواستن از خدا
که حضرت فرمودند که چیز کم نخواهید
چیزی بخواهید که قابل نماز و صلوات باشد
به دیگران هم سفارش کنید، نماز صبح را که خواندید، یازده بار سوره توحید را بخوانید...
وقت خواب هم یازده بار این سوره را بخوانید، بین روز هم که بیکارید، راه میروید، این سوره را بخوانید.
شما جوان ها از حالا شروع کنید بعد روحتان میشود اکسیر احمر!
یک روز میبینی شب شده و صد تا سوره توحید خواندی. آن وقت این صدتا سوره چه میکند؟
اولا به حکم روایات متعدد هم از طریق عامه و هم از طریق خاصه قرائت یک سوره توحید ، اجر خواندن یک سوم تورات و انجیل و زبور و قرآن را به تو میدهد.
از امروز شروع کنید به خواندن
همه راهم هدیه کنید به امام زمان که باعث میشه این سوره دیگر رد نشود
آیت الله وحید خراسانی🍃✨
#امام_زمانم
#قرآن
#سوره_توحید
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 💚🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آغاز می کنیم
🍃جمعه ای دگر از
🌸کتاب زندگیمان را
🍃با ذکر مقدس
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
🌸و مُهر می زنیم
🍃به نام پر برکت صاحب لحظه ها
🌸امام زمان(عج)
🌸🍃