eitaa logo
پروانه های وصال
8.1هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
23.1هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
موفق های واقعی... با نتایج غیرقابل قبول مایوس نمیشن...چون زندگی جریان داره... با شکست های موقت ناامید نمیشن...چون زندگی جریان داره... با حرف مردم خودشون رو نمیبازن... چون زندگی جریان داره... 💕💕💕
زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد چه به راز و چه به ساز و چه به ناز،... زندگی لحظه بیداری ماست زندگی زیباست 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 وقتی دائم بگويى گرفتارم؛ هیچ وقت آزاد نمیشوى، وقتی دائم بگويى وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی كنی، وقتی دائم بگويى فردا انجامش میدهم، آن فردای تو هیچ وقت نمیايد! وقتی صبحهااز خواب بیدار میشويم دوانتخاب داریم: برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم، یا بیدار شويم و رویاهايمان را دنبال كنیم. انتخاب با شماست! وقتی در خوشی و شادی هستی، عهد و پیمان نبند! وقتی ناراحتی، جواب نده! وقتی عصبانی هستی، تصمیم نگیر! زندگی، برگ بودن در مسیر باد نیست، امتحان ریشه هاست. 💕💕💕
•+ ↓♥️ خــداے بـزرگ انسان را بــه اندازه و ڪـه در راهِ تحمل میڪند، میدهد...!🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💕💕💕
🎥شهید کاظمی:سختی در راه خدا لذت بخش است ای با شهدا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💕💕💕
🔰 امام حسین علیه السلام فرمودند: 💢 مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ؛ ✍ آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد. 📚 بحار الانوار ، ج 3 ، ص 397 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎯ذخیره ای برای کل سال... 🌸انصافا و و وقت است؛ این ماه‌ها برای عمل کردن و ذخیره‌ای‌ برای کل سال است. خوبست که آدم از همین الان خودش را برای شب قدر آماده کند. 👈برای عمل کردن و تصمیم جدّی‌ می خواهد. گاه آدم تصمیمی می‌گیرد، چند روزی عمل می‌کند و باز سست می‌شود. اما آن‌هایی که همتی بلند و عزمی قوی دارند، وقتی تصمیم می‌گیرند، یک بار تصمیم می‌گیرند، ولی با همان یک تصمیم کل سالشان را نورانی می‌کنند. ✅ باید گرفت. اولین چیزی که عمل احتیاج دارد این است. ❌گاهی اوقات آدم از بس مشغول به دنیا و بعضی از چیزهای دیگر شده است، قدرت تصمیم‌گیری در او سست می شود. تصمیم هم که می گیرد موانع زیاد دارد؛ گاهی خواسته و گاهی ناخواسته برای آدم پیش می‌آید، ولی به هر حال باید تصمیم بگیرد و همّت کند، تا صاحب عزم شود، بگوید من می‌خواهم این کار را بکنم و انجام دهد.👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😊خیلی ها بجای چند کانال داشتن دنبال کانالی هستن که جامع باشه😊 👌کانال پروانه های وصال کانالی جامع و کامل در ایتا👌 ✅مذهبی ✅فرهنگی ✅اجتماعی ✅شهدا ✅کنترل ذهن ✅خانواده موفق ✅گاهی آشپزی ✅انرژی مثبت ✅نمازخوب ✅رمان مذهبی و کلی مطالب جالب در کانال پروانه های وصال 👇👇👇👇🏃🏃🏃🏃 برای عضویت کلیک کنید👇👇 @parvaanehaayevesaal💕 http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_سی‌_و_ششم در مدتے ڪہ زیر سرم بودم از فرط خستگے بیهوش شدم.در خواب، حاج م
گوشیم دوباره زنگ میخورد.فاطمہ لیوان را بہ دستم داد و درحالیڪہ از اتاق بیرون میرفت پشت بہ من ایستاد و گفت: -جواب ندادن راه خوبے نیست..من نمیدونم رابطہ ے شما چہ جوریہ.ولے اگہ حس میکنے از روے نگرانے زنگ میزنہ جوابشو بده و بهش بگو دیگہ دوست ندارے باهاش باشے.اینطورے شاید بتونے از دستش خلاص شے ولے با جواب ندادن بعید میدونم بتونے از زندگیت بیرونش ڪنے جملات فاطمہ تردیدها و دودلیهاے هاے این چند دقیقہ‌ ام رو بہ یقین بدل ڪرد.تصمیم گرفتم گوشیمو جواب بدم و بہ ڪامران همہ چے رو بگم.قبل از برداشتن گوشے در دلم یاد آقام افتادم و از او مدد خواستم ڪمڪم کنہ ودعاگوم باشہ. فاطمہ بیرون رفت تا شاید من راحت تر صحبت ڪنم. -بله صداے نگران وعصبانے ڪامران از پشت خط گوشم را ڪر ڪرد: -سلام.!!هیچ معلومہ سرڪار خانوم ڪجا هستند؟ با بے تفاوتے گفتم:هرجا!!!! لطفا صدات رو پایین بیار ڪامران دیگہ صداش عصبانے نبود.انتظار نداشت ڪہ من چنین جواب بے رحمانہ اے بہ نگرانیش بدم. با دلخورے گفت:خیلییے بے معرفتے عسل..چندروزه غیبت زده.نہ تلفنے..نہ خبرے نہ اسمسے..هیچے هیچے. .الانم ڪہ بعداز اینهمہ مدت گوشیمو جواب دادے دارے باهام اینطورے حرف میزنے. دلم براش سوخت ولے با همون حالت جواب دادم: -وقتے تلفنت رو جواب نمیدم لابد موقعیت پاسخگویے ندارم. چرا اینقدر زنگ میزنے؟ او داشت از شدت ناراحتے وحیرت از تغییر لحن من در این مدت منفجر میشد واین ڪاملا از رنگ صدایش مشخص بود. -عسل تو چتہ؟؟ چرا با من اینطورے حرف میزنے؟؟ مگہ من باهات ڪارےڪردم ڪه اینطورے بے خبر رفتے و الانم با من سرسنگین حرف میزنے؟ -نہ ازت هیچے ندیدم ولے … چرا شهامت گفتن اون جملہ رو نداشتم؟  من قبلا هم اینڪار روڪردم.چرا حالا ڪہ هدف زندگیم رو مشخص ڪردم جرات ندارم بہ ڪامران بگویم همہ چے بین ما تمومہ. . ڪامران ڪارم را راحت تر ڪرد. -چی[؟؟ منم دلتو زدم؟ این سوال ڪافی بود براے انزجار از خودم وڪارهام.دلم براے ڪامران و همہ ی پسرهایے ڪہ ازشون سواستفاده میڪردم گرفت. سڪوت ڪرد.. سڪوتم خشمگین ترش ڪرد: -پس حدسم درست بود..اتفاقا یچیزے در درونم بهم میگفت ڪہ دیر یازود این اتفاق مے افتہ.ولی منتها خودمو میزدم بہ خریت!!! اما خیالے نیست..هیچ وقت بہ هیچ دخترإ التماس نڪردم!ا ولے ازت یہ توضیح میخوام..بگو چیشد ڪہ دلتو زدم و بعد بسلامت اصلا گمان نمیڪردم ڪہ ڪامران تا این حد با منطق و بے اهمیت با این موضوع برخورد ڪند. واقعا یعنے این دوستے تا این حد براے او بے ارزش بود.!؟ با اینڪہ بهم برخورده بود ولے سعے ڪردم غرورم رو حفظ ڪنم و با لحنے عادے گفتم: -من قبلا هم گفتہ بودم ڪہ منو دوست دختر خودت ندون.من در این مدت خیلے سعے ڪردم تو رو در دلم بپذیرم ولے واقعا میبینم ڪہ داره وقت هردومون تلف میشه…. ڪامران ڪہ مشخص بود دندانهایش رو موقع حرف زدن بہ هم میفشارد جملہ ام را قطع ڪرد وبا لحن تحقیر آمیزو بے ادبانہ اے گفت: ببییییین..بس ڪن ..فقط بہ سوالم جواب بده.. لحظه اے مڪث ڪرد و با اضافہ ڪردن چاشنے نفرت بہ همون لحن پرسید: -الان با ڪدوم خری هستے؟؟ از من خاص تره؟؟ گوشهایم سوت میڪشید…حرارت بہ صورتم دوید.با عصبانیت وصداے لرزون گفتم: _بهتره حرف دهنتو بفهمے. نہ تو نہ هیچ ڪس دیگہ ای رو نمیخوام تو زندگیم داشتہ باشم.. و گوشے رو قبل از شنیدن سخنے قطع ڪردم. نفسهام بہ شمارش افتاده بود.آبمیوه اے ڪہ فاطمہ برایم ریختہ بود را تا تہ سرڪشیدم.بہ سرمم نگاه ڪردم ڪہ قطرات آخرش بود.ڪاش فاطمہ اینجا بود.ڪاش الان در آغوشم میگرفت.واقعا او ڪجا رفتہ بود؟ روے تخت نشستم و با چندبار تنفس عمیق سعے ڪردم آرامش رفتہ رو بہ خودم برگردونم.ولے بے فایده بود.راستش در اون لحظات اصلا از ڪاری ڪہ ڪرده بودم مطمئن نبودم. این اولین بار بود ڪہ ڪامران با من اینقدر صریح و بے رحمانہ صحبت میڪرد. حرفهایش نشان میداد ڪہ او در این مدت بہ من اعتمادے نداشتہ و انتظار این روز رو میڪشیده.پس با این حساب چرا بہ این رابطہ ادامہ داد؟ ادامہ دارد... نویسنده: