eitaa logo
پروانه های وصال
7.8هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
21.4هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا بيا که روضه‌ےموسی بن جعفر است چشمانمان ز داغ مصيباتشان تر است جامه سياه بر تن و بر جان شرار آه دلها به ياد غصه او پر ز آذر است افتاده است بی کس و تنها، غريب وار مردےکه با تمامی خلقت برابر است
گریه ی مهروماه.mp3
10.6M
(ع) تموم دلا شبیه هم گریونه نفس به نفس خدا خدا میخونه روز نجات یه بی گناه از زندونه 😔 اگه روز آزادیه ..‌چرا نکردند احترام....😔 🔸 استاد شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 🌷۹چیز باعث آمرزش گناهان میشود: 🌷۱.ایمان وعمل صالح................................۹تغابن 🌷۲.تقوا..من یتق الله یکفرعنه سیئاته...۵ طلاق 🌷۳.توبه....توبوالی الله توبتانصوحا عسی ربکم آن یکفرعنکم سیئاتکم..............................۸ تحریم 🌷۴.حسنات،نماز..ً.......................................۱۱۴هود 🌷۵.صدقه دادن به فقرا..........................۲۷۱ بقره 🌷۶.اجتناب ازگناهان کبیره......................۳۱ نساء 🌷۷.قرض الحسنه دادن...........................۱۲ مائده 🌷۸.هجرت وجهاد............................۱۹۵آل عمران 🌷۹.دعاء................................................۱۵ احقاف 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثانیه هایِ آخرِ سال است... میان دغدغه های رنگارنگتان، بعد از این نو شدن ها، تکاندن ها، دور ریختن ها و شستن ها؛ این ثانیه های آخر را برایِ دلتان خرج کنید... بتکانید؛ غبارِ غم و اندوه را بشویید؛ زنگارِ بغض و کینه را دور بریزید تمام انرژی های منفی را با دلتان تجدید بیعت کنید! باور کنید هیچ نو شدنی را، آرامش نمی آورد، برای یک بار هم که شده، دلِتان را نو کنید... ❣سال جدیدتان پر برکت و حالِ دلتان "همیشه خوب"... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎯درلحظه تحویل سال چه کنیم⁉️ ✅کم کم داريم به نزديک ميشيم آماده ای⁉️ 🎙توصیه هایی ازاستاداخلاق آیت الله قرهی
: 🚿غسل بانیت ِ غسل ِمافی الذمه و همچنین غسل روز عید 🌟داشتن وضوی کامل 🌟پوشیدن لباس سفید و مطعر کردن خود 🌤قبل از تحویل سال حتما آیت الکرسی +آیات42تا52سوره ابراهیم را بر مقداری اسپند بخوانید و در منزل و جلوی درب حمام و دستشویی و زیر پنجره ها دود کنید خودتان هم بالای دودش بروید؛این کار باعث میشود موجود موذی شیطانی و یا اجنه ی مزاحم از منزل دور شوند ☀️عنبر هندی در منزل روشن کنید باعث میشود ملائک رزق و روزی و خیر منزل شما بیایند ☀️ دورکعت نماز توبه بخوانید از جمیع گناهان توبه کنید و سپس حتما حرز یمانی را بخوانید. ☀️اگر وقت داشتید و مقدور بود نماز ِ جعفر طیار هم بخوانید ☀️در لحظه تحویل سال سوره یاسین بخوانید 2⃣👈 : 💕حتما صدقه به نیت دفع بلای سال از خودتان و خانوادتان بدهید؛متاسفانه بعضی ها وقتی میخواهند صدقه بدهند یک 50تومنی که دیگر نیازی بهش ندارند را میدازن داخل صندوق صدقه درحالیکه قرآن کریم می فرماید انفقوا مما تحبون پس صدقه ی سالی که میدهید حتما مبلغ ِ خوبی بپردازید. 💕به هیچ عنوان از افرادی که میدانید مالشان خمس و زکات دارد ولی خمس و زکات نمیدهند عیدی بخصوص اصطلاحا دشت اول سال را نگیرید. ✍استـاد مـزمل 💕💕💕
آرزومندم پررنگترین لبخندها بر لبانتان و پرمهرترین نگاه بدرقه راهتان و پربرکت ترین روز ها سهمتون باشـه 🌸 💝 عیدتون مبارک 💝🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#حکمت #نهج‌البلاغه #حکمت51 : عیب تو تا آنگاه که روزگار با تو هماهنگ باشد ، پنهان است #حکمت52 :
: ثروتمندی در غربت ، مانند در وطن بودن است و تهیدستی در وطن ، غربت است : قناعت ، ثروتی است پایان ناپذیر : ثروت ، ریشه شهوت هاست : آن کسی که تو را هشدار داد ، مانند کسی است که تو را مژده داد : زبان تربیت نشده ، درنده ای است که اگر رهایش کنی می گزد ! 💕💕💕
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_چهل_و_دوم با لحنے سرد وناراحت گفتم: _چیشده حالا یڪ دفعہ دلتنگ من شدے؟!
من ڪہ تحت تاثیر حرفهاے نسیم هنوز عصبانے بودم، گفتم: _چہ ربطے داره؟! مگہ ما لولوییم؟!! یڪ لقمه غذا بود دیگہ..با ڪنار ما غذا خوردن حلال خدا حرام میشد؟ !!! از طرفے شما در این رستوران جاے خالے میبینے ڪہ این حرفو میزنے؟ مطمین باش اگر اینجا نشستنشون مشڪل داشت خودشون نمینشستند!! فاطمہ متعجب از لحن تندم گفت: _چیزے شده؟ انگار سر جنگ دارے! بہ خودم اومدم.حق با او بود.خیلے در رفتارم وحرف زدنم تنش وجود داشت. معذرت خواستم و بہ باقے مونده ے غذام نگاهے انداختم ولے دیگر میل بہ خوردن نداشتم.فاطمہ دستش را روے دستم گذاشت وگفت: _من اینا رونپرسیدم تا ازم معذرت بخواے..پرسیدم چون نگرانتم. لبخند قدرشناسانہ اے زدم: -خوبم….واسہ تغییر باید از خیلے چیزها گذشت. .دارم میگذرم…مهم نیست چقدر سختہ..مهم اینہ ڪہ دارم میگذرم. فاطمہ بانگرانے پرسید: _ڪمڪے از دست من برمیاد؟ _آره..شاید دعا! ڪیفم رو از روے میز برداشتم. گفت:غذات هنوز تموم نشده… نگاهے دوباره به بشقابم انداختم و نجوا ڪردم: -بس بود! تا همینجاش هم طعمش برام خاطره شد. ادامه دارد... نویسنده:
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_چهل_و_سوم من ڪہ تحت تاثیر حرفهاے نسیم هنوز عصبانے بودم، گفتم: _چہ ربطے
فاطمہ گیج و منگ از حرفهام فقط نگاهم ڪرد. حاج مهدوے از آنسوے سالن ہ طرفمون مے اومد و من قد وبالاے او را در دل تحسین میڪردم.تصور ڪردم اگر او بجاے این لباس ڪت وشلوارے شیڪ میپوشید چقدر جذابتر و جنتلمن تر از مردهاے دورو برم بود! او با اینهمہ جذابیت چرا حاضر بہ پوشیدن این لباس شده بود؟!او هم جوان بود، هم زیبا!! او هم میتوانست مثل باقے مردهاے هم سن وسال خودش لباس بپوشد وجوانے ڪند ولے این راه واین لباس رو انتخاب ڪرده بود.هرچند من عاشق این لباس بودم.لباسے ڪہ خوشبختانہ تن هرمردے در اطرافم دیدم مهربان و شریف بود! حالا یا این از خوش اقبالے من بود یا بخاطر خاطرات خوب ڪودڪیم… نزدیڪمون شد.. باز با همان نگاه محجوب! گفت:ببخشید معطل شدید.. من او رو معطل ڪرده بودم..من او را از ڪار وزندگے انداختہ بودم اونوقت او از ما بابت معطلے عذر میخواست! ازمن پرسید :بهترید؟ وقتے مستقیم مرا خطاب قرار میداد غرق شادی میشدم.با نگاهے مستقیم زل زدم بہ چشمانے ڪہ فقط گوشہ ے چادرم رو میدید وگفتم: خیلے خوبم..مگر میشہ بنده هاے خوب خدا منو مورد لطف وعنایت خودشون قرار بدن و من خوب نباشم! چقدر شبیہ خودش حرف زدم! حتے لحن حرف زدنم همانند خودش بود..ڪاش حیاے نگاه او هم یاد بگیرم.!! فڪر میڪنم از زمانیڪہ خودم رو شناختم چشمانم حیا نداشت.!! حاج مهدوے یڪ لحظہ نگاهش بہ نگاهم گره خورد و چهره اش تغییر ڪرد.عبایش رو مرتب ڪرد و بدون ڪلامے با قدمهاے بلند بہ سمت در رفت. قلبم از جا حرڪت ڪرد. فاطمہ بے خبر از همہ جا پلاستیڪ غذاها رو از روے میز برداشت و درحالیڪہ بازوے منو میگرفت گفت:زود باش فڪ ڪنم خیلے دیره.حاج مهدوے عجله داره ادامہ دارد… نویسنده:
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_چهل_و_چهارم فاطمہ گیج و منگ از حرفهام فقط نگاهم ڪرد. حاج مهدوے از آنس
صداے ضربان قلبم رو از گوشهاے ملتهبم میشنیدم و داشتم ڪر میشدم. چرا او اینطورے نگاهم ڪرد؟ نڪنہ منو شناخت؟ یا مبادا نگاه بیحیام موجب شد ڪہ او فڪر ڪنہ من با نیت نگاهش ڪردم؟! اے لعنت بہ این چشمها! اے لعنت بہ این نگاه! حاج مهدوے حتے در خیابان هم با ما هم قدم نشد. انگار ما با او نبودیم. انگار ما وجود نداشتیم. فاطمہ بے توجہ بہ حال و روز من باغرولند در حالیڪہ نفس نفس میزد و میخواست زودتر بہ حاج مهدوے برسیم گفت: _اے بابا…این بنده ے خدا چرا داره تختہ گاز میره.ڪلیه ام درد گرفت.مگہ تو غذا چیزے بوده؟ من ڪہ میدانستم عامل این رفتار منم با گلویے ورم ڪرده از بغض، فقط راه میرفتم.نہ با قدمهاے تند بلڪہ با گامهایے سنگین. بالاخره حاج مهدوے ایستاد. وباز قلب من هم ایستاد! از دور میدیدم ڪہ تسبحیش رو در مشتش فشار میدهد.انگار داشت گلوے مرا میفشرد..یڪ قدم بہ عقب برداشت و ما رو دید ڪہ مثل لشڪر شڪست خورده بہ سمتش میریم. فاطمہ جلوتر از من بود و حالا دستے بہ پهلو داشت.حاج مهدوے بہ آرومے بہ سمتمون اومد. در دلم غوغایے بود.تصاویر ڪابوسم جلوے چشمانم رژه میرفت و هر آن احساس میڪردم همه چیز خراب میشہ. وقتے بہ ما رسید هنوز چهره اش درهم بود. فاطمہ از روے حیا.، دستش رو از پهلویش برداشت. حالا اگر من جاے او بودم آه ونالہ هم چاشنے ڪارم میڪردم تا توجہ حاج مهدوے رو بہ خودم جلب ڪنم! ولے دنیاے من وفاطمہ خیلے با هم فرق داشت.حاج مهدوے با نگاهے سنگین خطاب بہ فاطمہ گفت: -من تند میرم یا شما آروم راه میاین؟! فاطمہ هن هن ڪنان گفت.: -حاج آقا نمیدونم.فقط میدونم واقعا من یڪے از نفس افتادم... ادامہ دارد… نویسنده:
حکایت آموزنده:رنج یا موهبت! آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید:تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟ آهنگر سر به زیر اورد و گفت: وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم. همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار.. 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بد نیست هرازگاهی شباموقع خواب پیش خودت مقایسه كنی : تعدادلایك هایی كه تو دنیای مجازی نثارآدم ها میكنی با تعدادشكر هایی كه تو دنیای واقعی نثارخدا میكنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من امشب برای شما برای رفع غمهاتون برای قلب زیباتون برای آرزوهاتون به درگاهش دعـا کردم و میدانم "خـــــدا " از آرزوهاتون خبـر دارد 🌟 شبتون بخیر و آرام🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا