eitaa logo
پروانه های وصال
7.7هزار دنبال‌کننده
29هزار عکس
21.9هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خییییییییلی قشنگه حتماً بخونید ☺☺ 🌹بسیار زیبا و آموزنده 🔻پیرمردی در دامنه ی کوه های دمشق هیزم جمع می کرد ودر بازار می فروخت تا ضروریات خویش را رفع کند یک روز حضرت سلیمان (ع) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید دلش برایش بسیار سوخت تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا زندگی اش بهبود یابد پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکر کرد وبسوی خانه روان شد و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد ونگین را در نمکدانی گذاشت یک ساعت بعد بکلی فراموشش شد که نگین را کجا گذاشته بود زن همسایه نمک نیاز داشت به خانه ی آنها رفت و زن نمکدان را به او داد زن همسایه همینکه چشمش به نگین افتاد نگین را پیش خود مخفی کرد. پیر مرد بسیار مایوس شد و از دست همسرش بسیار ناراحت و عصبانی وخانم پیرمرد هم گریه میکرد که چرا نگین را گم کردم چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت درآنجا با حضرت سلیمان (ع) روبرو شد جریان گم شدن نگین را به حضرت سلیمان (ع) گفت . حضرت سلیمان (ع) یک نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را گم نکنی پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد و خوشحال بسوی خانه روان شد در مسیر را ه نگین را ازجیب خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش چند قدم دور نشست تانگین را خوب ببیند ولذت ببرد دراین وقت ناگهان پرنده ای نگین را در نوکش گرفت وپرید پیرمرد هرچه که دوید وهیاهو کرد فایده نداشت پیرمرد چند روز از خانه بیرون نرفت همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه مینشینی پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد که صدای حضرت سلیمان (ع) را شنید دید که حضرت سلیمان (ع) ایستاده است وبه حیرت بسوی او می نگرد پیر مرد باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود. حضرت سلیمان (ع) گفت میدانم که تو به من دروغ نمی گویی این نگین از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی و حتما بفروش که در حال زندگیت تغییری آید پیر مرد وعده کرد که به قیمت خوب میفروشد پشتاره خود را گرفت بسوی خانه حرکت کرد خانه پیر مرد کنار دریا بود هنگامی به لب دریا رسید خواست که کمی نفس بگیرد ونگین را از جیب خود کشید که در آب بشوید نگین از دستش خطا رفت به دریا افتاد هرچه که کوشش کرد و شنا کرد. چیزی بدستش نیآمد . با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت از ترس سلیمان (ع) به کوه نمی رفت همسرش به او اطمینان داد صاحب نگین هر کسی که است ترا بسیار دوست دارد اگر دوباره اورا دیدی تمام قصه برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد به طرف خانه روان شد که تخت حضرت سلیمان (ع) را دید پشتاره را به زمین گذاشت دویدو گریخت . حضرت سلیمان (ع) میخواست مانعش شود که فرستاده خدا جبرئیل امین آمد که ای سلیمان خداوند میگوید که تو کی هستی که حال بنده مرا تغییر دهی ومرا فراموش کرده ای ! سلیمان (ع) باسرعت به سجده رفت واز اشتباه خود مغفرت خواست خداوند بواسطه جبرییل به حضرت سلیمان گفت که تو حال بنده مرا نتوانستی تغییر دهی حال ببین که من چطور تغییر میدهم پیرمرد که به سرعت بسوی قریه روان بود با ماهی گیری روبرو شد ماهی گیر به او گفت ای پیر مرد من امروز بسیار ماهی گرفتم بیا چند ماهی به تو بدهم پیرمرد ماهی ها را گرفت وبرایش دعای خیر کرد وبه خانه رفت همسر ش شکم ماهی ها را پاره کرد که در شکم یکی از ماهی ها نگین را یافت وبه شوهرش مژده داد شوهرش با خوشحالی به او گفت توماهی را نمک بزن من به کوه میروم تا هیزم بیاورم هنگامیکه زن پیرمرد نام نمک را شنید نگین اول به یادش آمد که در نمکدانی گذاشته بود سریع به خانه همسایه رفت وقتی که زن همسایه زن پیرمرد را دید ملتمسانه عذر خواهی کرد گفت نگینت را بگیرمن خطا کردم خواهش میکنم به شوهرم چیزی نگویی چون شخص پاک نفس است اگر خبردار شود من را از خانه بیرون خواهد کرد. پیرمرد در جنگل بالای درختی رفت که شاخه خشک را قطع کند چشمش به نگین قیمتی درآشیانه پرنده خورد . نگین را گرفت به خانه آمد زنش ماهی ها را پخت و شکم سیر ماهی ها را خوردند.فردا پیرمرد به بازار رفت هر سه نگین را به قیمت گزاف فروخت .حضرت سلیمان (ع) تمام جریان را به چشم دید و یقین یافت که بنده حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد تاکه خداوند نخواهد به خداوند یقین و باور داشته باشید. 🌼مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا (3) ☘و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند.(طلاق آیه3) 🌹حق غنّی است، برو پیش غنی 🌹نزد مخلوق، گدایی بس کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
👆ادامه 7 #اصلاح_خانواده 🌸🔺✅🔆✅ استاد پناهیان: اگه رفتارای پدر و مادر با همدیگه درست باشه👇 ❌این پسر
8 🔴خیلی از افراد یه اشتباه بزرگ رو مرتکب میشن اون اشتباه چیه؟ اینه که👇 ⭕🔴⭕بیش از حد از "ایمان به غیب داشتن افراد" استفاده میکنن! یعنی چی؟😒 ببینید مثلا دختر خانمی حدود ۱۵ ساله ست و ❌بدحجابی میکنه پدر و مادر یا معلم ها و یا اطرافیانش میخوان که این دختر دست از این کارش برداره.😤 ❓میان چی میگن به اون دختر؟ میگن چرا حجاب نداری؟😠 ⬅خدا گفته باید حجاب داشته باشی روز قیامت چنین و چنانت میکنن و عذاب و...💥🔥 🔸🔹🔴🔸 🔸خب این بنده خدا ممکنه چند روز به خاطر ایمان به غیبی که داره ⬅دست از بی حجابی برداره 🔥اما "فشار مردم و جامعه" و خانم های بدحجاب دیگه و سینما و تلویزیون🔥 💔ناچارش میکنه که دست از حجابش بکشه😢 💬👤گاهی هم ممکنه وجدانش یه سر و صدایی کنن 🔴اما اونا هم کم کم بی خیال میشن و رهاش میکنن. 🔹💎🔹 خب راهش چیه؟ 👇✅ 👌راهش اینه که بهش مبارزه با نفس رو یاد بدی! 💯بگی که مبارزه با نفس 👈💯 لذت های تو رو صد درصد افزایش میده✨👌🌺 ⚠راهش اینه که پدر و مادر خودشون رو کنترل کن و صبح تا شب به جون هم نپرن!♨🚨 👈اهل مبارزه با نفس باشن💪 ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨شیخ‌رجبعلی‌خیاط (ره):✨ اگـر مـواظـب دلتـان باشید و غیـر خدا را در آن راه نـدهـید آنـچه را دیـگـران نمـے ‌بیننـد شـمـا مے بیـنیـد و آنـچـه دیـگـران نمے‌شنوند شـمـا مے‌شنـوید. ❤️ 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱| هميشه پول نيست! گاهــۍ است دلـۍ ڪه بايد بدسـت مي آورديــم و نياورديــم دلۍ که شڪستيم و رها ڪرديم دلهای غمگينی ڪه بۍ تـفاوت از کنارشان گذشتيــم خدا از هر چه بگذرد از حق ‌الناس نميگذرد! 💕💕💕
4_5882040896798590723.mp3
3.37M
🎧 سرود فوق العاده دلنشین 🎼 یا حسن جانان حسن 🎤 حاج مهدی رسولی 🎉 ولادتـ امام حسن (ع)