هدایت شده از پروانه های وصال
animation.gif
6.59M
@parvaanehaayevesaal💕
به گلاب گفتم :
چه خوشبویی !
گفت : گل بودم
به دست روزگار چیده شدم ،
و در کوره اتش ،
سوختم سوختم سوختم ...
ولی با متانت صبر کردم
کوره خاموش شد
خالص شده بودم
و عزیزتر از پیش !
هدایت شده از پروانه های وصال
animation.gif
11.7M
کارﮔﺮﺩﺍﻥ
ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺧــ♥ـــﺪﺍﺳﺖ
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺳﺨﺖ
ﺑﻮﺩﻥ ﻧﻘﺶ ﮔﻠﻪ ﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥ🌺
ﻧﻘﺶ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻥ
ﺑﻪ ﺷﺎﯾﺴﺘﮕﯽ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ ...🌺
ﺍﻣﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻧﻘﺸﯽ 🌺
ﻫﺴﺘﯿﺪ ﺧﻮﺵ ﺑﺪﺭﺧﺸﯿﺪ 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #ابهام، یکی از مهم ترین خصوصیات امتحانات الهی...
استاد پناهیان
پروانه های وصال
#افزایش_ظرفیت_روحی 4 ☢ گفتیم که انسان باید به استقبال برخی رنج ها هم بره تا کم کم قدرت روحی پیدا کن
#افزایش_ظرفیت_روحی 5
❇️ گفته شد که برای قوی شدن باید بسیاری از واقعیت های طبیعی دنیا رو پذیرفت.
🔹 نگاه درست به واقعیت ها و تسلیم در برابر برخی واقعیت ها میتونه آدم رو از لوس بازی در بیاره و قوی کنه.
مثلا این واقعیت که توی دنیا آدم گاهی بیمار میشه.
☢️ اگه یه موقع یه بیماری سراغت اومد زیادی آه و ناله نکن. بگو خب فعلا که خدا برام امتحان بیماری رو فرستاده. ☺️ باید حواسم باشه که این امتحان رو به خوبی پشت سر بذارم. "سعی کن هییییچ وقت غر نزنی!"
✔️ چقدر مهمه که آدم اهل نق زدن و غر زدن نباشه.
🚫 آدم وقتی #ضعیف میشه اهل غر زدن میشه. تا یه مشکلی براش پیش میاد سریع به همه بد و بیراه میگه! سریع اعتراض میکنه!
⭕️ معلومه که این آدم به اندازه کافی روی خودش کار نکرده. اگه آدمی هستی که با هر اتفاق ناخوشایندی غر میزنی، سعی کن این کار رو ترک کنی.
🔷 از الان به بعد تمرین کن تا خواستی غر بزنی سریع جلوی خودت رو بگیر
بگو: من نباید غر بزنم تا قوی بشم.... ☺️ من نباید غر بزنم... آروم باش! چه خبرته؟ غر نزن!😒 آرررررروم!!!!
💢 به جای اینکه سر دیگران عصبی بشی گاهی سر خودت عصبی شو! اتفاقا میبینی که چقدر توی ارتباط با اطرافیانت روحیه بهتری پیدا میکنی و چقدر "پیش خداوند مهربان" عزیز میشی...
پس چی شد؟😊
تمرین میکنیم که اصلا غر نزنیم...!👌🏻
پروانه های وصال
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️ ❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمت_چهل_یکم _رفیقم شهید شده... مات و مبهوت بهش نگاه میکردم
❤️💞❣💛❤💞❣💛❤️
❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️
#قسمت_چهل_دوم
_پیکر مصطفے رو نتونستـݧ بیارݧ عقب
افتاد دست داعش
چشماش پر از اشک شد و سرش رو تکیه داد
دستے بہ موهاش کشیدو با یک آه بلند ادامہ داد
_مـݧ و مصطفے از بچگے تو یہ محلہ بزرگ شده بودیم
خنده هامو
گریہ هامو
دعوا هامو،آشتے هامو
هیئت رفتناموݧ همش باهم بود
_مـݧ داداش نداشتم و مصطفے شده بود داداش مـݧ
هم سـن بودیم اما همیشہ مث داداش بزرگتر ازش حساب میبردم و بہ حرفش گوش میدادم
کل محل میدونستـݧ کہ رفاقت منو مصطفے چیز دیگہ ایه
تا پیش دانشگاهے باهم تو یہ مدرسہ درس خوندیم همیشہ هواے همدیگرو داشتیم
_کنکور هم دادیم. اما قبول نشدیم
بعد از کنکور تصمیم گرفیتم کہ بریم سربازے
سہ ماه آموزشیمونو باهم بودیم اما بعدش هرکدومموݧ افتادیم یہ جا
اوݧ خدمتش افتاد تو سپاه کرج
منم دادگسترے تهران
براموݧ یکم سخت بود چوݧ خیلے کم همدیگرو میدیدیم
_بعد از تموم شدن سربازے مصطفے هموݧ جا تو سپاه موند
هر چقدر اصرار کردم بیا بریم درسمونو ادامہ بدیم قبول نکرد
میگفت یکم اینجا جابیوفتم بعدش میرم درسمم ادامہ میدم
_همیشہ با خنده و شوخے میگفت: داداش علے الان بخواے زنگ بگیرے اول ازت میپرسـݧ حقوقت چقدره❓خونہ دارے❓ماشیـݧ دارے❓
کسی بہ تحصیلاتت نگاه نمیکنہ کہ بنظرم تو هم یہ کارے براے خودت جور کـݧ
ازش خواستم منم ببره پیش خودش اما هر چقدر تلاش کردیم نشد کہ نشد
_از طرفے بابا هم اصرار داشت کہ مـݧ درسم و ادامہ بوم
اوݧ سال درس خوندم و کنکور دادم و رشتہ ے برق قبول شدم
مـݧ رفتم دانشگاه و مصطفے همچنان تو سپاه مشغول بود
_ازش خواستم حالا کہ تو سپاه جا افتاده کنکور بده و وارد دانشگاه بشہ اما قبول نکرد میگفت چوݧ تازه مشغول شدم وقت نمیکنم کہ درس هم بخونم
یک سال گذشت. مـݧ توسط آشنایے کہ داشتیم تو همیـݧ شرکتے کہ الاݧ کار میکنم استخدام شدم
_ما هر پنج شنبہ میومدیم کهف هیئت.
مصطفے عاشق کهف و شهداے اینجا بود
اصلا ارادت خاصے بهشوݧ داشت هیچ وقت بدوݧ وضو وارد کهف نشد
_یہ بار بعد از هیئت حالش خیلے خراب بود مثل همیشہ نبود
اولش فکر کردم بخاطر روضہ ے امشبہ آخہ اون شب روزه ے بہ شهادت رسوندݧ ابےعبدللہ و خونده بودݧ مصطفے هم ارادت خاصے بہ امام حسیـݧ داشت. همیشہ وقتے تو قضیہ اےگیر میکرد بہ حضرت توسل میکرد
_یک ساعتے گذشت اما حال مصطفے تغییرے نکرد
نگراݧ شده بودم اما چیزے ازش نپرسیدم
تا اینکہ خودش گفت کہ میخواد در مورد مسئلہ ے مهمے باهام حرف بزنہ
دستشو گذاشت روشونمو بابغض گفت: داداش علے برام خیلے دعا کـ، چند وقتہ دنبال کارامم برم سوریہ
_دارم دوره هم میبینم اما ایـݧ آخریا هرکارے میکنم کارام جور نمیشہ
شوکہ شده بودم و هاج و واج نگاهش میکردم موضوع بہ ایـݧ مهمے رو تا حالا نگفتہ بود
اخمام رفت تو هم لبخند تلخے زدم .دستم گذاشتم رو شونشو گفتم : دمت گرم داداش حالا دیگہ ما غریبہ شدیم❓
_حالا میگے بهمو❓
اینو گفتم و از کنارش گذشتم
دستم رو گرفت و مانع رفتنم شد
کجا میرے علے❓
ایـݧ چہ حرفیہ میزنے❓
بہ ما دستور داده بودݧ کہ به هیچ کس حتے خوانواده هاموݧ تا قطعے شدݧ رفتنموݧ چیزے نگیم
_الاݧ تو اولیـݧ نفرے هستے کہ دارم بهت میگم داداش از تو نردیکتر بہ مـݧ کے هست❓
برگشتم سمتش و با بغض گفتم:حالا اوݧ هیچے تنها میخواے برے بی معرفت❓
پس مـݧ چے❓
تنها تنها میخواے برے اون بالا مالا ها❓
داشتیم آقا مصطفے❓
ایـنہ رسم رفاقت و برادرے❓
علے جاݧ بہ وللہ دنبال کاراے تو هم بودم اما بہ هر درے زدم نشد کہ نشد رفتـݧ خودم هم رو هواست.
هرکسے رو نمیبرݧ ماهم جزو ماموریتمونہ
خلاصہ اوݧ شب کلے باهام حرف زدو ازم خواست براش دعا کنم
یک هفتہ بعد خبر داد کہ کاراشه جور شده تا چند روز دیگہ راهیہ
خیلے دلم گرفت
اما نمیخواستم دم رفتـݧ ناراحتش کنم
وقتے داشت میرفت خیلے خوشحال بود
چشماش از خوشحالے برق میزد
_رو کرد بہ مـݧ و گفت حالا کہ مـݧ نیستم پنج شنبہ ها کهف یادت نره ها از طرف مـݧ هم فاتحہ بخوݧ و بہ یادم باش از شهداے کهف بخواه هواے منو داشتہ باشـݧ و ببرنم پیش خودشوݧ
_اخمهام رفت تو هم وگفتم ایـݧ چہ حرفیہ❓خیلے تک خوریا مصطفے
خندیدو گفت تو دعا کـݧ مـݧ اونور هواے تورو هم دارم
بعد از رفتنش چند هفتہ اومدم کهف اما نمیتونستم اینجارو بدوݧ مصطفے تحمل کنم
از طرفے احتیاج داشتم با شهدا حرف بزنم و دردو دل کنم براے همیـݧ بجاے کهف پنج شنبہ ها میرفتم بهشت زهرا
_اولیـݧ دورش ۴۵ روزه بود
وقتے برگشت خیلے تغییر کرده بود مصطفے خیلے خوش اخلاق بود طورے کہ هرجا میرفتیم عاشق اخلاقش میشدݧ
مردتر شده بود احساس میکردم چهرش پختہ تر شده
_تصمیم گرفت بود قبل از ایـݧ کہ دوباره بره ازدواج کنہ
خیلے زود رفت خواستگارے و با دختر خالش کہ از بچگے دوسش داشت اما چیزے بهش نگفتہ بود ازدواج کرد
دوهفتہ بعد از عقدش دوباره رفت
ادامه دارد...
❤️💞❣💛❤💞❣💛❤️
پروانه های وصال
❤️💞❣💛❤💞❣💛❤️ ❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمت_چهل_دوم _پیکر مصطفے رو نتونستـݧ بیارݧ عقب افتاد دست داعش
❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️
#قسمت_چهل_سوم
_دو هفتہ بعد از عقدش دوباره رفت...
دلم خیلے هوایے شده بود
اکثرا تو مراسم تشییع پیکر شهداے مدافع حرم شرکت میکردم.
حالم خیلے خراب میشد یاد مصطفي می افتادم
مطمعـ بودم کہ شهید میشہ خودمو تو مراسم تشییعش تصور میکردم
_اما بخودم میگفتم مصطفے بدوݧ مـݧ نمیپره بهم قول داده هواے منو هم داشتہ باشہ
ایـݧ سرے ۷۵ روز اونجا موند.
_وقتے کہ برگشت رفتم پیشش و پا پیچش شدم کہ باید هر جورے شده سرے بعد مـݧ رو هم باخودش ببره
اما اوݧ برام توضیح میداد کہ ایراݧ خیلے سخت نیروهاشو میفرستہ اونجا و منو ظاهرا متقاعد میکرد اما فقط ظاهرا
قلبم آروم نمیشد. هر چقدر هم کہ میگذشت مشتاق تر میشدم کہ برم
_همش از اونجا ، اتفاقاتے کہ میوفتاد کاراهایے کہ میکردݧ و ... میپرسیدم
خیلے مقاومت میکرد کہ نگہ اما اونقد پاپیچش میشدم کہ بالاخره یچیزایے میگفت
اسماء نمیدونے کہ اونجا چہ مظلومانہ بچہ ها بہ شهادت میرسـݧ ...
علے آهے کشید و ادامہ داد...
_مصطفے میگفت بچہ ها کہ شهید میشدݧ تا درگیرے تموم شہ دشمـݧ پیشروے میکرد و توے شرایطے قرار میگرفتیم کہ دسترسے بہ جنازه ها امکاݧ پذیر نبود
بدݧ بچہ ها چند روز زیر آفتاب میموند
بچہ ها هر طور شده میخواستـݧ جنازه ها رو برگردونـݧ عقب خیلے ها هم تو ایـݧ قضیہ شهید میشد
_بعد از کلے درگیرے و عملیات کہ بہ جنازه میرسیدیم بدناشوݧ تقریبا متلاشی شده بود از هر طرفے کہ میخواستیم برشوݧ داریم اعضا بدنشوݧ جدا میشد
_بعضی موقع ها هم کہ جنازه شهدا میوفتاد دست دشمـ
چشماش پر از اشک شد و رفت تو فکر میدونستم یاد مصطفے و جنازش کہ بر نگشتہ افتاده
مـݧ هم حال خوبے نداشتم اصلا تاحالا ایـݧ چیزایے و کہ میگفت و نشنیده بودم
چادرم رو کشیدم رو سرم و چند قطره اشک از چشمام جارے شد
_دیدݧ علے تو او شرایط چیزایے کہ میگفت، نبود اردلاݧ و میلش براے رفتـݧ نگران و داغونم کرده بود
_ادامہ داد
چادر و از رو صورتم کنار زدم و نگاهش کرد صورتش خیس خیس بود
با چادرم اشکاشو پاک کردم
نگاهم نمیکرد تو حال هواے خودش بود و بہ رو برو خیره شده بود
دلم گرفت از نگاه نکردنش ولے باید درکش میکردم
دستش رو گرفتم و بہ بقیہ ے حرفاش گوش دادم
_۶ماه طول کشید تا براے بار سوم بره تو ایـݧ مدت دنبال کارهاے عروسیش بود
یک ماه بعد از عروسیش باز هم رفت
دیگہ طاقت نیوردم دم رفتـ رو کردم بهش و گفتم: مصطفے دفعہ ے بعد اگہ منو بردے کہ هیچے نوکرتم هستم اما اگہ نبردے رفاقتموݧ تعطیل
_دوتا دستش و گذاشت رو شونہ هام و محکم بغلم کرد و در گوشم طورے کہ همسرش نشنوه گفت:
علے دیر گفتے ایشالا ایندفعہ دیگہ میپرم بعد هم خیلے آروم پلاکشو گذاشت تو جیبمو گفت: اما داداش بامعرفتم میسپرم بیارنت پیش خودم ایـݧ پلاک هم باشہ دستت بہ عنواݧ یادگارے
آخریـݧ بارے بود کہ دیدمش
_آخریـݧ بارے بود داداشمو بغل کردم
اسماء آخرم مث امام حسیـݧ روز عاشورا شهید شد
بچہ ها میگفتـݧ سرش از بدنش جدا شد و جنازش سہ روز رو زمیـݧ موند آخر هم تو مرز تدمر افتاد دست داعش کہ هیچ جوره بر نمیگرده
_حالا مـݧ بودم کہ اشکام ناخودآگاه رو گونہ هام میریخت و صورتمو خیس کرده بود
علے دیگہ اشک نمیریخت
میبینے اسماء رفیقم رفت و منو تنها گذاشت
از جاش بلند شد رفت بیروݧ
بعد از چند دیقہ مـݧ هم رفتم
کهف شلوغ شده بود
علے و پیدا نمیکردم
_گوشے و برداشتم و بهش زنگ زدم.
چند تا بوق خورد با صداے گرفتہ جواب داد
الو❓
الو کجایے تو علے❓
اومدم بالاے کوه اونجا شلوغ بود
باشہ مـݧ هم الاݧ میام پیشت
اسماء جاݧ برو تو ماشیـݧ الا میام
إ علے میخوام بیام پیشت
خوب پس وایسا بیام دنبالت
باشہ پس بدو.
_گوشے رو قطع کرد.
۵ دیقہ بعد اومد
دستم و گرفت از کوه رفتیم بالا خیلے تاریک بود چراغ قوه ے گوشیو روشـݧ کرد
یکمے ترسیدم ، خودمو بهش نزدیک کردم و دستشو محکم تر گرفتم
یکمے رفتیم بالا روے صخره نشستیم
هیپچکسے اونجا نبود
تمام تهراݧ از اونجا معلوم بود
سرموبہ شونہ ے علے تکیہ دادم هوا سرد بود
دستش رو انداخت رو شونم
_آهے کشیدو ایـݧ بیت و خوند
مانند شهر تهران شده ام...
باران زده ای ک همچنان الودست..
ب هوای حرمت محتاجم...
بعد هم آهےکشید و گفت ان شاءاللہ اربعیـݧ باهم میریم کربلا...
ادامه دارد...
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️
برای آرامش داشتن در ابتدا
باید با خودت به صلح برسی...
آنگاه هر اتفاقی که بیوفتد ،
تو طوفانی نخواهی شد.
💕💕💕
🔵در محضر حجت الاسلام قرائتی:
⁉️چرا نماز خواندن برایمان سنگین و سخت است؟
1⃣ما هم یکی از نماز نخوان ها!
🔷بعضیها میگویند که: خیلیها نماز نمیخوانند ما هم جزء آنها. آنقدر تارک الصلاة هست ما هم یکی!
این فکر غلط است. اگر یک کشتی صد نفره نقص فنی پیدا کرد و در دریا غرق شد نود و هشت نفر شنا بلد نبودند و غرق شدند، دو نفری که شنا بلدند بگویند: ببین ! ما صد نفر سوار کشتی بودیم. نود و هشت نفر غرق شدند. بیا ما دو نفر هم غرق شویم! این چقدر حرف غلطی است!فاصلهی بین کفر و ایمان نمازاست.
2⃣مقاومت در برابر تحقیر و تمسخر دیگران
🔷گاهی میگویند که: ما میرویم نماز بخوانیم، یا حجاب داشته باشیم، ما را مسخره میکنند.
مسخره کنند، مگر ما مقوا هستیم که با حرف این و آن ، با دو قطره باران شل شویم!
⭐️اعمال تو، تو را به خدا برساند.. مردم هرچه میخواهند بگویند، بگویند!
🔴حدیث داریم «المؤمن کالجبل» مؤمن کوه است. بعضی میگویند: از کوه محکمتر است. چون بعضی کوهها ریزش دارد. مؤمن هیچوقت ریزش ندارد.
💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه زیباست زندگی کردن با امید
نه امید به خود که غرور است
نه امید به دیگران که تباهی است
بلکه امید به خدا که خوشبختی است
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_حسینی
✨امام حسن عسكرى عليه السلام فرمودند:
نشانههاى مؤمن پنج چيز است:
۱ـ پنجاه ركعت نماز (نماز يوميه و نمازهاي نافله)
۲ـ زيارت اربعين
۳ـ انگشتر به دست راست كردن
۴ـ بر خاك سجده كردن
۵ـ بسم الله الرحمن الرحيم را در نماز بلند گفتن.✨
┄✦۞✦✺💔✺✦۞✦┄
○↯°
امامخامنهای..؛
#شهادت، مرگ انسان های زیرک و هوشیار است که نمیگذارن این جان به مفتی از چنگشان در برود . . .🌱
#ماملت_شهادتیم
💕💕💕
🌷شرح صدر و یقین
🌷چگونه ظرفیت وتحمل خودرابالاببریم؟
🌷 وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بحَِمْدِ رَبِّكَ وَ كُن مِّنَ السَّاجِدِين واعبدربک حتی یاتیک الیقین
🌷۹۹ حجر
🌷ما مى دانيم سينه ات از آنچه آنها مى گويند، تنگ مى شود تو را سخت ناراحت مى كند.
🌷براى زیادشدن صبروتحملت:
🌷۱.پروردگارت را تسبيح و حمد گو
🌷۲ و از سجده كنندگان باش!
🌷۳.وعبادت کن خداراتاایمانت تقویت بشه
💕💕💕
آیت الله بهجت:
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:
منشاء همه گرفتاریهای شما گناه و درمان همه دردها و گرفتاریهای شما استغفار است.
💕💕💕
#سخن_بزگان
#حاجآقاپناهیان:
دوستداشتن آدمهاۍ بزرگ،انسان را بزرگ میڪند
و دوستداشتن آدمهاۍنورانی بھ انسان نورانیت میدهد...
اثر وضعی محبوب، آن قدر زیاداست،
ڪه آدم باید مراقب باشد مبادا به افراد بیارزش علاقه پیدا ڪند...
#ماملت_شهادتیم
💕💕💕
💔 راه کربلا....
کاش راه کربلایت وا شود
اربعین ما همه امضا شود
راه پیمائی کنیم با جان و دل
دشمن از این شور نابینا شود
با شعور و شور زائر می شویم
تا به لب لبیک ها گویا شود
وحشتی بر جان دشمن افکنیم
دشمن دین در جهان رسوا شود
خون ثارالله می جوشد هنوز
این همایش سال ها اجرا شود
هستی عالم فدایت یا حسین
خون دهیم تا اربعین برپا شود
اربعینت شور و حالی می دهد
جان چه قابل دررهت اهداشود
پرچم سرخ تو باش پر خروش
اینک از آزادگان انشا شود
راه و خط سرخ تو گشته گواه
قامت هر ظالمی چون تا شود
کاش رفع این بلا آید به گوش
تا بپا در راه موکب ها شود
کاش گرد راه بنشیند به سر
عاشقی با گرد ره معنا شود
خون چکد گر در مسیر عاشقی
راضی از ما زائران زهرا شود
مزد این شور حسینی را یقین
شافع ما حضرت مولا شود
💕💕💕
میفرمایــدکـه:↓
نبایدبہابتداےڪاࢪخود شادباشیم،بایددیدعاقبتِما چهمےشود
نبایدازعاقبت،یاازفردایخودخاطࢪجمعباشیم . . ؛🌿
#آیتاللھبھجتقدسسره
💕💕💕