پروانه های وصال
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا نویسنده :#رضوان_میم #قسمت_هفدهم چهارتایی توی خیابون های کر
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_آخر
بخش اول
خیلی عجیب بود.ما میخواستیم بریم حرم امام حسین یعنی تابلو های حرم امام حسین رو هم دنبال کرده بودیم.
اما یهو دیدیم روبه روی حرم حضرت عباسیم.همین موقع که اومدیم از هم بپرسیم چرا سر از اینجا دراوردیم یکی از موکب های ایرانی یه مداحی گذاشت که جواب همه سوال هامون بود.
هیچ وقت یادم نمیره اون مداحی رو به رو حرم عباس...
وقتی مداح خوند:اذن دخول حرم تو با ابلفضله...
دست عطا و کرم تو با ابلفضله
حالمون خیلی عجیب بود.خیلی.
فهمیدیم یه چیزی رو.برای رفتن به حرم سردار باید اجازه سقا صادر بشه...
پس رفتیم برای اذن دخول حرم سردار از سقای حرم.
بعد از این که با بدبختی هفت خان رستم گشت و تفتیش رو گذروندیم رسیدیم توی حرم.
حرم حضرت عباس...
حرم امید بچه های حسین...
زبان من قاصره نمی تونم چیزی بگم.
من از عباس بگم؟
شما خودتون میفهمین.
من بگم آب...
من بگم نگاه بچه ها...
من به همه گفته ام شما باب الحوائج هستی عباس...
امیدوام لذت برده باشید
کپی بدون ذکر نام نویسنده مجازنیست
@banoooo_mim👈🏻👈🏻👈🏻
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_آخر بخش اول خیلی عجیب بود.ما می
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا
نویسنده: #رضوان_میم
قسمت آخر
بخش دوم
توصیف حرم سقا از من بر نمیاد.فقط میتونم بگم احساس امنیت میکردم.امنیتی که عمو عباس برای سکینه داشت.برای رقیه بی قرار...
حالا هم این سینه بی قرار من را عمو عباس تسلا داد.کاش آن روز های سخت کنار رباب بود.کنار گهواره اش....
اصلا کاش پیش حسین اندکی می ماند.تا تسلا باشد برای کمر خم شده اش.مگر حسین چگونه می تواند،تک و تنها و بی یاور مدافع خیام باشد؟
تا عباس بود،کسی نگاه چپ به خیام نمی کرد چه برسد به اینکه شمری آید و گوشواره ای کنده شود و دامنی آتش گرفته...
حسین نبود.عباس هم.زینب چه می کرد تنها.
پیش عمو عباس بودن را دوست داشتم...
با هزار سختی از لابه لای جمعیت بیرون آمدیم و در بهترین دوراهی جهان قرار گرفتیم.پشت سر عباس و پیش رو حسین.جمعیت زیاد بود و ما همدیگر را گم کرده بودیم.
چه میشد من هم خودم را میان این زائر ها گم میکردم و دیگر برگشتی در راه نبود.اما من اشتباه می کردم.من پیش حسین پیدا میشدم...
من چه جوری برگردم از این بهشت.با چه دلی؟
وقتی برگشتم به اون کربلا نرفته ها میگم:
بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربلاتو
امیدوارم لذت برده باشید
کپی بدون ذکر نام نویسنده مجاز نیست.
@banoooo_mim👈🏻👈🏻👈🏻
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا نویسنده: #رضوان_میم قسمت آخر بخش دوم توصیف حرم سقا از من
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا
نویسنده: #رضوان_میم
قسمت آخر
بخش آخر
تموم کردن این داستان کار من نیست.شروعش هم نبود.شروعش با دعوت بود و پایانش....
بزاریم آخر داستان رضوان سادات ما باز بمونه.یعنی چی باز بمونه؟
توی بین الحرمین بهترین جای دنیا...
چه جوری آدم دلش میاد تموم بشه این لحظات.لحظات با حسین بودن.لحظاتی که کنار پسر فاطمه میگذره انقدر قشنگه که حتی توی داستان نمیشه تصور کرد که برگشتی هم درکار باشه چه برسه به وداع با حسین...کاری که زینب کرد و کمرش خم شد.وداع با حسین بن علی کار من نیست...
هممون از بچگی با بوی سیب بزرگ شدیم.
مادرهامون یاد دادن وقتی می خوری زمین بلند شو بگو یاعلی.وقتی کمرت درد میکنه پهلوت رو بگیر بگو یا زهرا.
ولی وقتی همه جونت درد میکنه کسی جز حسین به دادت نمیرسه...
ما از بچگی با این خانواده بزرگ شدیم.حب و عشق این خانواده تو قلب ما جا خوش کرده.بعضی ها هم مثل گلی داستان ما...توبه نامه گلی هارو خود حسین امضا می کنه
گناهاکاریم...درست...
ولی مگه حرم برای گناهکار جا نداره؟
آخر قصه ما دست خود امام زمان.
رضوان سادات هم بمونه تو بهترین دوراهی دنیا.
براتون آرزو میکنم هیچ وقت تو دوراهی نمونین جز دوراهی بین الحرمین...
که ندونی حرم سقای بی دست بری یا سردار بی سر...
و من الله توفیق
رضوان میم
۹۵/۱/۲۰
نجف اشرف
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا نویسنده: #رضوان_میم قسمت آخر بخش آخر تموم کردن این داستان
🌸🌺🌼🍃
🌺🌻🌸
🌼🌸
🍃
❇️❇️بسم رب المهدی❇️❇️
مصاحبه با🖊نويسنده ي رمان ازنجف تا كربلا:
سلام علیـکم
لطفاًخودتونو معرفي بفرماييد:
_سلام علیکم.
رضوان میم هستم البته نام مستعارم هست😊
🖊رمان چندمتون هست؟
_رمان های کوتاه زیاد نوشتم ولی رمانی که پخش شد این بود که اولین رمانم بود و همه حس هایی که توی رمان توصیف شده برگرفته از احساس خودم بود.
🖊انگيزتون از نگارش اين رمان چي بوده؟
_انگیزم چیزی جز عشق به امام حسین نبود و توی تمام داستان سعی داشتم که احساسی که بیشترمون به امام حسین داریم رو روایت کنم.❤️
🖊سخني بااعضاي كانال وكسانيكه اظهار نظر كردن درباره ي رمان؟
_ممنون هستم از اینکه رمانم رو تحمل کردین و مطالعه نمودید.از نظرات و انتقادات ارزشمندتون متشکرم.امیدوارم که رمانم رو دوست داشته باشین و اون حس خوبی رو که سعی کرده بودم بهتون القا کنم رو کرده باشم😊
و اینکه خیلی دوستتون دارم و درحال حاضر نجف هستم و وقتی به حرم آقا رسیدم حتما خواننده های رمان و این کانال رو یاد می کنم.
🖊نكته يا حرف آخر؟
_به نیت و امید اینکه همه ما رضوان سادات های آقا باشیم و سرنوشت ما هم با خود سردار...
همتون رو دعا میکنم.
این هم جمله آخر من باشه.رضوان ما دلشکسته بود و توی زندگی این یه اصله...
آخره آخره همه سرنوشت ها،دلشکسته رو خود خدا سرنوشت میسازه...
و من الله توفیق
یاعلی مدد
جلسه ششم سخنرانی استاد انصاریان.mp3
27.2M
🔍 #صوت_سخنرانی
🎤 سخنرانی
👈 استاد حسین انصاریان
🌙 دهه دوم صفر 1444
◾️جلسه ششم
📆 21 شهریور 1401
🏢 مهدیه سیرجان
13.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۵دقیقه از ۲۴ساعت زندگیت و بده به من و کلیپ و ببین، ضرر کردی بیا به من
#خاطره_شهدا🌷
• نانسنگڪگرفتہبودیم🥖
• ومےآمدیمطرفخوابگاه.🛏
• چندتاسنگبہنانهاچسبیدهبود.
• مصطفےڪندشانوبرگشتسمتنانوایـے.🚶🏻
• مےگفت:بچہڪہبودم،
• یہبارنونسنگکخریدم،
• سنگهاشروخوبجدانڪردهبودم؛☹️
• بهشچسبیدهبود. خونہڪہرسیدم،
• بابامسنگهاروجداڪردداددستم،
• گفتبروبدهبہشاطر. 🌱
• نونواهابابتایناپولمیدن
#شہید_مصطفے_احمدےروشن♥️
💕❤️💕❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استادپناهیانمیگہ:
همیشہبهخودتونبگید
حضرتعباس(علیه السلام)نگاممیڪنه...
امامحسین(علیه السلام)نگاممیڪنه...
بعدخدابهشونمیگہ..
نگاهڪنیدبندموچقددلشڪستس...💔
چقددوستونداره...🥀
چقددلخوشبہیہنیمنگاه...🙂
یہنگاهبهشبُڪنین...
بعدخودشوندستتومیگیرنوازاین
حجمگناهمیکشنتبیرون
🔺 کلامی از علما
⭕️ علامه طباطبایی
❓در چه صورتی امید به هدایت و رستگاری اشخاص است ؟
#کلام_علما
••✨🌻••
💟بیا از #امشب عاشقانه زندگی کنیم!
اصلا چه دلیلی داره بچه #شیعه احساس تنهایی کنه!!؟؟
💚✨اصلا #خدا مارو تنها خلق کرده که تمام #تنهاییمون رو با عشق به #خودش پر کنیم!!
📝اصلا #حدیث داریم که
قلب انسان #حرم_خداست، جز خدارا در آن راه ندهید...♥️
🍃✨چه عاشقانه ای رمانتیک تر از این که #خدا قلب مارو برای خودش آفریده باشه...
💢بیا از امشب عاشقی کنیم...
با اونی که عشقش، عشقه...
مرامش،مرامه...
معرفتش، آخِرِ تموم بامعرفتاس...🥀
💢بیا از امشب شده فقط #دو_رکعت اما در اوج تنهایی شب با خدای دوست داشتنی، تنهاییت رو پر از عشق کن...🍃
💢بیا به هم قول بدیم!!
دو رکعت #نمازشب هیچی ازمون کم نمیکنه!
پایه ای رِفیق؟؟!🙃
➣ #💕❤️💕❤️