پروانه های وصال
☀️#دختران_آفتاب☀️ - شايد من متوجه شده باشم كه راحله چي ميخواد بگه! فكر ميكنم منظور راحله اينه كه
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت٢٦
- پس اين لكنته چرا دوباره ايستاد!
ماهم برگشتيم واطرافمان رانگاه كرديم تاببينيم چه اتفاقي افتاده است. تازه متوجه شدم كه بيرون هوا كاملا" تاريك شده است. عاطفه گفت:
- اُف! هوا تاريك شده وما نفهميديم!
ثرياگفت:
- ازبس حرف ميزنين. من كه سرم درد گرفت، فك شماهارو نمي دونم.
- اتفاقا" ماهم دهنمون كف كرد ازبس حرف زديم.
فاطمه ازجايش بلندشد. دستي به شانه عاطفه زدوگفت:
- خسته نباشين بچه ها! انصافا" كه دستتون درد نكنه. بحث خيلي قشنگي بود. من كه خيلي لذت بردم.
عاطفه پريد ميان حرفش:
- راستي توچرا حرف نزدي فاطمه. توكه خودت هميشه يه ستون بحثي!
- بس كن عاطفه، كم چاخان كن،
بذار ببينم چي ميخوام بگم. آهان! بچهها حالا ديگه اذان را گفته اند. ماهم اينجا ايستاديم براي نماز! فكركنم بحث شما هم براي امشب كافي باشه. چون بقيه ميخوان استراحت كنن. ممكنه بحث كردن مزاحمشون بشه. پس بقيه بحث باشه تا اطلاع ثانوي.
فصل پنجم
همه رفته بودند به جز من و ثريا! رفته بودند تلفن بزنند. ولي من و ثريا نرفتيم.
گفتم:
- پس تو چرا نرفتي ثريا؟ به خونه تون تلفن نمي زني بگي رسيدي؟ حوله اش را از ساك درآورد. حوله اش قشنگ بود. بدم نمي آمد يكي از اين حولهها داشته باشم! رنگش سبز سير بود، فكر كردم به رنگ چشم هايش هم ميخورد.
گفت:
- من شب زنگ ميزنم. بابام حالا خونه نيست! وسايل حمامش را درآورد. همه اش كامل بود. من كه يادم رفته بود ليف و صابون بياورم، گفتم:
- خب با مادرت حرف بزن.
- ولش كن بابا! بي خيال شو! تا شب هيچ اتفاقي نمي افته! راستي تو چرا نرفتي زنگ بزني؟
به خودم گفتم ببين مرض داشتي سوال بي خودي كردي؟ بيا حالا اينم جوابش! بگو ببينم چي ميخواي بگي. گفتم:
- الان كسي خونه مون نيست، منم بعداً ميزنم.
بلند شد ايستاد:
- باشه شب هر دومون ميريم زنگ ميزنيم!
بيا درست شد! همين يكي رو كم داشتيم! سعي كردم يك طوري حرف را عوض كنم. گفتم:
- باشه! راستي من هنوزم باورم نمي شه كه تو من رو نشناخته بودي.
همين طور كه ميرفت طرف در گفت:
- البته قيافه ات برام آشنا بود، بعداً هم كه يادم اومد كجا ديدمت با خودم كلنجار ميرفتم كه بالاخره بهت آشنايي بدم يا نه؟ راستش از اون بلوايي كه اين دخترا به پا كردن اصلاً خوشم نيومد. اولش فكر ميكردم كه زير سر تو يا به خاطر توئه. ولي بعد كه دقت كردم فهميدم تو هم مثل من ميون اونها غريبه اي. بعد داشتم فكر ميكردم كه من رو يادته يا نه؟ ديدم به من نگاه ميكني. فهميدم مرا شناخته اي. ديدم بد نيست كه با هم رفيق بشيم. بالاخره هر چي باشه ما تو اين مسافرت بايد براي خودمون رفيق داشته باشيم، نه؟
سرم را تكان دادم و خنديدم. او هم لبخندي زد و خواست رد شود كه صدايش زدم:
- راستي ثريا، كدوم نگاه رو ميگي؟ كي؟
سرش را از دهانه در آورد تو:
- موقع ورود به مشهد رو ميگم. يادت نيست. همون وقت كه فاطمه اون نوار رو گذاشت! حالا اجازه ميدين برم حمام يا نه؟
راست ميگفت. موقعي كه داشتيم وارد
شهر مشهد ميشديم، نگاهش ميكردم كه يكهو غافلگيرم كرد. البته نه اينكه فقط اونو نگاه كنم. خيليهاي ديگه را هم نگاه كردم. به خاطر نواراي بود كه فاطمه گذاشت. چه سرود قشنگي بود! يادم باشه دوباره ازش بگيرم گوش كنم. فاطمه نوار را داد به آقاي پارسا. آقاي پارسا هم نوار را گذاشت توي ضبط اتوبوس. صدايش را هم بلند كرد. دوست دارم نگات كنم تو هم منو نگاكني
من تو را صدا كنم تو هم منو صدا كني
قربون صفات برم، از راه دوري اومدم
جاي دوري نمي ره اگه به من نگاه كني. فكر كنم اولين بار صداي گريه فاطمه را همين جا شنيدم. اول فقط يك هق هق بيشتر نبود! آن هم آن قدر آهسته كه فقط من شنيدم. نگاهش كه كردم اول فقط يك باريكه اشك ديدم و بعد چادرش را ديدم كه كشيده شد روي صورتش! چشم هايش پنهان شد. به خودم گفتم چقدر دل نازك!
دل من زندونيه، تويي كه تنها ميتوني قفس و واكني و پرنده رو رها كني.
بعد عاطفه را ديدم. بلند شده بود ايستاده بود. بالاي سر فاطمه، جلوي صندليهاي ما خم شده بود و دنبال چيزي ميگشت. نمي فهميدم دنبال چه ميگردد. خيابانها و كوچهها رو از شيشه رديف جلويي نگاه كرد، سميه هم چادرش را كشيده بود توي صورتش. شانه هايش هم تكان ميخورد! پس او هم؟ شايد به خاطر سرود بود:
ميشه قفل حرمت گوشه قلب من باشه
مي شه قلب منو مثل گنبدت طلا كني
تو غريبي و منم غريبم اما چي ميشه
اين دل غریبم و با خودت آشنا كني.
برگشتم طرف عقب. ميخواستم ببينم بقيه چه حالي دارند! كنجكاو شده بودم!
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمانهای عاشقـــــ مذهبی ــانه
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
☀️ #دختران_آفتاب ☀️ 🔸قسمت٢٦ - پس اين لكنته چرا دوباره ايستاد! ماهم برگشتيم واطرافمان رانگاه كردي
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت٢٧
راحله سرش را تكيه داده بود به صندلي و به جايي از سقف اتوبوس خيره شده بود. و چنان خيره شده بود و كنار چشم هايش چين خورده بود كه انگار با نگاهش سقف را سوراخ ميكرد. شايد او هم به فكر عميقي فرو رفته بود. فهيمه داشت كتاب ميخواند. هر چند وقت يك بار هم سرش را بلند ميكرد و از شيشهها بيرون را نگاه ميكرد. انگار او هم دنبال چيزي ميگشت و بعد نگاهم ثريا را پيدا كرد. پاهايش را پايين گذاشته بود ولي هنوز چشم هايش بسته بود. پس هنوز وانمود ميكرد كه خواب است! عاطفه با صدايي بغض آلود فرياد كشيد:
- حَرم بچهها حَرم! اوناهاش!
چشمهاي ثريا به سرعت بازشد و توي همان چند لحظه بود كه ديدم چشم هايش سرخ است. همان موقع بود كه نگاه او هم مرا غافلگير كرد و مجبور شدم سرم را برگردانم. سعي كردم درست و حسابي دل بدهم به نوار كه ميخواند: دوست دارم تو اين خونه، صابخونه درو وا كني.. من به تو نگاه كنم، تو هم منو دعا كني
ولي بعد كه گفت: دلم و گره زدم به پنجره ات دارم ميرم،
دوست دارم تا من ميآم، اون گرهها رو وا كني..صداي گريه راننده را شنيدم. اولش فقط يك هق هق مردانه بود. وقتي كمي نيم خيز شدم شانههاي راننده را ديدم كه با هق هق تكان مي خورد. فكر كنم همين صداي گريه بود كه اون جور به دل بچهها آتش زد و تا آن حد گريه كردند.
ميان همين گريهها بود كه شنيدم فاطمه داره با نوار زمزمه ميكنه: دوست دارم از الان تا صبح محشر هميشه
من به تو رضا بگم، تو هم منو رضا كني.
شعر قشنگي بود با اينكه نوار را صبح از فاطمه گرفته بودم و شعرش را نوشته بودم، ولي باز هم دلم هوايش كرده بود. اولش فكر ميكردم راننده هم به خاطر همين نوار به گريه افتاده. از بس خودم اين نوار را دوست دارم. ولي حالا كه فكر ميكنم، به نظرم ميآد كه به خاطر دخترش بود. يعني آن طور كه او التماس ميكرد، معلوم بود كه خيلي نگران است! وقتي به حسينيه رسيديم و خواستيم پياده شويم، از جاي خود بلند شد و رو به همه ايستاد. سرش پايين بود و نگاهش به كفش هايش. بچهها همه ايستاده بودند. كيف هايشان دستشان بود و منتظر بودند. شايد منتظر آخرين غرغرهاي راننده بودند كه گفت:
- من...! من ميخواستم بگم كه...!
دست هايش رفت داخل موهاي فرفري اش چنگ شد. دوباره باز شد. كمي سرش را خاراند و صدايش را صاف كرد:
- من ميخواستم كه... از همه شوما معذرت ميخوام به خاطر... به خاطر بداخلاقي ام! راستش دَسِ خودم نبود! يه كم اعصابم خراب بود. همه اش به خاطر اون دختره بود!
فكر كردم عاطفه را ميگويد. عاطفه سرش را پايين انداخت. راننده پشتي صندلي خودش را گرفت:
- دختر خودم رو ميگم. مريضه، تو بيمارستان بستريه!
سرش را بالا آورد. نگاهش توي اتوبوس گشت زد:
- خواستم بگم ميرين حرم، دختر ما رو هم دعا كنين. به امام هشتم، شما مث دختر خود ما ميمونين. پس خواهرتونو فراموش نكنين!
اين جمله را گفت و سرش را پايين انداخت. بچهها بعد از چند لحظه سكوت در حالي كه از درد دل آقاي راننده متاثر شده بودند، به آرامي از همان جلوي اتوبوس پياده شدند. موقعي كه من و فاطمه داشتيم از جلويش رد ميشديم، فاطمه زير لب گفت كه انشاءالله خدا دخترتوت رو شفا بده. راننده نشنيد. آقاي پارسا رو بغل كرده بود و دوباره سفارش ميكرد كه آقاي پارسا از طرف بچهها عذرخواهي كند و براي دخترش دعا كنند.
***
- چيه دختر؟! چرا هنوز تو فكري؟ نكنه تو فكر ننه و بابايي؟
ثريا بود! حوله سبزش را انداخته بود روي سرش. از حمام آمده بود، جلوي دهانه پنجره و تو ايوان ايستاده بود. گفتم:
- من؟! نه! تو فكر تو بودم.
خنديد، بلند و كشدار. حوله از روي سرش افتاد روي شانه هايش!
- به فكر من؟! شوخي ميكني.
- نه! جدي ميگم.
داشتم فكر ميكردم كه اگه موهات طلايي بود، چه قدر اين حوله سبز كه انداختي رو سرت، بهت مياومد.
خنده اش خشكيد. اين قدر زود و تند كه هاج و واج ماندم. از جلوي پنجره كنار رفت. بلند شدم و رفتم كنار پنجره، داشت حوله اش را پهن ميكرد روي طناب گفتم:
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمانهای عاشقـــــ مذهبی ــانه
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
ما اینجوری دور ایرانمون گشتیم و میگردیم.
خیال خام نداشته باشید ...
خط قرمزمون وَطنمون ، شهدامون ،🇮🇷
#ایران
#لبیک_یا_امام_خامنه_ای
#ما_ملت_امام_حسینیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طاقت دوری تو نداره...
دیگه خسته شده💔🥀
#امام_زمان عج الله
◗عھدمـــیبنـــدم..✋🏻✨
#امام_زمان
😷فواید پزشکی #نمازشب
#طول_عمر و #زیبایی چهره با نمازشب
همه سلولهای بدن در معرض هجوم فری رادیکالها می باشند ویکی از اثرات ذر اّت( فریرادیکالها ) ابتلا به بیماری های مربوط به کهنسالی
و #پیری همچنین #آلزایمر، #پارکینسون و چین ، رادیکالها و چروک صورت و #پیری
زودرس می باشد.
چون از آنجا که ملاتونین از مؤثرترین عوامل پیش گیرنده و مقابله با(فری رادیکالها) می باشد - چون ملاتونین نقش دفاعی دارد و مهم ترین
عامل افزایش آن #شب_زنده داری و اقامه نماز شب است
می توانیم نماز شب را بهترین عامل زداینده بیماریها و مظاهر پیری،مانند چین و چروک صورت و غیره... بدانیم.
طبق گفته پرفسور "راتید":
اگر ملاتونین نبود، تمام سلولهای بدن در معرض مرگ بودند و انسان چند
ساعت بیشتر زنده نمی ماند.
در این باره امام رضا علیه السلام می فرماید:
بر شما باد به #نمازشب! هیچ بنده ای نیست که آخر شب بیدار شودو هشت رکعت #نمازشب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند
و در قنوت آن 70 بار استغفار کند، مگر اینکه خداوند (45).« عمر او را طولانی می کند.
پیشوایان دینی ما که معارف و علم خود را از وحی الهی الهام گرفته اند،
قرنها پیش به این حقیقت پی برده اند و به اقامه نماز شب توصیه نموده اند
و آن را به عنوان بهترین عامل حفظ جوانی، طول عمر، شادی و نشاط معرفی کرده اند.
📚 منابع
. 102 با تلخیص. 45 . بحار، ج 87 ، ص 161 - 44 . اسرار پزشکی نماز شب، ص 101
🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👑خواب مهدی(عج) را
💥ببینی شب بخیر
👑بوسه از پایش بچینی
💥شب بخیـــــــــــــر
👑خواب زهرا(س)را
💥ببینی شب بخیر
👑هدیه از مادر بگیری
💥شب بخیـــــــــــــر
🌼 شبتون_امام_زمانی
🌼🍃
🍁زندگی را باور کن، همان گونه که هست،
با همه ی دردها و رنج هایش ،
با همه ی شادی ها و غم هایش ،
با همه ی سختی ها و غصه هایش ،
با همه ی دلفریبی هایش با همه ی شکستها
و پیروزیهایش
و با همه خاطرات تلخی ها و شیرینی هایش،
و زندگی را دوست بدار و به سرنوشت ارزش
ده .در تمام مراحل زندگی امیدوار باش ،
☀️ هرروز را با امید و ایمان به خداوند 🧡
و فردایی بهتر به شب برسان.🍁
اینگونه باش تا زندگی برایت
سهل تر و زیباتر شود🎈
🍁یقین داشته باش ، که از دید خداوند
پنهان نخواهی ماند.🍂
🍁🍂
🌷خداچه کسانی راامام وحاکم ماقرارداده؟
🌷امام سجاد ع:
ايها الناس! اعطينا ستا و فضلنا بسبع: اعطينا العلم و الحلم و السماحة والفصاحة و الشجاعة و المحبة في قلوب المؤمنين....
🌷 خداوند به ماامامان ۶ صفت عطا فرموده:
🌷۱.علم،
🌷۲.بردبارى،
🌷۳. سخاوت،
🌷۴. فصاحت،
🌷۵.شجاعت
🌷۶. محبت در قلوب مؤمنين
🍁🍂🍁🍂🍁
🌷امام کیست؟
🌷َجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَآ إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَآءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ
🌷۱.امامتشان ازطرف خداست
🌷۲.هدایت میکنندبه راه خدا
🌷۳. مامورندبه كارهای نیك
🌷۴. نمازبرپامیکنند
🌷۵. زكات میدهند
🌷۶. فقط خدارا عبادت میکنند.۷۳انبیاء
🍁🍂🍁🍂🍁
🌷۱.اولین معلم کیست؟
خداوندکه قرآن را وبیان رایادداد
الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان
🌷۲.اولین دستورخداچیست؟
حجاب.یابنی آدم لایفتننکم الشیطان...
لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی واقمن الصلوه..
🌷۳.نام مشهورامام زمان ع درقرآن
بقیه الله
🌷۴ .۴ صفت یاران امام زمان ع
اقامه نماز،دادن خمس وزکات،امربه معروف،نهی ازمنکر
الذین ان مکناهم فی الارض اقامواالصلوه...
🌷۵.علت جهنمی شدن انسان چیست
فکرنکردن
.لوکنا نسمع اونعقل ماکنا فی اصحاب السعیر
🌷۶.علت بهشتی شدن چیست؟
صبرکردن
جزیناهم بما صبروا
🌷۷.هدف آفرینش ماچیست؟
لعلکم تفلحون.خوشبختی ما
🌷۸.شیطان هم ازجن است هم انس
هرکس مارابه گناه تشویق کردشیطان است
فریب شیطان رانخوریم
🍁🍂🍁🍂🍁
💟سلام بر ابراهیم
ابراهیم روزها بسیار انسان شوخ و بذله گویی بود. خیلی هم عوامانه صحبت می کرد.
اما شب ها معمولا قبل از سحر بیدار بود و مشغول #نمازشب می شد. تلاش هم می کرد این کار مخفیانه صورت بگیرد. ابراهیم هر چه به این اواخر نزدیک می شد. بیداری سحرهایش طولانی تر بود. گویی می دانست در احادیث نشانه #شیعه بودن را بیداری سحر و #نمازشب معرفی کرده اند.
┄┅┅┅✯✯┅┅┅┄
1.33M
🌠☫﷽☫🌠
✅ پیشرفت دولت رییسی
در پرتاب ماهواره
فعالسازی هسته ای
راه اندازی کارخانه ها
موفقیت در مداکرات
ذخیره مواد غذایی
فروش نفت و دریافت پول
تقویت جبهه مقاومت با امدن دولت رییسی
ابطال سند ۲۰۳۰
و.....
🎙️سید حسین
مهسا_امینی #حجاب #گشت_ارشاد بهانه است اصل نظام نشانه است 🥀
45.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهم / پایگاه انگلیسی فاش کرد: #مهسا_امینی جنگِ پنهانِ ایران و آمریکا بوده است...
شبنامه / پایگاه انگلیسی: از چند ماه قبل از ماجرای مهسا، اکانتهای آمریکایی بر روی داغ کردن فضا در ایران، پیرامون مسئلهی بانوان کار کردهاند / سنتکام اکانتهایی را در حوزه سایبری ساخته و متمرکز بر ایران کرده است / در ماجرای مهسا امینی برخی از این اکانتها میدان دار بودهاند / پایگاه انگلیسی: این اکانتها حتی کسانی که کوشیدهاند از عوامل خارجی بگویند را متهم به تئوری توطئه کردهاند... / قسمت ۹۸۹
#ایران قوی
#لبیک_یا_خامنه_ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آغاز سال تحصیلی، دبیرستان ابن سینا
🔴اینها دختران دهه هشتادی ما هستند نه چند دخترک فریب خورده
🔴 بله اینها هم دختران دهه هشتادی ما هستند
هرچند معمولا کلیپ و تصویر دختران مأخوذ به حیا در گوشی های ما جولان داده نمیشود.
اما کم نبودند پدر و مادرانی که نسل حسینی تربیت کنند و به هنگام، زره به تن پسر بپوشانند و دخترانشان را به چادر زینت دهند.
مهسا_امینی #حجاب #گشت_ارشاد بهانه است اصل نظام نشانه است 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | #حاج_قاسم سلیمانی: این نظام یک قطعهای از بِهشته؛ به این دلیل باید روی پلکهای چشممون حِفظش کنیم...
👈 باید جان بِدیم بَراش..
#ایران کشور #امام_زمان