قدر یعنی...؟ .mp3
8.64M
✅ فلسفه شب قدر چیست؟
• در این شب چه اتفاقی میافتد که از هزار ماه ارزشمندتر است؟
• چرا آدمها با دعاهای یکسان، اجابتهای یکسان دریافت نمیکنند؟
• عالی ترین تقدیرات در کجا آمده که آنرا بیاموزیم و بخواهیم؟
🎙استاد_شجاعی استاد_عالی
روزی واعظی به مردمش می گفت:
🍃ای مردم!
هر کس دعا را از روی اخلاص بگوید،
می تواند از روی آب بگذرد، مانند کسی که در خشکی راه میرود.
جوان ساده و پاکدل،
که خانه اش در خارج از شهر بود و هر روز می بایست از رودخانه می گذشت، در پای منبر بود.
چون این سخن از واعظ شنید،
بسیار خوشحال شد.
هنگام بازگشت به خانه،
دعا گویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت...
روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می کرد.
آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند.
روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد، تا از او به شایستگی پذیرایی کند.
واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به راه افتاد.
چون به رودخانه رسیدند، جوان "دعا" گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت،
اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام بر نمی داشت...
جوان گفت: "ای بزرگوار!
تو خود، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز چنین میکنم، پس چرا اینک برجای خود ایستاده ای، دعا را بگو و از روی آب گذر کن!"
واعظ، آهی کشید و گفت: حق،
همان است که تو می گویی،
اما دلی که تو داری، من ندارم.
🌸🌸🌸
#تلنگر
ارزش چند بار خوندن و داره👌
جوانی با دوچرخه اش با پيرزنی برخورد کرد
و به جاي اينکه از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جايش بلندشود، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود؛
سپس راهش را کشيد و رفت! پيرزن صدايش زد و گفت: چيزی از تو افتاده است.
جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پيرزن به او گفت: زياد نگرد؛
مروت و مردانگی ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهی يافت..
"زندگی اگر خالي از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هيچ ارزشی ندارد"
"زندگی حکايت قديمي کوهستان است!
صدا می کنی و مي شنوی؛پس به نيکی صدا کن، تا به نيکی به تو پاسخ دهند"
🌸🌸🌸
🔴 داستان شهوت ، پسر جوان و پیرمــرد
پسر جوانی ،با وسوسه یکی از دوستانش به محلی رفتند که زنان روسپی، فاحشه در آنجا خود فروشی می کردند. او روی یک صندلی در حیاط آنجا نشست .
در آنجا پیرمرد ژولیده ای و فروتنی بود که حیاط و صندلی ها را نظافت می کرد.
پیرمرد در حین کارکردن ، نگاه عمیقی به پسرک انداخت و سپس پیش او رفت و پرسید : پسرم ، چند سالت است
گفت : بیست سالم است .
پرسید : برای اولین بار است که اینجا می آیی
گفت : بله
پیرمرد آه پر دردی از ته دل کشید و گفت : می دانم برای چه کاری اینجا آمده ای ؛ به من هم مربوط نیست ، ولی پسرم ، آن تابلو را بخوان.
پسرک به طرف تابلویی رفت که در یک قاب چوبی کهنه به دیوار آویخته شده بود .
سپس با صدای لرزان شروع به خواندن شعر تابلو کرد:
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن تا پیدا شود گوهر شناس قابلی
آب پاشیده بر زمین شوره زار بی حاصل است
صبر کن تا پیدا شود زمین باربری
قطرات اشک بر گونه های چروکیده پیرمرد می غلتید ...
اشک هایش را پاک کرد و بغضش را فرو برد و گفت : پسرم ، روزگاری من هم به سن تو بودم و به اینجا آمدم ، چون کسی را نداشتم که به من بگوید:
« لذت های آنی ، غم های آتی در بر دارند
کسی نبود که در گوشم بگوید :
ترک شهوت ها و لذت ها سخاست
هر که درشهوت فرو شد بر نخاست
کسی را نداشتم تا به من بفهماند :
به دنبال غرایز جنسی رفتن ، مانند لیسیدن عسل بر روی لبه شمشیر است ؛ عسل شیرین است ، اما زبان به دو نیم خواهد شد .
کسی به من نگفت :
اگر لذتِ ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس را لذت ندانی
و هیچ کس اینها را به من نگفت و حالا که :
جوانی صرف نادانی شد و پیریُ پشیمانی
دریغا ،روز پیری آمی هوشیار می گردد
پیرمرد این را گفت و دست بر پیشانی گذاشت و شروع به گریستن کرد.
چیزی در درون پسر فرو ریخت ... حال عجیبی داشت ، شتابان از آنجا بیرون آمد در حالی که شعر پیرمرد را زیر لب زمزمه می کرد: « گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی ...» و دیگر هرگز به آن مکان نرفت.
🌸🌸🌸
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 377 - آفرین! خودت گفتی! بله فقط در خونه خدا میتونی به گناهانت اعتراف کنی. چون این کار ب
#مدیریت_زمان 1
سلام و عرض ادب خدمت همه شما سروران گرامی 🌹
✅ امیدوارم که حالتون خوب باشه و از تک تک لحظات زندگیتون لذت ببرید.
🔶 با توجه به اینکه موضوع "مدیریت زمان" یک موضوع بسیار مهم هست و همه آدم ها با این موضوع سر و کار دارند مناسب دونستیم که به این موضوع بپردازیم.
🌺 از شما مخاطب عزیز هم درخواست داریم که مباحث مطرح شده رو با دقت دنبال کنید و با سایر دوستانتون هم به اشتراک بذارید.
امیدواریم که ما رو هم از دعای خیر خودتون بهرمند بفرمایید.
🔹
با توجه به اینکه بحث مدیریت ذهن رو مطرح کردیم به نظرم رسید در ادامش بحث مدیریت زمان رو هم مطرح کنیم
ان شالله بحث حال خوب رو هم طی این مدت عرض میکنیم.
امشب یه بنر میدیم که همه دوستانتون رو دعوت کنید تا بحث مدیریت زمان رو با هم پیش ببریم 😊🎁
پروانه های وصال
#مدیریت_زمان 1 سلام و عرض ادب خدمت همه شما سروران گرامی 🌹 ✅ امیدوارم که حالتون خوب باشه و از تک تک
#مدیریت_زمان 2
❇️ یکی از موضوعات بسیار مهم در زندگی ما آدم ها موضوعی هست به نام زمان.
👈🏼 زمانی که ما در اون زندگی میکنیم دقیقا مثل مکانی که در اون قرار داریم یک واقعیت ارزشمند هست و آدم باید برای هر لحظه از اون برنامه ریزی کنه.
✅ ما باید ذره ذره از زمان خودمون رو قدر بدونیم. برخی از زمان ها ارزشش از بسیاری از دارایی های انسان بیشتر هست.
زمان چیه؟
👈🏼 زمان اون مقدار فرصتی هست که ما برای زندگی کردن در اختیار داریم. در واقع زمان، مقدار عمر ما رو مشخص میکنه.
🔶 این مدت یه مدت محدودی هست و ما به طور بی نهایت در دنیا زندگی نخواهیم کرد...
🔹
پروانه های وصال
#از_کرونا_تا_بهشت #قسمت۸۰ 🎬: سریع به سمت روشویی رفتم وابی به سروصورتم زدم وامدم کنارعلی که رومبل ن
#از_کرونا_تا_بهشت
#قسمت۸۱ 🎬:
علی:پس اینطور که معلومه ,توهم مثل من میخواهی بریم طرف مکه...به نظرمنم این بهترین راهه وما هم باامدن امام ,درکنارش هستیم وهم با دشمنانی مثل خزیمه میجنگیم وهم با مدد امام ,فرزندانمان را پیدا میکنیم.
بااین حرف علی ,سرشار از شوق وخوشحالی شدم.
قرار شد فردا باعلی راهی عربستان بشویم اما با کی وباچی ,نمیدانستیم...
باید خودمان را دست تقدیر میسپردیم...
عربستان اوضاعش کلا بهم ریخته بود,از حکومت ال سعود,جز نامی دیگر هیچ باقی نمانده بود,هر شاهزاده سعودی تکه ای از,خاک عربستان را مثل سگی به دندان گرفته بود وسمت خود میکشید,شیعیان عربستان هم با اشکار شدن زمزمه های ظهور و پاشیدن حکومت ال سعود,از جا بلند شده بودند واماده ی خروج مولا ویاری رساندن به حضرتش بودند...
وسایل اندکی را برداشتیم وبا اتوبوسی از سربازان ودلسوختگان امام زمان عج راهی مکه شدیم,حسهای خوب وگنگی داشتم که قابل توصیف نبود اما دلچسپ گورا بود...
#ادامه دارد...
💦🌧💦🌧💦🌧
پروانه های وصال
#از_کرونا_تا_بهشت #قسمت۸۱ 🎬: علی:پس اینطور که معلومه ,توهم مثل من میخواهی بریم طرف مکه...به نظرمن
#از_کرونا_تا_بهشت
#قسمت۸۲🎬:
یک هفته است که در مکه مستقرشدیم,یک هفته ای که اندازه ی تمام عمرم لذت معنوی بردم,ماه محرم شروع شده واینجا عجب صفایی دارد,من وعلی محرم حرم امن الهی شده ایم ومدام در صحن حرم هستیم, علی معتقد است که همین روزها اقا امدنیست وباید درهمین نزدیکیها باشیم تا از قافله ی عشق عقب نیافتیم.
طبق گفته ی علی,سپاه خزیمه به مدینه رسیده وچند روزیست ساکن مدینه النبی شده وطبق خبرهایی که میرسد,خزیمه خیلی از بزرگان شیعه را به خاک وخون کشیده ودرپی لشکر کشی به مکه است,مکه ظاهرا به تصرف شیعیان درامده اما پس مانده های حکومت وهابی سعودی ,هراز چندگاهی اتش افروزی میکنند.
اوضاع دنیا کاملا دگرگون است همه جا جنگ وکشتار وبیماری وبلاست,انگار داریم به قیامت کبری نزدیک میشویم ,جهان ابستن حوادث بزرگیست...
ومن هنوز,خبری هرچندکوچک از,زینب وعباسم پیدا نکردم,نمیدانم الان کجا هستند,چه میکنند,اصلا زنده هستند یانه؟...
#ادامه دارد...
💦🌧💦🌧💦🌧