20.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺من سیگار میکشم، شما بینیات رو بگیر!
🔺من بوق میزنم، شما گوشِت رو بگیر!
🔺من بیحجابم، شما چشمت رو ببند!
🔰 از فراجا تشکر میکنیم که #امنیت_فرهنگی ما را حفظ میکند.
#طرح_نور #حجاب
#فوری
📌فعاليت مدارس مجازی شد.
♦️با اعلام كارگروه اضطرار آلودگی هوای استان امروز دوشنبه 10 اردیبهشت ماه 1403 فعالیت کلیه مقاطع در نوبت صبح و عصر در شهرهای اهواز و کارون به صورت غیر حضوری و مجازی در بستر شبکه شاد برگزار می شود.
#آموزش_تعطیل_نیست
🔺فعاليت ادارات و سازمان ها طبق روال عادی برقرار خواهد بود.
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت چهل و نهم🎬: فضه تا سخن ام سلمه را خدمت مولایش عرض کرد ، بانوی خانه سریع از
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت پنجاه 🎬:
فضای مسجد معطر به عطر خدا بود و بوی خدا در کالبد جهان آفرینش پیچیده بود.
نماز ظهر و عصر به امامت پیامبر صلی الله علیه واله ،اقامه شد .
فضه به همراه اهل بیت پیامبر ،همانها که زیر کسا جمع شدند و در مدحشان از آسمان آیه نازل شد ، به مسجد آمده بود .
نماز بیش از هر روز طول کشید ، گویا هنگامی که محمد صلی الله علیه واله سر بر آستان خدایش می سایید ، حسن و حسین این دو کودک شیرین سخن و زیبارو ، بر کول پدر بزرگ سوار بودند ، تا خداوند عشق کند از آفریدن معشوقانی چون این انوار دوست داشتنی...
حال که نماز به اتمام رسیده بود و جمعیت کم کم از جا بر می خواست تا متفرق شود ، ناگاه صدای هیاهویی از بیرون مسجد به گوش رسید.
صدا نزدیک و نزدیک تر شد ، تا اینکه ، همگان متوجه مرد عربی شدند که دست فرزند خردسالش را در دست داشت و او را کشان کشان به مسجد آورده بود.
مرد عرب که از خشم صورتش کبود شده بود ، نزدیک پیامبر آمد ، همانطور که سلام عرض می کرد ، عرق پیشانی اش را با پشت دستش گرفت.
پیامبر نگاهی به پسرک ترسان که رد ناخن های پدرش هنوز دور مچش برجا مانده بود، نمود و سپس نگاهی به مرد عرب کرد وگفت : چه شده برادر؟ چرا اینچنین هراسان و خشمگینی؟
چرا این پسرک چنین حال و روزی دارد...
مرد عرب آه بلندی کشید و همانطور که سرش را به دو طرف تکان میداد گفت : من از دست این پسر و مادر ناپاکش خون دلها خورده ام ، این...این پسر کارهایش به آدمیزاد نمی ماند ، انگار شیطان کل وجودش را تسخیر کرده و با اشاره به پسر ادامه داد: اصلا...اصلا رنگ و روحیه و شباهات ظاهریش را نگاه کنید...هیچ شباهتی به من ندارد...زمین تا آسمان با من فرق می کند.
گاهی....گاهی ....و در اینجا حرفش را خورد و زیر لب لااله الاالله گفت ، نزدیک تر شد و آرام کنار گوش پیامبر چیزی زمزمه کرد...
پیامبر نگاهی به مرد و سپس نگاهی به پسرش انداخت ، پسر را صدا زد تا نزدیک تر بیاید و پس از آن، چشم گرداند در بین جمعیت...
چشمانش به جایی خیره ماند و لبخندی بر لب نشاند، رد نگاه پیامبر را که می گرفتیم به کسی جز علی علیه السلام نمی رسید.
علی چون همیشه از هر فرصتی استفاده می کرد تا حلاوت راز و نیازی با پروردگار را نوش جان نماید.
پیامبر اشاره به او کرد و گفت : بگذارید نماز مستحبی ابوتراب تمام شود...آنگاه درست یا اشتباه بودن حرف شما را بوسیلهٔ ابوتراب ،ثابت خواهم کرد.
جمعیت که همگان انگار گیج شده بودند که قضیه چیست و چرا پیامبر از علی علیه السلام کمک می خواهد....پیامبر که دانای عالم است ، بر همه چیز اشراف دارد ، پس برای چه منتظر علی ست؟؟
ادامه دارد...
🖍 به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت پنجاه 🎬: فضای مسجد معطر به عطر خدا بود و بوی خدا در کالبد جهان آفرینش پیچی
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت پنجاه و یکم 🎬:
همگان چشم به مردی داشتند که کمی قبل از این در نماز انگشتری گرانبها بخشید و به افتخارش از آسمان آیه نازل شد و خداوند بی پرده به بندگانش ، این مرد را به عنوان ولیٌ خودش بعد از پیامبر صلی الله علیه واله، معرفی نمود.
حال همگان به علی علیه السلام ، خیره بودند، این مرد پهلوان همو که ندای آسمانی او را «لافتی الا علی و لا سیف الا ذوالفقار» خواند ،می بایست ، اعجازی دیگر رو کند.
علی علیه السلام ، سلام نماز را داد و با اشاره پیامبر ، متواضعانه از جا برخاست و به سمت ایشان رفت.
علی کنار پیامبر قرار گرفت ، رسول خدا یکی از دست هایش را به دور شانه های او انداخت و علی را بیش از قبل به خود نزدیک کرد و همانطور که با محبتی عمیق او را می نگرید ، لبخندی زد و سپس نگاهی به مرد عرب و طفل ترسان پیش رویش کرد و رو به پسرک که رد اشک هنوز بر گونه هایش باقی بود کرد و فرمود : پسرم ، آیا این مرد را دوست می داری؟
پسرک همانطور که نگاهی به پیامبر و نگاهی به علی می کرد ، سرش را به نشانه تایید تکان داد و ناگهان همچون تیری که از کمان بیرون می جهد ، از جا پرید ، خود را به پیامبر رساند و ابتدا دست پیامبر و سپس دست علی را بوسه باران کرد.
پیامبر صلی الله علیه واله ، که کل صورتش از شادی میدرخشید.رو به مرد عرب کرد و گفت : برو به خانه و افکار مهمل نباف ، این پسر ،از آن توست و در حلال زادگی اش هیچشکی نیست...
با این کلام پیامبر ، همگان متوجه شدند که موضوع از چه قرار بوده...
فضه که از فاصله ای دورتر شاهد وقایع بود. زیر لب تکرار کرد : با این حرکت پیامبر برهمگان ثابت شد که محبت علی برابر است با حلال زادگی...یعنی هیچ حرامزاده ای علی را دوست نمی دارد و یعنی علی در دل تمام بندگان پاک دنیا جای دارد و چه زیبا میزان و ترازویی را پیامبر به امتش نشان داد.
در این هنگام پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: « لا یحبه الا مومن و لا یبغضه الا منافق »
و از این رو بود که بارها و بارها علی علیه السلام فرمود : به خدا سوگند از جمله پیمان هایی که رسول خدا با من نهاده بود ، آن بود که جز منافق با من دشمنی نمی ورزد و جز مومن مرا دوست نمی شمارد....
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پروانه های وصال
شاهزاده ای در خدمت #قسمت پنجاه و یکم 🎬: همگان چشم به مردی داشتند که کمی قبل از این در نماز انگشتری
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت پنجاه و دوم🎬:
آری هر روز که می گذشت ، اعجازها بود که از آسمان می رسید ، تلنگرهایی که خداوند بر بدنهٔ جامعهٔ اسلامی میزد ، تا آنها که نمی دانند، بدانند و آنها که در خواب غفلت هستند، بیدار شوند و آنان که دنبال دنیا فتاده اند ، آخرت را در یابند.
تمام این اعجازها و تلنگرها که مانند پیکانی رو به سوی زمین بود و گویی نوک این پیکان چیزی نبود جز اینکه «آگاه باشید که علی همان حق و حق همان علی ست»...
بدانید که «علی در قرآن جاری ست و قران همه در علی آشکار است» ، بفهمید و ایمان بیاورید که «پس از پیامبر ، ولی و سرپرستی برای شما نیست جز علی»..
فضه ، این دخترک شیرین سخن ، تمام این اشارات خداوند را که در قالب حرکات پیامبر یا آیات قرآن جاری بود می گرفت و به گوش جان می سپرد و انگار این مقدّر خداوند بود که دست تقدیر، او را از قصر پدرش بیرون آورد و به بهشت زندگی علی و زهرا وارد کند ، چرا که او باید خود ، در زمانی دیگر ، تمام آنچه را که دیده و شنیده بود و به آن ایمان آورده بود ، بیرون ریزد و بر همگان آشکار کند تا شاید گمراهی به راه آید ، دنیاطلبی ، عقبی طلب شود و فریفته ای راه مستقیم را بشناسد.
فضه از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید ، زیرا حال می دانست که همنشین «بهترین خلق» است و می دانست در خانه ای زندگی می کند که آیهٔ تطهیر بر سر اهل خانه نازل شده ، می دانست محبت مولایی را به دل دارد که خداوند دل در گرو مهر او اولاد او دارد...
می دانست که این محبت آنچنان پاک است که فقط دلهای پاک را تسخیر می کند.
هر روز شیرین تر از دیروز می گذشت و روزها شتابان ،مسیر خود را طی می کرد
این روزها در مدینه خبرهای دیگری برپا بود و اینبار نه مسلمانان ، بلکه مسیحیان اطراف ، علی الخصوص مسیحیان نجران ، به طلب حقیقت پای به این شهر مقدس نهاده بودند و می خواستند معرکه ای برپا کنند تا در آن معرکه ، آخرین پیامبر خدا را به سخره گیرند، اما غافل از این بودند که محمدصلی الله علیه واله حق است...دینی که آورده حق است و خداوندش هم حق است و اسلام نیست مگر همان مسیحیت ، که عیسی مسیح از آسمان آورد ،اما اسلام کامل تر از مسیحیت است ومسیحیت نیست مگر همین اسلام ، الفبای مسلمانیت...
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پروانه های وصال
❇️ شعارهای جهانی، فطری، درخشان و همیشهزندهی انقلاب اسلامی 🔸برای همهچیز میتوان طول عمر مفید و تار
دفاع ابدی از نظریهی نظام انقلابی
❇️ انقلاب اسلامی همچون پدیدهای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آمادهی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست.
💢 به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بیعمل میشمارد، امّا به هیچ بهانهای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد.
✅ انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّهی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.
✅🌷✅🌷✅🌷
#قسمت_چهارم
#بیانیه_گام_دوم_انقلاب
🌷
12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمد صادقی: من نمیتوانم از نظر روانی تعریف جنسیتی مشخصی داشته باشم!!!🥴