فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا بچهم باهام حرف نمیزنه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واسه موقعی که وقت نداری، حرف نداره
سه عدد تخم مرغ
نمک و فلفل سیاه و پودر سیر و پاپریکا نصف قاشق چایخوری
۵ قاشق غذاخوری ماست
یک قاشق چایخوری بکینگ پودر
۴ قاشق غذاخوری آرد سفید
یک پیمانه #ژامبون خرد شده یا #سوسیس خرد شده
یک پیمانه فلفل دلمه نگینی شده
یک پیمانه پیازچه خرد شده
به جای ژامبون، #مرغ آبپز و ریش ریش شده هم میتونید استفاده کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•کیک کرمدار توت فرنگی🧁•
یه کیک خوشمزه و بی دردسر که باید امتحانش کنی😍
~❤️موادلازم:
آرد دو پیمانه
بیکینگ پودر دو ق.چ
تخم مرغ چهارعدد
وانیل نصف ق.چ
شکر ۳/۴پیمانه
شیر ۳/۴پیمانه
روغن ۳/۴پیمانه
~❤️مواد کرم پنیری:
پنیر خامه ای ۳۰۰گرم
تخم مرغ یکعدد
نشاسته ذرت دو ق.غ
شکر آسیاب شده یا پودرقند ۲ق.چایخوری
وانیل نوک ق.چ
(همه مواد و با همزن هم بزنید تا یکدست بشه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سالاد_
مواد لازم:
کلم سفید خورد شدهدو پیمانه
زیتون یه پیمانه
انار یک و نیم پیمانه
گردو ۲/۳ پیمانه
.
برای سس:
دو قاشق مایونز
دو قاشق ماست
نمک و فلفل و کمی آب لیموی تازه
.
حتما بذارید یکی دو ساعت توی یخچال بمونه تا نرم و خوشمزه بشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐦شیک موزوقهوه🧋
مواد لازم⬇️
◀️شیر یخ زده
◀️بستنی وانیلی
◀️شیر ، موز، گردو
◀️قهوه ی فوری
◀️سس شکلات برای تزیین
پروانه های وصال
رمان آنلاین #راز_پیراهن قسمت سوم: حلما در ذهنش روزی را مرور می کرد که وحید با ماشین داداش حمید جل
#راز_پیراهن
قسمت چهارم:
اتاقی سه در چهار که روی دیوارهایش پوشیده شده بود از تصویر حیوانات مختلف ، حیواناتی که شاید در واقعیت نمونه اش وجود نداشت و به نوعی از تخیلات نشأت می گرفت .
تصاویری که اصلا معلوم نبود مربوط به حیوان باشد یا نه؟ اما آنقدر عجیب و غریب بود که نمیشد نام انسان را بر آنها گذاشت.
تصاویری که انگار نگاه حیوان داخل قاب، تا عمق جان بیننده را می خواند.
حلما نگاهی به اطرافش کرد و همانطور که دست ژینوس را که در دستش بود ، محکم فشار میداد گفت : ژینوس، من میترسم دختر، این چه جایی هست که منو آوردی؟!
ژینوس لبخند شیطنت آمیزی زد و همانطور که اشاره به صندلی روبه رویش می کرد گفت : این حرفا چیه میزنی؟ این دفعه هم مثل دفعه قبل که اومدی ،چه اتفاقی برات افتاد؟ یه طالع بینی ساده بود ، منتها اتاقش فرق کرده همین...
حلما نفسش را محکم بیرون داد و گفت : نه اونبار فرق می کرد ،حسم چیز دیگه ای بود ، اما الان واقعا میترسم اونم با وجود این اتاق ترسناک...وااای من به خودم قول دادم فقط یک بار این کار را کنم اما نمی دونم چی به خوردم دادی که الان دوباره اومدم اینجا...
ژینوس همانطور که دستش را به میز شیشه ای پیش رویش تکیه میدادگفت : ببین تو خیلی روحت قوی بوده که زر زری اجازه داده بیای توی این اتاق ، خیلیا را میشناسم که مدتهاست مشتری زر زری هستند اما هنوز پاشون به اینجا باز نشده...
حلما دهانش را باز کرد تا جواب ژینوس را بدهد ،در همین حین درب اتاق باز شد و...
ادامه دارد
📝ط_حسینی
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت چهارم: اتاقی سه در چهار که روی دیوارهایش پوشیده شده بود از تصویر حیوانات مختلف ، ح
#راز_پیراهن
قسمت پنجم:
خانم رمال یا به قول ژینوس زر زری داخل شد و همانطور که با چشم های ریز و کشیده اش دو دختر جوان پیش رویش را می پایید ، لبخندی مرموزانه بر لب نشاند وگفت : چی شده؟؟ چرا یکدفعه ساکت شدین؟ چی شد ژینوس خانم ، دوستت مثل اینکه از اینجا خوشش نیومده؟
حلما با تعجب به زر زری نگاه می کرد ،انگار این زن تمام ناگفته های او را میدید...ترسی عجیب بر جانش نشست. در همین هنگام ژینوس خندهٔ ریزی زد وگفت : نه زر زری جان ، حلما خیلی هیجان داره برای همین هست که اینجور مثل میخ نشسته و زل زده به شما...
با این حرف ژینوس ، زر زری قهقه ای زد و روی صندلی که ابتدای میز قرار داده بودند نشست ،به طوریکه سمت راستش ژینوس و سمت چپش حلما بود.
ژینوس به صندلی تکیه داد و همانطور که خیره به ژینوس بود گفت : خوب گفتی می خوای چه کنی؟؟
ژینوس گلویی صاف کرد و گفت : خوب برای مشکل حلما اومدیم دفعه پیش تاس انداختین و گفتین باید روح یکی از اجداد وحید را احضار کنید و..
زر زری سری تکون داد و طوری وانمود می کرد که تازه یادش اومده چی به چیه ...بعد رو به حلما گفت : خوب تصمیمتون چیه؟؟
حلما که انگار هنوز دو دل بود ، با صدایی که رگه هایی از تردید داخلش موج میزد گفت : راستش....راستش...قبلنا وحید میگفت که با مرحوم خانمجانش خیلی رابطه خوبی داشته، به نظرم اگر کسی بتونه چیزی از بچگی وحید بگه ،همین روح خانمجانش هست...
ادامه دارد...
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
پروانه های وصال
#راز_پیراهن قسمت پنجم: خانم رمال یا به قول ژینوس زر زری داخل شد و همانطور که با چشم های ریز و کشیده
#راز_پیراهن
قسمت ششم:
زر زری از زیر چشم نگاهی به حلما کرد وگفت : اسم این پیرزنه که می گی چی چی هست؟
حلما نفسش را آهسته بیرون داد و گفت : خانم جااان...خانمجان اسمشون شمسی بودن...
زر زری از جا بلند شد و به سمت کشویی در انتهای اتاق رفت و زیر لب تکرار می کرد شمسی خااانم...
از داخل کشو زیر اندازی بیرون آورد که بی شباهت به صفحهٔ شطرنج نبود.
زیر انداز را روی زمین پهن کرد باز داخل کشو را جستجو کرد و صفحهٔ چرمی دیگری بیرون آورد که اونم شطرنجی بود و جامی عجیب و غریب هم داخل دست دیگرش داشت
حلما با ترس حرکات زر زری را نگاه می کرد و هر چه زمان بیشتر میگذشت ، ترس و اضطراب حلما هم بیشتر و بیشتر میشد.
زر زری اشاره ای به دو دختر پیش رویش کرد و گفت : خانم خانما ،تشریف بیارید پایین روی این زیر انداز بنشینید
ژینوس سریع بلند شد و حلما با تردیدی در حرکاتش آرام آرام از جا برخواست ،اوحس می کرد توان رفتن به سمت آن فرش شطرنجی را ندارد ، انگار تمام تن و بدنش رعشه گرفته بود .
ژینوس که متوجه رنگ پریدگی حلما شده بود ، کنارش آمد و همانطور که دست حلما را میگرفت با دست دیگر پیشکولی از بازوی حلما گرفت به طوری که سوزشی در بازوی اوپیچید و سپس گفت : چته دختر ، مگه جن دیدی؟ یه احضار روح ساده است اونم برای رفع مشکل جنابعالی ، این اداها چیه از خودت درمیاری؟
زر زری که کاملا متوجه حال دگرگون حلما بود گفت : دخترک نازک نارنجی ، دل نداری یا به کار من شک داری بفرما مشرررف... کسی زورت نکرده که ،من کلی وقت و نیرو باید بزارم تا یه روح را احضار کنم ، حالا اگر قرار باشه شما اینجور برخورد ....
زر زری داشت حرف میزد که ژینوس پرید وسط حرفش وگفت :
ادامه دارد...
📝ط_حسینی
پروانه های وصال
#تقویت_عزت_نفس 21 🔹 والا حاج اقا داری حرفای عجیب و غریب میزنی! من که باورم نمیشه!😳 - عزیزم خودت یک
#تقویت_عزت_نفس 22
🔶 بسیاری از استرس ها و گناهان انسان زمانی شکل میگیره که خودش رو گنهکار میدونه.
⭕️آدم نباید انقدر خودش رو بد بدونه. اصل و ذات همه ما کاملا پاک و صاف هست. بله به خاطر برخی رفتارها خودمون رو آلوده میکنیم که باید با ترک اون کارها و استغفار سعی کنیم آلودگی هامون رو برطرف کنیم.
🔺ما قرار نیست به هدفی برسیم. قرار نیست به جای خاصی برسیم. ما همینی که هستیم چون در بهترین حالت خلق شدیم به موفقیت رسیدیم.
- حاج آقا اینجوری که شما میگید ما دیگه انگیزه ای برای درس و تلاش و رسیدن به موفقیت های خیالی مون نداریم!
- بله دیگه! این از بدبختی جامعه ماست که این بلا رو سر ما آورده... از بس هی ما رو به خاطر ترس وادار به کارهای مختلف کردن...
⭕️هی گفتن پول در بیار وگرنه از گشنگی میمیری! درس بخون وگرنه بدبخت میشی! فلان کلاس رو برو وگرنه بدبخت میشی!
همش ما رو با ترس هامون به حرکت وادار کردن... این انسانیت انسان رو ازش میگیره...
🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠
🔺مباحثه جالب مجری جهان آرا با #مسعود_پزشکیان درمورد برجام!
#انتخابات کمتر از #شهید_جمهور قانع نمیشویم ✌🏻
🔴اصلاحطلبان نتیجه انتخابات را همین حالا مشخص کردند!
عباس عبدی نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۸ تیر ۱۴۰۳ را همین حالا مشخص کرد و نوشت:
پزشکیان به احتمال فروان در دور اول پیروز و رئیس جمهور می شود .
⏪حالا اگر یک رسانه اصولگرا درباره کاندیدای خود چنین برآوردی ارائه میداد همین جماعت فریاد وا تقلبا سر میدادند!
#انتخابات_ به کمتر از #شهید_جمهور خادم #امام_رضا قانع نیستیم✌🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠
ناراحتی پزشکیان ازبرکناری داماد حسن روحانی از معاونت وزارت صمت دولت روحانی پزشکیان=روحانی #انتخابات #انتخابات_ ۱۴۰۳ #شهید_جمهور انتخاب کنیم
نماز_شب
♨️نمازشب در سیره شهدا
💠شهید غلامرضا ابراهیمی؛
🔸نيمههاي شب از سردي هوا، از خواب بيدار شدم هنوز تكان نخورده بودم كه متوجه شدم «شهيد غلامرضا ابراهيمي» نيز بيدار است.
🔸او آرام از جا برخاست و هر سه پتوي خود را، روي بچهها كه از شدت سرما مچاله شده و به خواب رفته بودند، انداخت. من نيز بينصيب نماندم. يك پتو هم روي من انداخت. فكر كردم صبح شده كه حاجي از خواب برخاسته و ديگر قصد خواب ندارد ولي او وضو ساخت و به نماز ايستاد.
🔸او آن شب مثل همه شبها تا اذان صبح به تهجد و راز و نياز مشغول بود.
👤راوی؛دوست شهید
نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
نماز_شب🌸
امام صادق علیه السلام : نماز شب ،چهره را زیبا و اخلاق را نیکو و بوی بدن را پاک و خوش و روزی را فراوان و بد هکاری را ،ادا و هم وغم را بر طرف می سازد و دیده را جلا می بخشد.
رساله لقاء الله ص185
امام صادق ع فرمود: خانه هایی که در آنها نماز شب خوانده شود، بر اهل آسمان چنان می درخشد که ستارگان بر اهل زمین می درخشد.