eitaa logo
پروانه های وصال
8هزار دنبال‌کننده
29.4هزار عکس
22.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷انعمت علیهم کیانند؟ 🌷پیامبران،صدیقین وراستگویان،شهداوصالحین ۶۹نسا 💕💕💕
: ضرورت ياد مرگ(اخلاقى) و درود خدا بر او ، فرمود : هنگامى كه تو زندگى را پْشت سر مى گذارى و مرگ به تو روى مى آورد، پس ديدار با مرگ چه زود خواهد بود . 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫✨💫 حبه نور✨ 《لا تَخَف و لا تَحزَن انّا مُنَجّوك》 تا تو هستی مرا چه باک از تلاطمات ؟! 📜 عنکبوت آیه‌ی ۳۳ 💕💕💕
🌺آیت الله بهجت ره: مهمتر از عمل کردن عمل نکردن است تقوا یعنی عمل گناه را مرتکب نشدن 💕💕💕
❖ از دو چیز نترس که به دست خداست "روزی و مرگ" و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن "رفــــاقت" تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن دیگران غمگین مباش 💕💕💕
. در زندگی ، آدمی موفق تر است ڪه ⇜ در برابر عصبانیت دیگران " صبور " باشد. ⇜ و ڪار بی منطق انجام ندهد. و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود . 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 آقاے بهجت توصیـه میفرمودنــــــد ڪه ڪـــــارے ڪنید و با یڪدیگر هماهنــــگ باشنـــــــد و هیچڪدام از دیگرے سبقت نگیرد! 💕💕💕
💜امام علی(ع) : گذشته ی، امروزت سپری شد و آینده‌اش، مورد تردید است و زمان حال، غنیمـت است....
پروانه های وصال
#یڪ_فنجاڹ_عشق_مهماڹ_مڹ_باشید #بوے_باران #قسمت_چهاردهم #بہ_نام_خداے_پرستوهاے_عاشق •°•°•°• ماتم برده
•°•°•°• یک هفته گذشت از روز خواستگاری... داشتم درس میخوندم که مامان اومد تو اتاقم: _نیلو چه کار میکنی؟ +دارم درس میخونم دیگه:) _مگه تو درسم میخونی؟! +مامان خیلی لوسی:) حالا هی قدر منو ندون پس فردا که شووَر کردم رفتم اون وقت میفهمی😐 _پاشو خودتو جمع کن...واسه من شووَر شووَر میکنه-_- راستی نیلو مامانِ این یارو سیبل قشنگه زنگ زد امروز😒 +سیبل قشنگه کیه؟!😳😮 _همون جناب !😐😏 حتی اسمشم که میاد دلم میلرزه... +وا مامان آدم با دومادش اینطور صحبت میکنه فداتشم؟! _فداتشم شما فکر اینکه بذارم با اون سیبیل قشنگ ازدواج کنی و از سرت به کل بیرون کن فداتشم😉:) قلبم به شماره افتاد و دستام یخ کرد. آب دهنمو قورت دادم و گفتم: +مامااان... _مامان، بی مامان...نه من نه بابات راضی به این ازدواج نیستیم باید دامادمون هم سطح و هم تیپ خودمون باشه... چشمان پرِ اشک شد دنیا دور سرم میچرخید... اگه مامان به اینا بگه و نه و اونام دیگه نیان چی؟ اگه دیگه پا پیش نذاره چی؟ وای نه خدا من می میرم😭😭 تمام اصرار های من برای نگفتن جواب منفی بی فایده بود بابا هم گفت که کله اش باد داره پس فردا میفهمه که به دردش نمیخوره و اونوقت پشیمون میشه... خدایا؟! چرا نمیفهمن که من عاشقم؟! چرا نمیذارن به کسی که دوسش دارم برسم؟! خدایا من بدون اون می میرم.... نمیدونستم چطوری خودمو آروم کنم... لباسامو پوشیدم و بدون توجه به کجا میری های مامان از خونه زدم بیرون... دستمو جلوی ماشین زرد رنگی تکون دادمو گفتم: +دربست... . ⬅ ادامه دارد... •°•°•°•