فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷روزتون معطر به عطر صلوات بر محمد و آل محمد (ص)🌷
💜اللّهُمَّصَلِّعَلي
💚مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
❤️وَعَجِّلفَرَجَهُــم
کُلُّ بَنی آدمَ خَطّاءٌ، وخَیرُالخَطّائینَ التَّوّابونَ
همه آدمیان خطا می کنند ، و بهترین خطا کاران توبه گرانند
#پیامبر_اکرم_ص
#الدر_المنثور_حدیث_1_626
🔆وقتی چترت خداست ..
بگذار ابر سرنوشت هر چقدر
میخواهد ببارد
وقتی دلت با خداست ..
بگذار هر کسی میخواهد دلت را بشکند
وقتی توکلت با خداست ..
بگذار هر چقدر میتوانند با تو
بیانصافی کنند
وقتی امیدت با خداست ..
بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند
وقتی یارت خداست ..
بگذار هر چقدر میتوانند نارفیق باشند
بگذار آسمان ببارد ...
باکی نیست تو با خدا بمان !
چون چتر خدا بزرگترین چتر دنیاست
💕💕💕
╭━═━⊰🍃🌼🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
✨ امام علی (ع) فرمودند:
به زير دست خود رحم كن تا بالا دستت به تو رحم كند و خطاى او را با خطاى خودت و نافرمانىاش از تو را با نافرمانى خود از پروردگارت و احتياج او به ترحم تو را به احتياجت به رحمت و بخشايش خدايت بسنج.✨
#در_خانه_بمانیم
مسافرت های غیر ضروری ممنوع
لطفا تا پایان بحران کرونا حتی از تردد غیر ضروری در شهر هم اجتناب کنیم.
#کرونا_را_شکست_میدهیم
❤️در محضر شیخ محمداسماعیل دولابی ❤️
آهنگر ها یک گیره دارند و وقتی می خواهند روی یک تکه کار کنند ،
آن را در گیره می گذارند .
خدا هم همینطور است .
اگر بخواهد روی کسی کار بکند ، او را در گیره مشکلات می گذارد و بعد روی او کار می کند .
گرفتاری ها نشانه عشق خداوند است .
💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖خونه تکونی رو از دلهامون
شروع کنیم برای نـو شدن،منتظر عیدنمونیم
💖با یک لبخند
🌸با یک فکر مثبت
💖بایک کمی صبر
🌸بایک کمی گذشت
💖بایک کمی محبت
🌸بایک کمی آرامش
💖میشه کلی غبار رو از خیلی چیزا پاک کرد.
بهار عزیزم سلام
می دانم سرت شلوغ است و داری چمدانت را برای آمدن،آماده می کنی
خواستم بگویم میان باران وروزهای افتابی بلندی که داری توی چمدانت میگذاری برای همه ی آدم ها یک دشت آرزوی برآورده شده بگذار توی چمدانت،که امسالمان سال بغض بود
حالا که داری از راه می رسی توی آغوشت برایمان عشق بیاور توی چشمهایت برایمان اشک شوق بیاور.
بهار عزیزم لطفا آنقدر خوب باش تا تمام روزهای سال به یمن آمدنت غصه ها را به در کنند.
❣️لطفا زودتر بیا که دلمان به آمدنت خوش است.❤️
💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدام میگن از قم و مشهد و اتفاقاتی که افتاده حرف بزن!
من چرا چیزی بگم؟
بنظرم همه حرفها در این👆 کلیپ کوتاه گفته شده.
ما با کسی که میاد پشت در حرم و در را میشکنه و با فحش و ناسزا به خادمان و جمهوری اسلامی، و با نعره حیدر حیدر (دقیقا مثل نعره های دراویش گلستان هفتم پاسداران) وارد حرم میشه و همین حالا هم نشسته کنج صحن و داره سینه زنی میکنه و عمه مظلومم عمه مظلومم میگه، کار نداریم.
👈 با اونی کار داریم که گفته «حرم نباید بی حبیب باشه و پاشید برید از حضرت معصومه به خاطر اهانت حکومت و تعطیلی حرم معذرت خواهی کنین!»
ما با اون کار داریم.
#سلام_فتنه_گر_!
#سلام_هزینه_تراش_تشیع
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
🌷به نامحرم نگاه نکنیدوعفیف باشید
یغضو من ابصارهم ویحفظو فروجهم..۳۰ نور
🌷به ۳ چیز نگاه کنیدودرآن فکرکنید:
🌷۱.به خلقت خودتان
فلینظرالانسان مم خلق.........۵ طارق
🌷۲.به خلقت خوردنیها
فلینظرالانسان الی طعامه.......۲۴ عبس
🌷۳. ببینید چه میکنیدوچه میفرستید
ولتنظرنفس ماقدمت لغد......۱۸ حشر
این کانال راببینید
💕💕💕
🔵 چند عبارت منفی که هرگز نباید به خودتان بگویید:
❌ برای من دیگر خیلی دیر شده است، پس چرا خود را به زحمت بیندازم؟
❌ ای کاش اینقدر بدشانس نبودم.
❌ آنها درباره من چه فکری خواهند کرد؟
❌ هرگز کسی عاشق من نخواهد شد.
❌ من از بدن خودم متنفر هستم.
❌ من در سطح او نیستم.
❌ این کار بیش از حد دشوار است.
❌ من نمیتوانم به دیگران اعتماد کنم، چراکه بیش از حد ضربه خوردهام.
💕💕💕
💓🕊
❤️🍃 #عاشقانه_بهشتی
همسر شهید همت: مشغول آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، 😢
مهمان داشتم، به مهمانها گفتم:
شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. 🚶♀
رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم،
دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند،
یک بار دیگر بیاید ببینمش. 😭
ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد
و چه کار کردم.
رنگش عوض شد و سکوت کرد،🤔 گفتم: چه شده مگر؟ 😲
گفت: درست در همان لحظه می خواستیم از جاده ای رد شویم که مین گذاری شده بود😱. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد ژیلا؟ خندیدم. 😬باخنده گفت: تو نمی گذاری
من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت
من شده ای؟ بگذر از من!🙂🙃
#تاثیر_دعا😍😍😍
#به_روايت_همسر_شهيد 💚
💕💕💕
احوال خوب نعمت است
واحوال بد تلنگر
کاش یادمان بماند
هردو مهمانند وگذرا
لحظه هارا به مهر خدا
نفس بکش
وراضی باش به رضای حق
💕💕💕
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
اگه بهت گفتن؛
رویاهات دست نیافتنیه...
بهشون بگو؛ افکار تو قدشون کوتاهه!
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
پروانه های وصال
#برنامه_ترک_گناه و رسیدن به لذت بندگی💖 قسمت 42 🔷✅🔷🔴💠 #برای_عبد_شدن 9 "ترک تکبر" 🔴اگه از راه نامع
#برنامه_ترک_گناه
و رسیدن به #لذت_بندگی
قسمت ۴۳
🔴➖⚪️➖🔵✔️
#برای_عبد_شدن ۱۰
""ترک تکبر"
🔴تکبر مثل علف هرز هست. به طور روزانه رشد میکنه.
⭕️این همه ما مبارزه با نفس میکنیم برای چیه؟!
✅برای ""زدن تکبر"" نفسه دیگه. تکبر باعث میشه که روح انسان کوچک بشه.
⭕️🚫⭕️
🔴روح کوچک آمادگی ملاقات با مولا رو پیدا نمیکنه.
✅خداوند متعال میخواد بنده هاش👈 در اوج وسعت روحی باشن
تا موقع ملاقات با خدا👈 به بالاترین لذت های عالم برسن.
💖💕💝
چرا خدا میفرماید گناه نکن؟!
⛔️چون گناه، روح انسان رو کوچک و ضعیف میکنه.
❓حاج آقا! ما میخوایم بزرگ بشیم
این خواسته ی خوبی نیست؟!
😒
💠چرا عزیزم این خوبه اما از راه درست💯
راه درستش چیه؟
✅ اینه که عبد بشی... ✅
animation.gif
1.12M
سلام
صبحتون به طراوت شبنم
و به شادابی و زیبایی گلها
در زندگی هیچ چیز
مهم تر از این نیست
که قلباً در آرامش باشیم
الهی همیشه قلبتون
پر از عشق و آرامش باشه
صبحتون بخیر و نیکی 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️شعبون بی مخ های جریان صادق شیرازی که زمان دفاع از حرم حضرت زینب تو سوراخ موش بودن یا قمه زنی میکردن یا امروز که بسیجی ها و انقلابی ها میرن بیمارستان به مردم کمک میکنن این ها میرن حرم لیس میزنن ، اومدن دم حرم حضرت معصومه راه زن و بچه مردم رو میبندن که در حرم رو بشکونن
وقتی مردم اعتراض میکنن به مردم میگن شما شیعه درباری و شیعه جمهوری اسلامی هستید
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_سی_و_سوم هه! یادمہ همون شب از سحر ونسیم پرسیدم نظرشون راجع به قیافہ ی
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_سی_و_چهارم
بغضم دوباره سرباز ڪرد.پشیمون شدم ڪه چرا اینها رو گفتم.روم نمیشد سرمو برگردونم و به فاطمه ای ڪه تا اون لحظه در سڪوت مطلق به اعترافاتم گوش میداد نگاه کنم.
گفتم:میدونم الان دارے چه فکرایے درموردم میکنی! میدونم چقدر ازم بدت اومده.آره من یک دختر کثیفم.وهنوز هم دارم به کارهام ادامہ میدم حالا فهمیدے چرا آقام اون حرفو بهم زد؟
به سمت فاطمه با صورت اشڪبار برگشتم و گفتم:
-حالا فهمیدی چرا اونطورے عین دیوونه ها تو دوڪوهه میدویدم؟! من میخوام بشم رقیه سادات.میخوام آقام روشو ازم برنگردونه ولے یه حسےبهم میگه دیره.
فاطمه همچنان ساڪت بود..شاید فکر میکرد اگر چیزے نگه بهتر باشه.و آخہ چی داشت ڪه بگه؟!شاید اصلا هیچ وقت جوابم رو نده. پشیمان شدم از گفتن همه ی ماجرا.کاش صحبت نمیڪردم.کاش این راز، سر به مهر میموند.
اما قبلا هم گفتم در حضور فاطمه سخت بود دروغ گفتن!
چند قدم نزدیڪ فاطمه رفتم تا حالات صورتش رو ببینم.با صداے آهستہ ونادمی پرسیدم:ازم بدت اومدنہ؟!
فاطمه باز ساڪت بود.دلم شکست
ڪاش حرف میزد.فخشم میداد.
بیرونم میڪرد ولے سکوت نه!
ڪنار تخت روی زمین نشستم و سرم رو روے سینہ اش گذاشتم و آروم گریستم:
-میدونم ازم بدت اومده.میدونم.حق داری حرف نزنے باهام
صداے خواب آلود و نگرانش بلندشد:
-چیشده؟ چرا باز گریہ میکنے
سرم را بلند ڪردم و وزیر نور ماه بہ صورتش خیره شدم.او روے تخت نشست و با ناراحتے گفت :
نمیدونم ڪی خوابم برد..
پرازحسهاے عجیب وغریب شدم.
نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت!
یا اصلا نمیدونستم باور ڪنم یا نه!
با ناباورے پرسیدم:تا ڪجا شنیدے
او که هم شرمنده بود هم ناراحت، ڪمی فکر ڪرد و گفت:
-نمیدونم والاوای خدا منو ببخشه..چرا خوابم برد؟
پرسیدم: یادت نمیاد تا ڪجاشو شنیدی؟
-اممممم چرااا صبر کن.تا اونجایے کہ گفتی اون پسر بدترڪیبه تو اون مهمونی شبونہ بهت گفت چہ سرے چہ دمی عجب پایے
یک نفس راحت ڪشیدم وخوشحال شدم که باقے جریان رو نشنید.و از ته دلم از خدا ممنون بودم ڪه او رو که الان مجسمه ی شرمندگے و خجالت از چرت حکمت آمیزش بود پی بہ گناه بزرگم نبرد و تا همونجای قصہ را شنید.
این افکار موجب شد لبخند رضایت بخشی بزنم و اورا وادار ڪنم دوباره عذرخواهے کند.گفت:
ببخشید تو رو خدا.اصلا باورم نمیشه کہ خوابم برده باشه!الان با خودت فڪر میکنی چقدر بے معرفت و نارفیقم
من ته دلم ایمان داشتم ڪه حکمتیه و این رو به زبان هم آوردم.
وقتی دیدم خیلے خود خورے میکنہ گفتم:اشکال نداره. حتما صلاحے بوده.ان شالله یہ روز دیگہ
فاطمه از جا بلند شد و رو بہ من گفت:
-خانوم اسکندرے دیر ڪرد.بریم تا نیومده بخوابیم.
نزدیک خوابگاه رسیدیم ڪه پرسید:الان حالت خوبه؟
حالم خوب بود.اعتراف بہ گناه یجورایے برام شبیه توبہ بود.و شاید اگر فاطمه این توبہ رو میشنید الان آروم نبودم.سرم رو با رضایت تڪون دادم و باهم داخل رفتیم.اوبا صداے آهستہ گفت: حق با توست!! وقتے اینقدر عحیب خوابم برد حتما حکمتے بوده!شاید بهتر باشه حالا که آرومے دیگہ برام تعریف نکنے اگہ بنابود بشنوم میشنیدم.
او روے تختش قرار گرفت و بدون فوت وقت خوابید.ومن در این فڪر بودم کہ چقدر این دختر بے نقص و خاص است!
وقتے در سڪوت خوابگاه قرار گرفتم افکار مختلفے ذهنم رو درگیر ڪرد.چطور میشد ڪه در اوج قصه فاطمه خوابش ببرد؟نکنہ او وانمود کرد ڪہ خواب بوده؟ ولے چرا باید چنین ڪاری میکرد؟ اگر واقعا حدسم درست بوده باشه و او همہ ی حرفهایم رو شنیده باشه چے؟
ادامـہ_دارد…
نویسنده:#ف_مقیمی