ﺗﻮ ﺭﺍ نمیﺩﺍﻧﻢ!
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ "ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ" ﺍﺳت
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﻔﺎقهای ﺧﻮﺏِ
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ روزهای
"ﺷﻴﺮﻳﻦ" ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ...
ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ "ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ"
ﺑﻪ ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻥ
"ﻏﻢ های ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ ﻣﺎﻥ"
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
روزی ﺍﺯ ﺭﺍﻩ میﺭﺳﺪ...
💕💕💕
پروانه های وصال
#هوالعشق ❤️ #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_چهل_و_سوم چشمام رو چند بار باز و بسته میکنم ، بیدار ش
#هوالعشق❤️
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهل_و_چهارم
_ عه امیر نرو دیگه
امیرعلی _ خب تو هم بیا
_ امتحان دارما
امیرعلی_ خب نیا
_ مرسی از راهنماییتون
امیرعلی_ خواهش
_ عه. مسخره . نرو دیگه
امیرعلی _ خواهری میزاری وسایلامو جمع کنم؟
_ اه. برو برو .
امیرعلی_ رفتن و نرفتن من چه فرقی میکنه برای تو؟
_ نمیدونم. خو حسودیم میشه
امیرعلی_ موفق باشی
با حرص از اتاق اومدم بیرون. دلم میخواست هرجور شده برم. رفتم سراغ مامان.
_ مامانی. میشه من امتحان ندم ؟
مامان_ خود دانی. میخوای دوباره بشینی ترم تکراری بخونی؟
_ نه . نمیدونم. ای بابا.
مامان _ راستی عمو و زن عموی جدیدتون یکی دوماه دیگه تشریف میارن ایران.
_ چییییییی؟
مامان_ عه کر شدم. دارن میان ایران.
_ برای زندگی ؟
مامان_ نخیر. برای.....
یه دفعه مامان زد زیر گریه.
رفتم جلو و بقلش کردم.
_ عه مامان چی شد؟
مامان_ تو که نمیخوای باهاشون بری؟
_ واه. مامان کجا برم؟
مامان_ والا چمدونم تو که همیشه از ایران متنفر بودی گفتم شاید بخوای بری
_ نه قوربونت برم کجا برم. تازه دارم واقعیت هارو میفهمم .
امیرعلی_ مادر و دختر خوب با هم خلوت کردن.
_ تو حرف نزن
امیرعلی_ چشم. با اجازه من دیگه برم.
_ به فاطمه سلام برسون.
امیرعلی_ چیییی؟
_ چته؟ عه گفتم به فاطی سلام برسون.
امیرعلی _ مگه فاطمه خانوم هم هست؟
_ مگه لولوئه ؟ اره هست
امیرعلی زود خودشو جمع و جور کرد و گفت نه تعجب کردم. با اجازه مامان. خدانگهدار.
مامان_ مواظب خودت باش مادرجان. خدانگهدارت.
_ وایسا منم بیام تا مسجد با فاطمه خداحافظی کنم. البته به خاطر تو نمیاما . خوشحال نشی
امیرعلی_ وای افسردگی گرفتم اصلا.
_ لوس.
.
.
.
خاله مرضیه_ فاطمه مواظب خودت باشیا.
فاطمه_ چشم مادر من چشم.
خاله مرضیه _ به تو اعتباری نیست.
یه دفعه دست فاطمه رو گرفت کشید برد پیش امیرعلی. منم دنبالشون میرفتم و به دلسوزیای مادرانه خاله مرضیه میخندیدم .
خاله مرضیه_ امیرعلی جان. یه لحظه.
امیرعلی داشت با یه پسر هم سن و سال خودش صحبت میکرد خطاب به اون پسره گفت _ امیر جان یه لحظه ، ببخشید.
امیرعلی_ جانم ؟
خاله مرضیه_ پسرم بی زحمت حواست به این دختره من باش. یه بلایی سر خودش نیاره.
فاطمه از اون ور داشت سرخ و سفید میشد ، امیرعلی هم سرشو انداخته بود پایین. یعنی به یقین رسیدم که یه چیزی بین اینا هست .
امیرعلی_ چشم خاله.
یکم هوس شیطنت کردم
_ فاطمه چرا این رنگی شدی؟
یه دفعه فاطمه سرشو اورد بالا و گفت _ چی ؟ ها؟
امیرعلی هم یه لحظه سرشو اورد بالا و بعد سریع انداخت پایین.
_ هیچی. امیر داداش نری تو زمین.
یه دفعه امیرعلی سرشو اورد بالا و با حرص به من نگاه کرد. منم بیخیال شونمو انداختم بالا.
خاله مرضیه هم که فقط نظاره گر بود و هیچ عکس العملی نشون نمیداد.
_ خب دیگه حسابی از حضورم مستفیض شدید من برم دیگه.
امیرعلی_ مواظب خودت باش.
_ همچنین.
بعدهم فاطمه رو بغل کردم و خداحافظی کردیم. خاله مرضیه هم وایساد تا برن بعد بره خونه.
تا سر خیابون مسجد پیاده رفتم و بعد سوار یه تاکسی شدم .
تو راه همه فکرم به این بود که چرا عمو میخواد بیاد اینجا. از یه طرف دلتنگش بودم و از یه طرف نگران. شاید به خاطر سرزنشی که منتظر بودم به خاطر تغییراتم بشم و یا شاید.....
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهل_و_چهارم
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد .
پروانه های وصال
#هوالعشق❤️ #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_چهل_و_چهارم _ عه امیر نرو دیگه امیرعلی _ خب تو هم بیا
#هوالعشق ❤️
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهل_و_پنجم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
به روایت امیرحسین
.........................................................
_ حاج آقا ببخشید. لیست آمادس؟
حاج آقا _ اره پسرم بیا. اینم لیست. یه لحظه فقط بیا.
دنبال حاج اقا رفتم. رفت پیش یه پسر 24.5 ساله و منم همراهش رفتم کنارش وایسادم.
حاج آقا _ امیرعلی جان
اون آقا پسر که الان فهمیدم اسمش امیرعلیه _ جانم حاج اقا.
_ سلام
امیرعلی_ سلام
حاج آقا خطاب به من بل اشاره به امیرعلی گفت _ امیرحسین جان این اقا امیر مسئول مسجد و هیئت ثارالله هستن اگه مشکلی پیش اومد از ایشون بپرس.
بعد خطاب به امیرعلی گفت_ امیرحسین جانم مسئول اتوبوسا هستن ، لیستارو با ایشون هماهنگ کنید .
آقای منتظری _ حاج آقا ببخشید میشه یه لحظه تشریف بیارید؟
حاج آقا _ ببخشید بچه ها یه لحظه.
امیرعلی چهره مهربونی داشت که تو همون دید اول هم به دل مینشست با رفتن حاج آقا یکم باهم احوال پرسی کردیم و بعد هم لیستارو بهم داد و رفت. منم رفتم دنبال برداشتن وسایل و بنرا.
.
.
بلاخره بعد یه ساعت راه افتادیم.
پیش به سوی منزلگه عشق
بعد از اینکه همه اتوبوسا رو چک کردم و گفتم که کجا باید وایسن رفتم تو اتوبوس خودمون و پیش محمد جواد نشستم. این سری مسئولیتی نداشت و باخیال راحت کتاب رو گرفته بود جلوی صورتشو داشت میخوند.
_ محمد جواد اون کتابه رو جمع کن کارت دارم
محمد جواد _
_ با توام
محمد جواد _
یه دفعه زدم به پهلوش که کتاب از دستش افتاد و فهمیدم آقا خوابه. منم که منتظر فرصت برای جبران آفات سریع هنسفری گذاشتم تو گوشیم و بعد آروم گذاشتم تو گوش محمد جواد ، بعد هم کلیپی که مربوط به شهدا بود و اولش با صدای بمب و شلیک گلوله بود رو پلی کردم. پلی کردن من همانا و پریدن محمد جواد و فریاد یا فاطمه الزهرا همانا.
به محض اینکه ویدیو پلی شد محمد جواد گفت یا فاطمه الزهرا جنگ شده و بعد از جاش پرید ، به محض بلند شدنش سرش محکم خورد به پنجره اتوبوس که نیمه باز بود. منم که اون جا ترکیده بودم از خنده در حدی که اشکم در اومده بود. بقیه بچه ها هم اولش با گنگی نگاش کردن ولی بعدش یه دفعه کل اتوبوس از خنده منفجر شد و محمد جواد هم با یه دستش سرشو میمالید و گیج و گنگ به ماها نگاه میکرد ، بعد از چند دقیقه که بچه ها ساکت شدن دوباره گفت چرا میخندید پس داعش کو ؟
با جمله "داعش کو " دوباره اتوبوس رفت رو هوا.
_ داداش بشین بشین ادامه کتابتو بخون تا بچه ها از خنده نترکیدن .
محمد جوادم که اصلا خبر نداشت چی به چیه نشست و کتابو گرفت دستش.
_ حالا در مورد چی هست؟
محمد جواد_ چی؟
_ کتابتون. توهم ؟
محمد جواد _ مسخره. نخیر کتاب اسلام شناسیه .
بعد هم دوباره برای اینکه من فکر کنم داره میخونه کتابو گرفت جلو صورتش و زیر چشمی داشت به من نگاه میکرد. منم اول بیخیالش شدم بعد یه دفعه یادم افتاد که حاج آقا گفت بهش بگم اتوبوس وایساد بره پیشش. که برگشتن من همزمان با ترکیدنم از خنده بود . یه دفعه محمد جواد کتابو اورد پایینو و گفت چته؟
_ داداش...... هههههه........کتابو..... هههه....برعکس گرفتی که
دیگه بچه کلا ترور شخصیتی شد ، کتابو بست گذاشت تو کولش و بدون اینکه جواب منو بده روشو کرد سمت پنجره و مثلا خودشو به خواب زد .
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
به سوی منزلگه عشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهل_و_پنجم
#ح_سادات_کاظمی
#محمدجوادم_از_دست_رفت
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
⭕️ #علامه_مصباح:
🔻شاید دیگر حیاتی نباشد که در این جمع حاضر شوم، اما همین را میگویم؛ هرگز فراموش نکنید که عزت دنیا و آخرت ما در سایه اسلام و حکومت اسلامی است که عمودش مسئله #ولایت_فقیه است.
۲۹ بهمن ماه ۹۸/مشهد
#جهت شفای علامه مصباح سوره شریف حمد خوانده شود
💕💕💕
توصیه آیت الله جاودان:
تا می توانید برای سلامتی حاج آقا (آیت الله مصباح) قربانی کنید.
توصیه استاد اخلاق شیخ جعفر ناصری: برای سلامتی حاج آقای مصباح، سوره #نجم را تلاوت کنید.
✅راز موفقیت همسرداری ملانصرالدین
✍️ملانصرالدین را گفتن:چگونه چهل بهار بدون مرافعه و جدال با عیال سر کردی؟ او در پاسخ جماعت گفت:ما با هم عهدی بستیم و آن اینکه اگر من آتش خشمم زبانه کشید او برای انجام یک امری نیکو به جای جدل به مطبخ رود تا کشتی طوفان زده من به ساحل آرامش و سکون برسد،و اگر رگ غضب او متورم شد،من به طویله روم و کمی ستوران را رسیدگی کنم و وارد بیت نشوم تا عیال خونش از جوش بیافتد!
و اینک من،شکر خدا،چهل سال است که
بیشتر عمر را در طویله زندگی می کنم...
💕💕💕
🌸از عارفی پرسيدند :
🍃چرا اينقدر ذکر "صلوات" در منابع دينی ما تاکيد شده؟!
و برای آمرزش گناهان ، وسعت روزی ، صحت و سلامتی ، گشايش در کارها و... صلوات تجويز کرده اند؟!
سر و راز اين ذکر چيست؟؟؟!
❣️فرمود:
🔸اگر به قرآن نگاه کنيد،
فقط و فقط يکجا در قرآن هست
که خداوند انسان رو هم شأن و هم درجه ی خودش می کند .
🔹يعنی از انسان مي خواهد که بياید کنار او و با هم در یک کاری مشارکت کنندو آن اين آيه ست:
"انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما"
✨خدا و ملائکه اش دارند براي پيامبر صلوات ميفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید...
🌹علت عظمت و بزرگی ذکر صلوات اين است که انسان را تا کنار خدا بالا مي برد.
💕💕💕
#نماز_شب
💢وقتی که جوان برای نمازشب بلند میشود، اما خوابش میآید و سرش به این طرف و آن طرف میرود، چانهاش پایین میافتد، پروردگار درهای آسمان را باز میکند و خطاب به ملائکه میفرماید: «اُنْظُروا اِلى عَبْدى؛ به بنده من نگاه كنيد.»
💢 یعنی خداوند علّیِ اعلا افتخار میکند که ببیند این بنده من، کاری را که بر او #واجب نکردهام؛ چگونه به جا میآورد.
پروردگار میفرماید: من سه چیز به او مرحمت میکنم؛
🔸 اول اینکه موفق به توبه اش میکنم؛ آن هم توبه نصوح و قاطع،
🔸دوم اینکه گناهانش را میآمرزم
🔸و سوم رزق وسیعی نصیب او میکنم.
🖋آیت الله حق شناس
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
💕💕💕
پروانه های وصال
مِن خُطبَتِها عليها السلام : فَجَعَلَ اللّه ُ الاْءيمانَ تَطْهيرا لَكُمْ مِنَ الشِّركِ وَالصَّلاةَ ت
4678
مِن خُطبَتِها عليها السلام :
فَجَعَلَ اللّه ُ الاْءيمانَ تَطْهيرا لَكُمْ مِنَ الشِّركِ وَالصَّلاةَ تَنْزيها لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَنَماءً فِى الرِّزْقِ وَ الصِّيامَ تَثْبيتا لِلاِْخْلاصِ وَ الْحَجَّ تَشْييدا لِلّدينِ وَ الْعَدْلَ تَنْسيقا لِلْقُلُوبِ وَ طاعَتَنا نِظاما لِلْمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا اَمانا لِلْفُرْقَةِ وَ الْجِهادَ عِزّا لِلاِْسْلامِ وَالصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتيجابِ الْأَجْرِ وَالْأمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ وَ ... .
حضرت زهرا عليها السلام در بخش ديگرى از خطبه فرمود:
... پس خداى متعال ايمان را براى پاك نمودن شما از شرك، و نماز را براى دور نمودنتان از كبر، و زكات را براى تزكيه نفس و توسعه روزى، و روزه را براى استوارى اخلاص، و حج را براى پايدارى دين، و عدالت ورزى را براى هماهنگى دلها، و فرمانبردارى از ما را براى نظم جامعه، و رهبرى ما را سبب امنيت از پراكندگى، و جهاد را براى عزّت بخشى اسلام، و بردبارى در برابر مشكلات را كمكى در بدست آوردن پاداش، و امر به معروف را براى اصلاح جامعه قرار داد.
بخشى از خطبه بزرگ، احتجاج، ج 1: 134.
💕💕💕
✨﷽✨
🌼 تلاشهای شیطان پس از ظهور حضرت مهدی( عج)
✍فعالیتهای شیطان در آخرالزمان در این بخش نمیگنجد. رواج این همه گناه و شرک و آلودگی، خود گواه همین مدّعاست که شیطان، در فریب فرزندان آدم (ع)، تمام کوشش خود را به کار بسته است و دست به دست نفس امّاره، بسیاری از انسانها را به از خوی انسانیشان جدا کرده است. پس از ظهور حضرت مهدی علیهالسلام، تلاشهای شیطان برای وفای به عهدی که با خداوند برای گمراه کردن آدمیان بسته همچنان ادامه دارد. در آستانه ظهور، شیطان کاری انجام میدهد که در سرنوشت مردم بسیار تأثیرگذار است:
صبحگاه روز بیست و سوم ماه رمضان، پیش از ظهور، جبرئیل امین با ندای اعجازگونهای حجت را بر مردم تمام میکند و نوید ظهور حضرت مهدی علیهالسلام را به همهی آنها میدهد. عصر گاهان، ابلیس برای مقابله با این ندا به میدان میآید. این ماجرا از زبان امام باقر علیهالسلام چنین نقل شده است:
«...و صدا، صدای جبرئیل روح الامین است و صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود. دربارهی آن شک نکنید. گوش فرا دهید و اطاعت کنید. در انتهای روز، صدای ابلیس ملعون [شنیده میشود] که ندا میدهد: آگاه باشید که فلانی مظلومانه کشته شد تا مردم را به شک بیندازد و آنها را مبتلا به فتنه کند.»
📚 نعمانی، غیبت، ص١٧، بحارالانوار، ج٢، ص٢٣١
💕💕💕
✅ حدیث روز
يا هشامُ! لَيسَ مِنّا مَن لَم يُحاسِب نَفسَهُ في كُلِّ يَومٍ فَإن عَمِلَ حَسَناً اِستَزادَ مِنهُ وإن عَمِلَ سَيِّئاً اِستَغفَرَ اللّه َ مِنهُ وتابَ إلَيهِ؛ / امام کاظم (ع)
👈 اى هشام! از ما نيست آن كه هر روز به حساب خود نرسد [تا] اگر كار نيك كرده، بر آن بيفزايد و اگر بد كرده، از خدا آمرزش خواهد و به درگاهش توبه آرد.
📚 تحف العقول
💕💕💕
🍂🌹
از حکیمی پرسیدند:
معنی زن چیست؟
با تبّسم گفت: لوحی از شیشه است
که شفّاف بوده و باطنش را می توانی ببینی.
اگر با مدارا او را لمس کنی
درخشش افزون می شود
و صورت خود را در آن مى بینی
اما اگر روزی آن را شکستی
جمع کردن شکسته هایش بر تو سخت مى شود
اگر احیاناً جمعش کردی
که بچسبانی بین شکسته هایش
فاصله می افتد
و هر موقع دست به محل
شکستگی بکشی دستت زخمی میشود.
💎زن اینچنین است پس آن را نشکن.
💕💕💕
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج💔
🌷اینگونه نباشید:
۱.لاتکونوا اول کافربه...۴۱بقره
کافرنباشید
۲ لاتکونوا کالذین تفرقوا...۱۰۵ آل عمران
تفرقه واختلاف نکنید
۳.لاتکونوا کالذین کفروا.۱۵۶آل عمران
مانندکافرین نباشید
۴.لاتکونوا کالذین قالواسمعناوهم لایسمعون
۲۱انفال
مطیع واقعی باشید
۵.لاتکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا
ورئاء الناس.۴۷انفال
مانع راه خدا وکارهای خوب نباشید
۶.لاتکونوا کالتی نقضت غزلها. .۹۲نحل
کارخوبتان راخراب نکنید
۷.اوفوالکیل ولاتکونوا من المخسرین.۱۸۱ شعراء
کم دیگران نگذارید
۸.اقیموا الصلوة ولاتکونوا من المشرکین۳۱روم
نمازبگذاریدومشرک نباشید
۹.لاتکونواکالذین آذوا موسی...۶۹احزاب
پیامبران راباسخنان نادرست اذیت نکنید
۱۰.لاتکونواکالذین نسوالله فانساهم انفسهم
۱۹حشر
خدارافراموش نکنیدکه به خودفراموشی مبتلا میشوید
💕💕💕
✨❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧✨
💌#دلنوشته_مهدوی
#سلام_پدر_مهربانم
❣مهدے جان!
▫️می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛
▪️غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
▫️من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام.
… از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟
▪️ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعید می کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
▫️… از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم.
▪️ یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛
▫️می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیرا نظر داشتی آقای من ، مولای من ، یاورمن … العفو … العفو!
💌#دلنوشته_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
التماس دعا🤲
💕💕💕
عزیز قلبم!
مردمک چشمانم خسته شده،
از بس تمام شهر را
دنبال نگاه مهربانت دویده است
زودتر برگرد🙃↺
ای نور دیده دنیا!
آمدم دنیا برای دیدنت یابن الحسن
ورنه با این مردم دنیا چه کاری داشتم...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💕💕💕