eitaa logo
پروانه های وصال
9.5هزار دنبال‌کننده
33هزار عکس
27.4هزار ویدیو
3.2هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و چهاردهم هر چه به مرکز شهر نزد
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و پانزدهم مدتی طول کشید تا سرانجام به اولین ایستگاه ایست و بازرسی ورودی حرم رسیدیم و تازه متوجه شدیم به علت ازدحام جمعیت، امکان ورود به حرم وجود ندارد که تمام درهای ورودی حرم از فشار جمعیت بسته شده بود. آسید احمد پیشنهاد داد تا از هم جدا شویم و به همراه مجید به سمت ورودی مردانه رفتند و ما هم به انتظار خلوت شدن حرم و باز شدن درها، همانجا روی زمین حرم نشستیم و چه سحری بود این سحرگاه انتظار ورود به حرم امام علی (علیه‌السلام)! هر لحظه بر انبوه جمعیت افزوده می‌شد و کمتر از یک ساعت تا اذان صبح مانده بود که مامان خدیجه ناامید از ورود به حرم، همانجا ملحفه‌ای پهن کرد و به نماز شب ایستاد. من و زینب سادات کنار هم نشسته بودیم و از خستگی دو روز در راه بودن، دیگر نفسی برای عبادت برایمان نمانده بود و در سکوتی سرریز از خستگی و لبریز از احساس، تنها به در و دیوار حرم نگاه می‌کردیم که زینب‌سادات از کیفش کتاب دعای کوچکی در آورد و رو به من کرد: «الهه جون! زیارت نامه می‌خونی؟» تا به حال نخوانده و با مفاهیمش آشنا نبودم، ولی حالا که به این سفر آمده بودم بایستی مؤدب به آدابش می‌شدم که با لبخندی پاسخ دادم: «من که خیلی خوب بلد نیستم. تو بخون، منم باهات می‌خونم.» و او با صدایی آهسته، طوری که کسی را اذیت نکند، آغاز کرد. گوشم به زمزمه ملایم زیارت نامه بود و با نگاهم ترجمه فارسی عبارات را می‌خواندم که همگی در مدح امام علی (علیه‌السلام) و بیان فضائل حضرتش بود که بانگ با شکوه اذان از مأذنه‌های حرم بلند شد. حالا تجمع مردم در مقابل هر یک از درهای ورودی حرم چند برابر شده و هنوز به کسی اجازه ورود نمی‌دادند که ظاهراً داخل صحن جایی برای نشستن باقی نمانده بود که ما هم روی زیرانداز مامان خدیجه به نوبت نماز خوانده و حسرت اقامه نماز جماعت در داخل حرم به دلمان ماند. هوا رو به روشنی بود که آسید احمد و مجید هم آمدند. صورت مجید پشت پرده‌ای از دلتنگی به ماتم نشسته و وقتی فهمید ما هم به زیارت نرفته‌ایم، با لحنی لبریز حسرت رو به من کرد: «ما هم نتونستیم بریم حرم!» که آسید احمد دستی سرِ شانه‌اش زد و با مهربانی پاسخ داد: «عیب نداره بابا جون! می‌شد ما یه زمان خلوتی بیایم حرم و راحت بریم زیارت و کلی هم با آقا حال کنیم! ولی حالا که خدا توفیق داده اربعین زائر امام حسین (علیه‌السلام) باشیم، دیگه نباید به لذت خودمون فکر کنیم! باید هر چی پیش میاد راضی باشیم، حتی اگه نتونیم بریم زیارت و حتی چشم مون هم به ضریح حضرت نیفته! باید ببینیم آقا از ما چی می‌خواد، نه اینکه دل خودمون چی می‌خواد!» سپس به خیل جمعیتی که در اطراف حرم در رفت و آمد بودند، اشاره کرد و با حالتی عارفانه ادامه داد: «زمان اربعین اینجا مثل صحرای محشر میشه! اینهمه آدم جمع میشن تا فقط به ندای امام حسین (علیه‌السلام) لبیک بگن! زیارت اربعین تکلیفه!» و چه پاسخ عجیبی که نگاه مجید هم محو صورت نورانی آسید احمد شد و من نمی‌توانستم به عمق اعتقادش پِی ببرم که در سکوتی ساده سر به زیر انداختم. از وارد شدن به حرم ناامید شده و بایستی از همین امروز صبح، حرکتمان را به سمت کربلا آغاز می‌کردیم که با اوج دلتنگی با حرم امام علی (علیه‌السلام) وداع کرده و با اراده‌ای عاشقانه، به سمت جاده نجف به کربلا به راه افتادیم. با ما همراه باشید🌹 رمان های عاشقانه مذهبی 💍
1.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🌱 رهبرمعظم انقلاب: حضرت هادی (علیه السلام) فرمودند اگر عبدالعظيم را در ری زيارت بكنی مثل اين است كه ابی‌عبدالله‌الحسين عليه‌السلام را در زيارت كرده باشی🌸 🌱سالروز ولادت
8.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎 الله اکبر! 🔹تا حالا به معنای مهم‌ترین ذکر دقت کردید؟
🔥 اگر مواظب دِلتان باشید و غیر خدا را در آن راه ندهید آنچه را دیگران نمی‌بینند، می‌بینید و‌آنچه را دیگران نمی‌شنوند، می‌شنوید🍃 🌿 🍁🍂🍁🍂
چيزی كه آدم رو پير میكنه، گذر زمان نيست، حرف نزدنه. مگه آدم چقدر میتونه حرف رو حرف بذاره و بريزه توی خودش؟ كلمه روی كلمه بچينه و شهر و كوچه‌هاش رو بالا پايين كنه؟ آدم هر چقدر صبور، هر چقدر توو دار، يه جايی بالاخره كم مياره. يه جايی میبينی خسته‌ای از اين خودت و خودت بودن، از اين بی‌شنونده بودن. مثل آدم در حال سقوط، دست میندازی كه فقط پيداش كنی... در حد دو كلمه! در حد يه سلام و خداحافظی ساده، در حد اينكه فقط به خودت قوت قلب بدی كه آروم باش، يكی هست. اينكه مثل اسپند روی آتيشی، اينكه آدم به آدم خيابونا رو می‌گردی تا پيداش كنی، يعنی حرف داری، حرف! توی زندگی هر آدمی، بايد كسی باشه تا حرفايی كه دلت نمی‌خواد ديگران بدونن رو بهش بگی... كسی كه خيلی مهم نباشه كيه و كجاس، فقط و فقط بودنش مهم باشه! بايد كسی باشه كه بهش بگی: «يه لحظه صبر كن، منو ببين! هيچی نگو، هيچی... فقط به من گوش كن! باهات حرف دارم، حرف...» حرف نزدن، آدم رو پير میكنه... ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 شیخ حسین انصاریان و منبرهایش به روایت علیرضا پناهیان 🌹 بازنشر به مناسبت سالروز تولد استاد انصاریان
پیر مردی قد خمیده در حال عبور بود، جوانی به تمسخر به او گفت: این کمان را چند خریدی؟ پیرمرد گفت: گذر زمان به تو هم رایگان خواهد داد، صبر داشته باش
پدرمیگفت: محبتت را به برگ ها سنجاق مزن که باد با خود می بَرد... محبتت را به آب جویی بریز که با ریشه ها عجین شود... ریشه ها هرگز اسیر باد نیست... مادر میگفت: پروانه ی محبتت را به تار عنکبوتی بینداز که سیر نباشد... محبتت را به خانه ی دلی بنشان که خیال بیرون شدن ندارد... و یاد معلمم بخیر... هر وقت به آخر خط میرسیدم میگفت: نقطه سر خط... مهربان تر از خودت با دیگران باش ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
⭐️شب قشنگترین اتفاقیست ✨که تکرار میشود ⭐️تا آسمان زیباییش را ✨به رخ زمین بکشد ⭐️خدایا ✨ستاره های آسمان را ⭐️سقف خانه دوستانم قرارده ✨تازندگیشان مانند ستاره بدرخشد ✨شبتون در پناه مهربان خدا 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
713.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷الهی بانام و یادت 💗روزمان را آغاز میکنیم 🌷خدایا به اندازه مهربانیت 💗درکار همه برکت 🌷درمشکلشان گشایش 💗در وجودشان سلامتی 🌷در زندگَیشان 💗خوشبختی قراربده سلام صبحتون بخیر 💐 🌸🍃
سـ🍁ــلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 امروز پنجشنبه ☀️ ٢٠ آبان ١۴٠٠ ه. ش 🌙 ۵ ربیع الثانی ١۴۴٣ ه.ق 🌲 ١١ نوامبر ٢٠٢١ ميلادى 🌺🍃