پروانه های وصال
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂 🍂 #رمان 🍂 #خنده_های_پدربزرگ 🎅🎅 🍃 #قسمت پانزدهم .....................................
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂
🍂 #رمان
🍂 #خنده_های_پدربزرگ 🎅🎅
🍃 #قسمت شانزدهم
..........................................................🍃
🍃اثری از #سجاد_مهدوی
........................................
🍃🍃🍃
سر و صدای گنجشک ها توکوچه باغ اونقدر زیاد بود که به سختی صدایی شبیه اذان قابل شنیدن بود
🍃🍃🍃🍃
اگه میخواستی شاخه ها تو صورتت نخوره باید از وسط کوچه رد میشدی
پیچ و خم جاده اجازه نمیداد بیشتر از 20 متر جلوتر رو ببینی
🍃🍃
+باباجون صد متر جلوتر امامزاده هست من میرم نماز میخونم و بعد میریم🎅
🍃🍃🍃🍃
🍃این رو گفت و سرعتش رو بیشتر کرد
مردد بودم که پا به پاش برم یا آروم برم تا نمازش رو بخونه بعد بهش برسم
-چشم
نمیدونم شنید یانه
خیلی عجله داشت
💥وقتی چشم رو گفتم که حداقل 10قدمی ازم دور شده بود
🍃🍃
دیگه صدای اذان نمیومد اما گلدسته ها معلوم شد
🍃چند نفری از دور و اطراف داشتن خودشون رو به امام زاده میرسوندن
🍂نفر که میبینم خودبخود دست رو صورتم میبرم
دوباره داغم تازه میشه
🍂من که داشتم بیخیال از غم چهره از مناظر لذت میبردم دوباره حالم بد شد
مجبور شدم سرم رو برگردونم
🍂رفتم یه گوشه نشستم که توی دید نباشم
🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂
+باباجون ببخشید تنها موندی پاشو تا بریم🎅
-ایرادی نداره
+کاش میومدی داخل خیلی باصفاست آرامش عجیبی داره🎅
با خودم گفتم کاش میرفتم
اما میدونستم چی مانعمه
⚡️⚡️⚡️⚡️
-سلام حاج مرتضی ....خوبی....
+ سلام....سید باقر....زیارت قبول...کی اومدی؟؟🎅🎅
-سلامت باشی... قسمت خودتون بشه....دوسه ساعت پیش رسیدم ... گفتم اول بیام امامزاده عرض ادب کنم..
🍂🍃
من دیگه نمیتونستم خودم رو قایم کنم
فقط کمی عقب تر از دوتا پیرمرد باصفا حرکت میکردم...
🍃🍃🍃
+سیدجان نوه گلم رو دیدی؟...ارشیاخان!
-س..سلام آقا سید...
--سلام پسر گلم... ماشاءالله....ماشاءالله..
حاج مرتضی چه نوه رشیدی داری خدا بهت ببخشه
+ سلامت باشی...خوب تعریف کن ببینم سفر خوش گذشت...سلام ما رو رسوندی به آقا...🎅
🍃🍃🍃
دوتا پیرمرد گرم صحبت بودن اما من غرق در افکار...
یعنی اینم صورتم رو ندید ؟؟
🍃🍃💥💥
دیگه اینقدر فکرم درگیر بود که رد شدن مردم از کنارم رو هم متوجه نمیشدم
فقط گاهی جواب سلام بابامرتضی منو بخودم میاورد...
💥💥🍃🍃
+یا الله....مش عیسی!!!....یا الله... کسی خونه نیست...
⚡️💥⚡️💥⚡️💥
تا بخودم اومدم دیدم پشت سر بابامرتضی تو یه حیاط بزرگ وایسادم...
....................................................
🍃🍃 رمان های عاشقانه مذهبي
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂 🍂 #رمان 🍂 #خنده_های_پدربزرگ 🎅🎅 🍃 #قسمت شانزدهم .....................................
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂
🍂 #رمان
🍂 #خنده_های_پدربزرگ 🎅🎅
🍃 #قسمت هفدهم
..........................................................🍃
🍃اثری از #سجاد_مهدوی
........................................
💥💥💥💥💥
برا بار آخر تو آیینه خودم رو مرتب کردم🤗
⚡️حسِ «از همه بهترم» تموم وجودم رو گرفت☺️
⚡️فقط یه جوش کوچولو داشت دماغم رو بیریخت میکرد😥
⚡️ اما وقتی نیم رخ میشدم پنهانش میکردم🌜
-آهان! حالا پوستری شدم!😎
💥💥💥
احساس کردم یکی پشت سرمه!....
قیافه اش از تو آینه واضح نبود..... اما تو دستش چیزی بود....
-اِ...اِ.....اِ.....اون دیگه کیه پشت سرم؟؟👺
💥💥💥
-پرت نکنی!....نامرد....👺
-سنگ رو بنداز دور...........-👺
-آی....آخ.....🤒
🎴🎴🎴🎴
🎴 با دیدن رنگِ خون و ترس صورتم توی هزار تکه آینه بشدت ترسیدم
جیع کشیدم و فرار کردم به سمت حیاط پشت سرم....😱
🐮صدای ما....ما....ماهای فراوون بیشتر ترسوندم
-....نیگا..... کنین.... حتی.... گاوها.....🐮
هم ...از.... قیافه ......خوشگلش!! ....میترسن....👺👺
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
-هه.........هه..........هه.........
+باباجون باز چی شد؟؟.... عزیزِ باباجون!!... پاشو...🎅
+چرا اینقدر تو خواب داد میزنی؟؟...🎅
🍃🍃🍃
+اللهم صلی علی محمد و آل محمد🎅
+لعنت خدا به شیطون🎅
🍃🍃🍃🍃
+صلوات بفرست باباجون🎅
+بیا یه کم آب بخور
🍃🍃🍃
- دستت درد نکنه باباجون!
🍃🎅
+اِ... به به.... چه خوب!!!... نصف شبی شدم باباجون!!🎅
+...جون باباجون!... جونم!..... نوش جونت!....🎅
+بگیر بخواب باباجون دوباره خواب بد دیدی... ایراد نداره... راحت بخواب عزیزم...🎅
+اگه دوست داشتی میتونی اون پارچه رو بندازی تو صورتت و آروم بخوابی🎅
+باباجون من دیگه برم برا نماز!.. ......چیزی تا اذان نمونده🎅
🍃🍃
-باباجون؟!!...
+چیه باباجون کار دیگه ای داری؟🎅
🍃
-آره....میشه بگی!؟ ..... میشه بگی این پارچه جریانش چیه!!؟
🍃
+...باشه باباجون....پس بزار بنشینم.....
+خوب ..... من میگم....اما
...اما تو هم میتونی برام این جریان کامبیز که اینقدر تو خواب صداش میکنی رو تعریف کنی؟🎅
.... البته.....البته اگه دوست داری؟؟🎅
🍂
-اِ.....مگه بابام نگفته بهتون!؟....
....مگه جریان رو نمیدونید باباجون؟!!!
+یه چیزایی گفت اما نه واضح....🎅
+از زبون پسر گلم بشنوم بهتره....🎅
🍃🍃
+آخه تا اونجایی که من فهمیدم کار بزرگی انجام دادی.... برا همین داری تاوانش رو میدی.....🎅
+کارهای بزرگ تاوان بزرگ داره.....هِییییی.....🎅
💥💥💥🍃💥🍃🍃
داشتم گیج میشدم......
-من و کار بزرگ؟؟.....
سربه سرم میزاری باباجون!!؟؟؟
-من؟.....کار بزرگ؟😂....ممنون نصف شبی روحیه ام رو شاد کردی😂
....اما وقتی میخندم ماهیچه های صورتم زیادی تحریک میشه😂.....
🍃
+نه باباجون..... شوخی نکردم..🎅
..... خدا کنه همیشه دلت شاد باشه....🎅
....اما من هرگز دروغ نگفتم....🎅
🍃🍃
+حالا چون نزدیک اذان شده من برم نمازم رو بخونم هر موقع دیدی وقت داری بنشینیم تعریف کنیم....🎅
-باشه باباجون....🤔
😴. 😊 🙂. 🤔
🍃🍃🍃🍃
+...یاعلی مدد....الله اکبر و الله اکبر....
....................................................
🍃🍃 رمان های عاشقانه مذهبي
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
نمازشباڪسیراعظماست.
درمیاننمازها، #نمازشب اڪسیرۍ
دیگراست.
هرڪسےبههرجاییرسیدهازبرڪات
شبرسیدهاست.
نمازشبآدمرابهطهارتمطلق،بهمقام
محمودیتمطلقڪهمقامشفاعتاست
میرساند!
#نمازشببخونیم
#آیتاللهصدیقی
❄️🌨☃🌨❄️
4_5981072586262446644.mp3
7.81M
💢 خوشبختی یعنی تو زندگیت امام حسین داری(شور بسیار شنیدنی)
🎤 کربلایی حسین سیب سرخی
❤️ شب زیارتی امام حسین(ع)
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕یادخدا
💫آرام بخش دلهاست
💕روزت را متبرک كن
💫با نام و ياد خدا
💕خدا صداى
💫بنده هايش را دوست دارد
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
💫الهـی به امیـد تـو
🌸🍃