eitaa logo
پروانه های وصال
8هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
21.2هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
💮 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) : 💙 "دلت پاک باشه" 💙 😏 بعضی ها ميگن: ‌ بابا دلت پاک باشد! ➖ جواب از قرآن: آنکس که تو را خلق کرده است ، اگر فقط دل پاک کافی بود فقط میگفت آمنوا] در حالیکه گفته : [آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات] یعنی هم دلت پاک باشد ، هم کارت درست باشد .😏 🔴 اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبز نمی شود . پوستش را هم بکاری سبز نمی‌شود . مغز و پوست باید با هم باشد . ✅ هم دل ؛ هم عمل !! ❄️🌨☃🌨❄️
💠علامه حسن زاده آملی ره: سید مجتبی همچون کبوتری که یک بالش را زخمی کردند،با یک بال اینقدر بال بال زد تا مقامش از برخی از علمای هشتاد ساله ما بالاتر رفت. ۱۱دی ماه سالروز تولدت وشهادت شهید حاج سید مجتبی علمدار سلام صبح تون شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۰ ثانیه این را همراه با ولی امر مسلمین جهان نایب برحق امام زمان( عج) حضرت امام خامنه‌ای( مدظله العالی ) بخوانيم خامنه_ای
🌹لباس فرم معلم‌های زن کت‌های بلند با شلوار بود. زنگ‌های تفریح کت‌هاشون را در می‌‌آوردند و با بلوز آستین کوتاه وسط حیاط والیبال می کردند . مهدی کلاس چهارم بود. با دیدن این صحنه خیلی‌ ناراحت شد. گفت: " چرا باید این قدر راحت مسائل اسلام را زیر پا بگذارند. می‌خوام ادبشان کنم... 🌹جواد دوید جلو و گفت: می‌خوای چی‌ کار کنی‌ نکنه دردسر بشه ! خندید و گفت : نه ، فقط می‌خوام مجبورشون کنم با چادر برند خونه... " 🌹مهدی چادر‌های نماز خانه را برداشت؛ رفت بالای پشت بام. آهسته پرید توی حیات. کت‌های معلم ها را بدون این که متوجه شوند برداشت و جای آنها چادر گذشت... 🌹بعضی‌ معلم‌ها که نمیتوانستند با این وضع ‌‌ جلوی روستائیان از مدرسه بیرون روند مجبور شدند چادر ها را سر کنند و به خانه روند. 🌷🕊🌷🕊🕊
تمام سرمایه ام دلم بود امروز به هوای لبخندت صدقه دادمَش ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😋 یک بسته نان تست ۲ عدد سینه مرغ ۱ عدد پیاز ۱ عدد هویج ۱ عدد فلفل دلمه پنیر پیتزا برای سس ۱ ق غ پنیر ماسکارپونه ۱ ق غ سس مایونز ابتدا پیاز و سینه ی مرغ رو تفت داده سپس هویج و فلفل دلمه اضافه میکنیم و داخل ظرف مورد نظر نان اسنک رو چیده و روش پنیر پیتزا و موادمون و دوباره نان اسنک و سس و بعد با پنیر پیتزا روشو میپوشانیم و در فر ۱۸۰ درجه یکربع میذاریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(مزه ترکی)😍😋 خداییش از کدو و هویج انتظار نداشتم انقد خوشمزه باشن ترکا بیشتر کنار غذاهای کبابی و گوشتی این مدل مزه هارو سرو میکنن معرکه اس مقدار هویج و کدو نصف نصف مقدار بقیه مواد هم سلیقه اییه ماست چکیده برای این ترکیب خیلی خوشمزه تره اگر پاپریکا نداشتین از پول بیبر شیرین استفاده کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنیر خونگی😍😋 👩مواد لازم پنیر خونگی 🌼 🍀شیر 🍀سرکه سفید 🥰همه مراحل داخل فیلم مشخصه بازم سوالی بود داخل کامنت ها بپرسین 🥰 ❌ نکته ها❌ ✅برای هر ۱کیلو شیر ۳قاشق سرکه ✅شیر بعد اینکه جوش اومد قبل اینکه سرکه رو بریزید ۱۰دقیقه بجوشه ✅از شير محلي يا لبنياتي پر چرب استفاده کنید که پنیرتون خوشمزه تر میشه ✅قبل اینکه آب پنیر رو بریزید روی پنیر ها بچشید تا نمکش اندازه باشه ✅داخل شیر نمک نریزید که پنیرتون خیلی سفت میشه آخر کار داخل آب پنیر یا روی پنیرها بریزید ✅موقعه ایی که پنیر رو ریختین داخل پارچه میخواستین جمع کنید میتونین داخلش سیاهدونه یا گردو بریزید مخلوط کنید بعد پنیرو جمع کنید وجسم سنگین بزارید روش ✅سرکه اصلا رو طعم پنیر تاثیری نداره فقط برای دلمه کردن و جمع شدن پنیره ✅بزارین دو سه روز بمونه تو یخچال و نمکش به خورد پنیر بره بعد استفاده کنین ✅پنیر لاکتیکی خیلی خوشمزه ایی میشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از راه های بندگی خداوند این است:👇 ➕هر روز با شور و شوق از خواب بیدار بشی ➕بهترین خودت باش، ➕رویاهایی که خدا در قلبت قرار داده رو تعقیب کن. ➕در سیاه چاله های زندگی گرفتار نشو ➕از توهین و گناه خودت را خلاص کن ➕از حرف های بقیه خودت را خلاص کن ➕از تحقیر خود و احساس ناامیدی خلاص شو ➕خدا همه اتفاقاتی که برای تو رخ میده را می بینه، می دونه که چه اتفاقاتی ناعادلانه بوده ، می دونه چطور با تو رفتار شده ➕هیچ اتفاقی برای خدا سورپرایز نیست اگر رو به جلو حرکت کنی نه تنها تو را از این شرایط خارج می کنه بلکه اوضاع بهتر از گذشته خواهد شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تعبیر زیبای فعال رسانه‌ای مسیحی از سردار دل‌ها؛ حاج قاسم به مانند شیشه عطری بود که رایحه‌اش در همه جا پخش شد 💢 «زینه کرم» فعال رسانه‌ای مسیحی: 🔺 "تا زمانی که قاسم سلیمانی در قلب و روح و خون من باشد، عکس‌های حاج قاسم به روی دیوار باقی خواهند ماند و حتی تعدادشان بیشتر هم خواهد شد." 🔺 "همانگونه که شهید قاسم سلیمانی در راه رهبری ثابت قدم ماند و پیش از شهادتش به ما وصیت کرد که همه ما پیرامون رهبر گردهم آییم و ایشان را تنها نگذاریم؛ از برادران ایرانی می‌خواهم که رهبری را تنها نگذارند."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مقایسه جالبی که در شبکه‌های اجتماعی مکزیک پخش شد ⭕️ تفاوت برخورد با دختر بچه فضول که وسط پخش لایو در برنامه زنده می‌آید. کارشناس BBC👈 عدم توجه به دختر بچه ایران (شیخ قمی)👈 بغل کردن بچه در پایان نوشته بودند این همان تفاوت فرهنگی ایران و غرب است در برخورد با دیگران.
32.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مستند"به بهانه آزادی" ⭕️ کودتای بزرگ علیه ایران با رمز مهسا امینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای در منزل شهید سلیمانی: مشغله‌ شهید سلیمانی زیاد بود اما همیشه خودش برای پیگیری امور خانواده شهدا حاضر می‌شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما انسانها گاهی دیر قدر همدیگر را میدانیم ! وقتی یک نفر را از دست میدهیم ، تازه یادش میکنیم ، خوبی هایش از جلوی چشمانمان میگذرد ، مینشینیم خاطراتی که با او رقم خورده را مرور میکنیم ، غصه میخوریم ، بغض میکنیم و با خود میگوییم کاش بودی ... کاش به همین راحتی از دست نمیدادمت ... خلاصه کنم رفیق ، اگر خواستی حرمت کسی را بشکنی ، به کسی بی مهری کنی ، یک لحظه با خودت به نبودن اش فکر کن به نبودن اش برای همیشه ......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷﷽ 🌹آیت الله حق شناس (ره): 💠 یڪ آقای فرش فروش ڪه اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یڪ ڪسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد. گفتم: وقت نماز است. 💠گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می خواهم بروم. هر چه اصرار ڪردم، دیدم نمی شود و گول شیطان را خوردم و یڪ قدری ڪه از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری ڪه خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بڪنم! و از خرید منصرف شد!! شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را. 💠امیر مومنان (ع) فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می دارد. ❄️🌨☃🌨❄️
پروانه های وصال
#ملاقات_با_خدا 22 ⭕️ با اونایی هستم که کِیف میکنن وقتی که یه سالن پر از جمعیت براشون کف میزنن! 😒 *
23 🌺 تا اینجا به ما گفتن که ما باید پاک بشیم از خودخواهی ها، تا آماده ملاقات بشیم. 🔸برای همین من باید دوست داشتنی هام رو بذارم کنار.... 📝 خدایا "من" میخوام یه برنامه بریزم تا دوست داشتنی هام رو بذارم کنار تا به "تو" برسم ! 🔷 اونوقت فرشته ها میدونید چی میگن؟ 👈 میگن "تو" میخوای برنامه بریزی برای"خودت"؟؟؟؟! 🚫اگه اینجور باشه که اونوقت بازم"تویی" که؟! اینجوری که بازم پاک نمیشی! 📍صبر کن ببینم! "تو" + "میخوای"؟!!!! تو که "میخوای" بازم؟! تو که هستی هنوز...؟! ✅✔️ در کنار خدا نباید اثری از تو باقی بمونه 💢 اگه قرار باشه " تو " برنامه ریزی کنی برای مبارزه با دوست داشتنی هات ، اینجوری که "مَنِت" بزرگتر میشه!! 😒
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#ادامه #عشق_با_رایحه_شیطنت #پارت۷ رفتم داخل عمارت افرا:هیچکس درو باز نمیکنه رو این عوضی ها با حر
تنها امیدم به فردا بود که برم برای بار آخر دنبال کار هرچند با شرایطی که من داشتم هرکاری هم باشه اونقدر نیست ک بتونم پول پیش خونه بدم خودمم که پولی واسم نمیموند واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم انقدر توی فکر کار بودم که نفهمیدم کی شب شد کی شام خوردیم یه لحظه به خودم اومدم دیدم ساعت ۱۲شبه داشتم میرفتم تو اتاقم بخوابم که جانان در اتاقشو باز کرد افرا:تو چرا هنوز بیداری جانان:خوابم نمیاد میشه پیش تو بخوابم افرا:باشه بیا دستشو گرفتم رفتیم تو اتاقم ساعت گذاشتم واسه فردا با کلی فکر بلخره خوابم برد ●●●●●●● با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم ی دوش ۵دقیقه ای گرفتم موهام رو شونه کردمو بستم مانتو مشکی رنگم رو پوشیدم با شال مشکی یکم آرایش کردم چون شرکت ها به سرو وضع خیلی اهمیت میدن گونه جانان رو بوسیدم رفتم پایین یکم صبحونه خوردم بعد ۵دقیقه رفتم بیرون راننده منتظر بود نشستم تو ماشین آدرس رو دادم ●●●●●●● رفتم صحبت کردم با مدیر شرکت اما حقوقش ۱۰ملیون بود خیلی خوب بود ولی هرکاری میکردم هم نمیتونستم خونه اجاره کنم وکیل هم زنگ زد گفت تا ۲روز دیگه باید از عمارت بریم یاد پیشنهاد اون پیرمرد ۶۰ساله افتادم تنها چاره ام پیشنهادش بود درسته خودم اذیت میشدم اما حداقل نمیزاشتم خواهرم آواره بشهو ایندش خراب بشه راجب این مسئله حسابی باید فکر میکردم هرچند چاره ای نبود رسیدیم ب عمارت همین که رفتم داخل جانان پرید تو بغلم افرا:سلام جون من جانان:سلام آجی ملیحه خانوم اومد سمتم افرا:سلام خسته نباشید ملیحه خانوم:سلام دخترم ممنون ملیحه خانوم:برو لباساتو عوض کن آبمیوه بیارم بخورید افرا:چشم لباسمو عوض کردم و بعدش رفتم پایین ملیحه خانوم آبمیوه هارو اوورد خودشم پیشمون نشست ملیحه خانوم:چخبر افرا:سلامتی یهو متوجه شدم جانان بغض کرده افرا:قشنگم من؟چرا چشم های نازت پر شده هیچی نگفت آروم اشک ریخت دلم کباب میشد اشکشو به هر دلیلی میدیدم افرا:ناز من بگو چی شده جانان:بابایی آبمیوه دوست داشت با تموم شدن حرفش منو ملیحه خانوم هم بغض کردیم دستشو گرفتم اووردمش رو پام نشوندمش موهاشو نوازش کردم افرا:گریه نکن عزیزم نتونستم جلو خودمو نگه دارم  اشکام سرازیر شد سرشو گذاشتم رو سینم خیره شد به مبلی که بابا همیشه می‌نشست آروم اشک میریخت افرا:جانان من گریه نکن جانان:دیگه بابا ندارم افرا:چرا داری بابا حواسش بهت هست الان گریه میکنی ناراحت میشه ها گریه نکن پس دیگه به خاطر حرفم زود اشکاشو پاک کرد چقدر دلم میسوخت
پروانه های وصال
#پارت۸ #عشق_با_رایحه_شیطنت تنها امیدم به فردا بود که برم برای بار آخر دنبال کار هرچند با شرایطی ک
ملیحه خانم:جانان تا ناهار آماده بشه بیا بریم حیاط بازی کن یکم خنده اومد رو لبش با ملیحه خانوم رفتن حیاط منم رفتم اتاقم خیلی خسته شده بودم بلافاصله خوابم برد ●●●● انگار یکی آروم صدام زد نگاه کردم دیدم جانانه جانان:آجی بیا ناهار افرا:باشه عزیزم رفتیم پایین ناهار خوردیم هرچیزیو میدیدم یاد بابام میوفتادم حتی این میز بغضم گرفته بود ولی خودمو جمع کردم ب خاطر جانان از ملیحه خانوم تشکر کردم افرا:جانان عزیزم‌من میرم تو اتاقم یکم درس دارم تموم شد میام پیشت اما من درس نداشتم میخواستم به قضیه اون پیرمرد فک کنم افرا:باشه رفتم تو اتاقم حسابی رفتم تو فکر شروع کردم با خودم دوتا یکی کردن اگه پیشنهادشو قبول نمیکردم خواهرم ایندش خراب میشد اصلا نمیشد که تو خیابون بمونیم پرورشگاه هم که غیر ممکنه چاره ای نداشتم تصمیمو گرفته بودم فقط باید راجب پیشنهادش باهاش صحبت می‌کردم ببینم منظورش چیه رفتم آماده شدم خیلی برام سخت بود صیغه  ی پیرمرد بشم اما اشکال نداره میسوزمو میسازم فقط خواهرم اذیت نشه تو اینه به خودم نگاه کردم بغضم گرفت خودمو دیدم چطور به این روز رسیدم؟این چند روز چرا همه چی یهویی شد باورش سخت بود همه چی یهو عوض شد اشکامو پاک کردم رفتم پایین که چاره ای جز این نبود به راننده آدرس رو دادم تا برسیم تو فکر بودم با وایسادن ماشین متوجه شدم رسیدیم پیاده شدم رفتم داخل شرکت افرا:سلام وقت بخیر منشی:سلام ممنون افرا:با رئیس شرکت کار داشتم منشی:بفرمایید بشینید تا بهشون اطلاع بدم نشستم رو کاناپه سرمو انداختم پایین یهو دیدم اون مرده نگاهم میکنه اشاره کرد برم اتاقش در زدمو رفتم داخل افرا:سلام روم نمیشد حتی تو صورتش نگاه کنم سن پدربزرگ منو داشت +:سلام بشین نشستم رو کاناپه مونده بودم چطور بحث رو باز کنم +:خب؟ افرا:من راجب پیشنهادتون فکر کردم +:پس اینطور خب نظر افرا:میشه یکم بیشتر راجب پیشنهادتون توضیح بدین +:صیغت میکنم تا ۶ماه فقط کافیه نافرمانی نکنی افرا:من ی خواهر دارم..... نزاشت ادامه بدم +:خواهرتم میاری پیش خودت اصلا نمیدونستم چطور باید صحبت کنم افرا:قبوله لبخند موزیانه ای زد +:دختر کوچولو فقط کافیه حدتو بدونی نا فرمانی نکنی تو این ۶ماه بهترین زندگی برات فراهم میشه چیزی نگفتم منظورش چی بود از نافرمانی؟ بیخیال حرفش شدم +:ساعت ۱۰ شب راننده میفرستم بیاد دنبالتون افرا:اوهوم باشه خدافظی کردمو رفتم بیرون بلافاصله بغضم ترکید رسما خودمو ایندمو معامله کردم اشکام بی اختیار میریخت چقدر بده که نتونی کاری کنی مجبور بشی خودتو ایندتو معامله کنی سوار ماشین شدم سعی کردم خودمو جمعو جور کنم که جانان ناراحت نشه
✍ چرا نماز برای بعضی ها و سنگین است؟ 💊 مثل داروی تلخ! 💉 👈 تلخ است؛ خاصیت آن هم به تلخی است، اما شیرینی سلامت و بهبود در پی دارد. به شرط این‌که در و زمان خود مصرف شود، و دیر یا زود نشود. و دیگر آن‌که اندازه آن هم مراعات شود و کم یا زیاد نشود، اگر گفته‌اند شربتی را دو پیمانه مصرف کن و دیگری را سه یا چهار پیمانه، به همان میزان باید مصرف شود. ⁉️از طرفی هم البته باید را مراعات کرد، یعنی در کنار آن هر چیزی را نباید خورد. ♨️حال، چیزی دقیقاً شبیه داروست.یعنی مثل دارو تلخ است، هر کس بگوید شیرین است شیرین‌عقل است. 💢مگر می‌شود صبح زمستان توی جاده از اتوبوسی پیاده شوی، و در هوای سرد وضویی بسازی و با لرز و سرما نماز بخوانی و شیرین باشد؟ 💢یا غرق یا غرق گفتگو باشی و مؤذن اذان بگویدو بلند شوی و راهی مسجد شوی و شیرین باشد؟ ✅البته نه فقط نماز بلکه هر عبادت دیگری هم همین‌طور است.اساساً ، اینگونه است. 👈امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: الحق مُرّ، یعنی حق تلخ است. ✅نماز هم که حق است پس تلخی‌های خود را دارد.بله، اگر انسان نسبت به حقیقت نماز فهم و معرفت پیدا کند تلخی آن شیرین و آسان می‌شود. 🙏از این رو در دعا از خدا می‌خواهیم، خدایا ذکر خودت رابه ما بچشان. یعنی خدایا به ما معرفت کرامت کن! 🕚دیگر آن‌که نماز مثل دارو زمان‌دار است و باید زمان آن رارعایت کنیم، یعنی در خود بخوانیم. چون فلسفه نماز احساس حق است و این احساس برای کسی اتفاق می‌افتد که نماز را در اول وقت خود بخواند. ⚠️کسی که با تأخیر، نماز خود را می‌خواند در حقیقت با خود فریاد می‌کندکه خدایا! تو عظیم نیستی، پول عظیم است، کسب و کار عظیم است،تفریح و تفرج عظیم است. اگر تو عظیم بودی که من همان ابتدا حرف تو را گوش می‌دادم. ⚠️دیگر این‌که مثل دارو باید کنار نماز هم باشد،پس اگر نماز حق است باید از باطل فاصله گرفت،یعنی نباید به منکر و فحشایی آلوده شد. وگرنه خاصیت نماز را از بین می‌برد. 🔺شما وقتی یک فضا را با وسایل گرم نگه می‌داری بایدتمام روزنه‌ها و دریچه‌ها و درها را ببندی، و گرنه انرژی را هدر داده‌ای. ⁉️چرا نماز برای ما و گرمایی ایجاد نمی‌کند، چون گوش، پنجره چشم، پنجره دهان باز است و هر چیزی را می‌شنویم،هر چیزی را می‌بینیم، هر چیزی را می‌گوییم. اینجاست که همه چیز طعمه موش و مور و ملخ شده و از دست می رو. ✅خلاصه این‌که هر کس می‌خواهد از اندوخته نماز خود و از حرارت و گرمای آن برخوردار باشد باید این پنجره‌ها و روزنه‌ها را یکی پس از دیگری بسته نگه دارد و تنها به ضرورت باز کند،نه این‌که پیوسته از سر هوا و هوس و میل،چشم و زبان و گوش خود را باز بدارد. ☃🌨❄️🌨☃