ای تو که وقتی دلگیری گریه میکنی
ای تویی که یه اتفاقی برات افتاده گوشه گیر میشی 😔💡
اره با تو هستم
به جای این کارا بلند شو 🙈
اره 👇
بلند شو
برو وضو بگیر
نماز بخون ♥️
نمازی که تمام دلتنگی هات رو فراموش کنی 🦋
بگو میخوام نمازی بخونم که تمام مشکلاتم حل بشه اون فقط میفهمه من چی میگم 💔💡
#همایش_صدای_مردم از شبکه سه سیما حتما مشاهدا بشه🙂👌🏻🍃
(هرچند هرجا به نفعشون نیست قطعش میکنند😅)
شهیدی ک نماز نمیخواند🤔
تو گردان شایعه شد
نماز نمی خونه
گفتن ..
تو که رفیق اونی..بهش تذکر بده..
باور نکردم و گفتم ..
لابد می خواد ریا نشه..
پنهانی می خونه.☺️
وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون.. بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم
با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! 😳توی سنگر کمین.. در کمینش بودم
تا سرحرف را باز کنم ..
گفتم بهش ک..
ـ تو که برای خدا می جنگی.. حیف نیس نماز نخونی…😁
لبخندی زد و گفت ..
یادم می دی نماز خوندن رو☺️
ـ بلد نیستی ؟😳
ـ نه..تا حالا نخوندم😢
همان وقت داخل سنگر کمین.. زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن..تا جایی
که خستگی اجازه داد.. نماز خواندن را یادش دادم
توی تاریک روشنای صبح.. اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شکافتیم
هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از دستش افتاد آرام که کف قایق خواباندمش.. لبخند کم رنگی زد.😔
با انگشت روی سینه اش صلیب کشید و چشمش به آسمان یکی شد . . .
و با لبخند به شهادت رسید.😔🌹
اری.. مسیحی بود که مسلمان شد و بعد از اولین نمازش به شهادت رسید♥️😔
#از_ڪربـلا_تـا_شـهادتــღ
°|• @az_karbala_ta_shahadat •|°
May 11
{ پاسدار حرم }
شهیدی ک نماز نمیخواند🤔 تو گردان شایعه شد نماز نمی خونه گفتن .. تو که رفیق اونی..بهش تذکر بده.. ب
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
خدایااااااااااااااااااا
اللهم الرزقنا توفیق شهادت 💔😔😭😭😭
🌸مادرش میگوید:
یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایهمان تماس گرفت،
احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت.
🌸پرسیدم احمدرضا که بود؟!
☘ گفت: یکی از دوستانم بود.
🌸 پرسیدم: چکار داشت؟!
☘گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را در دانشگاه داد!
🌸گفتم: چی؟؟
☘گفت: میگوید #دانشگاه رتبه اول را کسب کردهای!
باخوشحالی من و پدرش گفتیم : رتبه اول⁉️ پس چرا خوشحال نیستی⁉️
☘احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم.
در همان حال آستینها را بالا زد وضو گرفت و رفت #مسجد !
یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی، می گفتم احمدرضا تو الان #پزشکی قبول شده ای، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی⁉️
☘میگفت : می خواهم ببینم #کارگرها چقدر زحمت میکشند!
میخواهم سختی کارشان را لمس کنم!...
پ.ن: 🌹 #شهید احمدرضا #احدی دانشجوی نمونه رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی تهران و رتبه یک کنکور تجربی سال ۱۳۶۴
{ پاسدار حرم }
🌸مادرش میگوید: یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایهمان تماس گرفت، احمدرضا رفت و بعد از چن
خدایا من شرمنده ات هستم💔😔
من چقدر بد بودم و نمیدانستم 😭
برخی وقتا از خودم خجالت میکشم
یاحق من را ببخش ببخش که به فکر خودم بودم
ببخش که تو را شکر نکردم و فقط وقت گرفتاری جای تو اومدم
گله کردم ببخش ببخش😭
#خادمانه