تقریر آیتالله جوادی آملی حفظه الله بر برهان فطرت برای وجود خداوند
از منظر آیه الله جوادی آملی دو مفهوم عاشق و معشوق مُتَضایف هستند(متضایفان دو امر وجودی هستند که تعقل هر یک از آنها بدون تعقل دیگری امکان پذیر نیست مثل تصور سیاهی و سفیدی) یعنی تصور یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست و چون انسان(عاشق) وجود دارد، پس ضرورتا خداوند(معشوق) نیز موجود است.حضرت آیه الله جوادی آملی انسان را در این دنیا تشنهای به دنبال حقیقت میبیند و حقیقت را در درون خود مییابد، سپس به اندازه هستی خود حقیقت را در مییابد و به حقیقت مطلق که همان خداوند است،
تقریر افلاطون
گفته شد که افلاطون معتقد بود: روح انسان پیش از عالم مادی بر همه معارف، علم و معرفت داشته؛ اما بعد از تعلق روح به کالبد مادی، آنها را به بوته فراموشی سپرده است؛ بدین سبب، علم و معرفت انسان در دنیا در حقیقت از باب یادآوری و تذکار معلومات پیشین است.
@pasokh999
بیان روان
مثال ناب ازحضرت استاد آیه الله جوادی آملی حفظه الله برای اثبات خداوند از طریق فطرت:
👌✅درمهد کودک سروصدا هست و بچه ها مشغول بازی هستند تا این که مادر صدا می زند بچه متوجه صدای آشنا شده و به او توجه می کند، چون این صدا را می شناسد.
اگر خدا در درون انسان معرفی نشده بود انسان توجه به او پیدا نمی کرد چون این فطرت هست به ندای خدا پاسخ می دهد. (و این صدا برایش آشناست و هنگام مشکلات یا بهتره بگوییم زمانی که سروصدا کمتر است (دنیا گرایی و سر خودمان را شلوغ نکنیم)بهتر این صدا را میشنویم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
گفته شد که افلاطون معتقد بود: روح انسان پیش از عالم مادی بر همه معارف، علم و معرفت داشته؛ اما بعد از تعلق روح به کالبد مادی، آنها را به بوته فراموشی سپرده است؛ بدین سبب، علم و معرفت انسان در دنیا در حقیقت از باب یادآوری و تذکار معلومات پیشین است
این آیه شریفه هم موید سخن افلاطون میباشد👇👇
سوره الأعراف
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَىٰ شَهِدْنَا أَن تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِينَ
ﻭ [ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺁﺭ ] ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺍﺯ ﺻﻠﺐ ﺑﻨﻲ ﺁﺩم ﻧﺴﻠﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ [ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻳﺶ ] ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮔﻮﺍﻩ ﮔﺮﻓﺖ [ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ] ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺘﻢ ؟ [ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﻲ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻱ ﻭ ﺭﺑﻮﺑﻴّﺖ ﺣﻖ ] ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺁﺭﻱ ، ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﺍﺩﻳﻢ . [ ﭘﺲ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ] ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ : ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ [ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ] ﺑﻲ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻳﻢ .(١٧٢)
@pasokh999
شبهه ۳
به این برهان (فطری بودن خداوند)اشکالاتی وارد شده است، از جمله اینکه جان لاک میگوید: اگر خداجویی در فطرت و ضمیر انسان ریشه داشت، همه انسانها در همه شرایط به مباحث مربوط به الهیات و خداشناسی رغبت نشان می دادند در حالی که این رغبت دیده نمیشود.❓
جواب
شهید مرتضی مطهری در جواب میفرمایند،
👈اولا لازمه فطری بودن این نیست که تمامی وقت افراد مشغول به آن باشند، همچنان که هیچ علاقه طبیعی انسانی اینگونه نیست، مانند علاقه به هنر و زیبایی
👈 ثانیا چون امور مورد علاقه بشری متعدد است، طبعا سرگرمی به برخی علایق از علایق دیگر میکاهد و احیانا فراموش میشود.
ثالثا(جواب حقیر است) اینکه طرف این سوالات داخل ذهنش می آید دلیل بر فطری بودن خداست چون یه چیزهای ذهنشو درگیر کرده و میخواهد به چیزی برسد یعنی میخواهد به گمگشته اش برسد که خداست
شبهه ۴
همچنین اشکال دیگری که مطرح شده است، این است که محبت و عشق و مسایلی ازین دست همیشه وجه دومی دارند و بدون آن قابل تصور نیستند اما این نشان از وجود آن در عالم خارج از ذهن ندارد. ❓
جواب
👈حضرت آیه الله جوادی آملی در پاسخ گفته است که سخن در اینجا در نسبت طرف دوم امیدوار بودن و محبت ورزیدن نیست، بلکه سخن در حقیقتی است که در نهاد فرد وجود دارد و می داند این امید به موجودی واقعی و خارجی است. جوادی آملی برای فهم بهتر عطش انسان و وجود آب را مثال می زند که عطش هرچند محل حضورش (موطنش) در درون انسان است اما رابطه ای خارج از ذهن، بین عطش و آب برقرار است و اینکه کسی به دلیل سراب اشتباه میکند، خطای در تطبیق دارد و رابطه بین عطش و آب را از متن خارج نخواهد کرد.
@pasokh999
برهان نظم
جهان منظوم(داراى نظم) است و هر منظومى، ناظمى دارد، پس جهان ناظم دارد. مقدمهی اوّل، مقدمه اى تجربى و مقدمهی دوم، مقدمه اى عقلى است.
@pasokh999
برهان نظم بر وجود خداوند(واجب الوجود)
امام صادق(علیه السلام) خطاب به مفضل:
«ای مفضل، نخستین عبرت و دلیل بر وجود خالق، نظم و صورت بخشیدن به این عالم و جمع آوری اجزای آن و نظم آفرینی درآن است. از این رو، اگر با اندیشه و خرد در کار عالم #خوب و #عمیق تأمل کنی، به راستی آن را همانند خانه و سرایی مییابی که تمام نیازهای بندگان خدا درآن آماده و گرد آمده است. اینها همه دلیل آن است که جهان هستی با اندازه گیری دقیق و حکیمانه و نظم و تناسب و هماهنگی آفریده شده است. آفریننده آن یکی است و او همان شکل دهنده، نظم آفرین و هماهنگ کننده اجزای آن است.
مثلا
👈ما نیاز به غذا آب اکسیژن و....داریم همه اینها موجوده هر چیزی که ما نیاز داریم موجود است
👈اگر خورشید یک ذره پایین بیایید زمین ذوب میشود و اگر یک زره بالا برود زمین یخ میزند
👈همه انسان ها تا زمان خاصی میتوانند زندگی بکنند بعدش میمیرند و افراد جدید می آید(فرض کنیم مرگ نبود حالا کی میتونست اجدادمون را پرستاری بکنه)
👈خود اعضای بدنمون با کمی دقت و تامل بنگریم نظم عجیبی دارد
👌پیشنهاد میکنم برای این قسمت(برهان نظم) کتاب نشانه های از او آیه الله سید رضا صدر را مطالعه بفرمایید فوق العاده است تقریبا ۳۰۰ نمونه نظم را در جهان که دلالت بر ناظم میکند که علم یا مشاهدات اثبات کرده جمع آوری کردن
@pasokh999
لطفا جان آن کسی که دوست دارین😄 با دقت مطالب را پیگیری بفرمایید چون سوال امروز سوال خیییلی ها هست ان شاالله جواب را تمام سعیم را میکنم که روان بیان بکنم ولی شما بزرگواران هم باید با دقت کامل مطالعه بفرمایید
مباحث اعتقادی مثل جراحی چشم است
شبهه ۵
♨️وقتی که ما با علممان نمیتوانیم ذات خداوند را بفهمیم و بشناسیم پس چرا ما دنبال شناخت باشیم؟
به تعبیر دیگه که خیلی ها سوال ذهنشون هست ذات خدا چیه❓
بخش اول
مقدمه👇👇
ما دو نمونه علم داریم:1-علم حضوری: یعنی حضور معلوم نزد عالم (بدون هیچ واسطه ای):مثلا درد،گرسنگی،تشنگی،غم،شادی(که معلوم است)کلا حالتهای درونی خومان(که عالم هستیم) حضور داشته باشد یعنی برای اینکه ما بفهمیم گرسنه ایم یا تشنه ایم لازم نیست کسی به ما بگوید آقا شما گرسنه ای(واسطه نمیخواهد) وهر کجا که من هستم گرسنگی غم درد و...هم همان جاست
2-علم حصولی:یعنی صورت شی نزد عالم (واسطه میخواهد):مثلا علم ما به افراد و اشیائی که اطرافمون هست، مثلا لازمه اینکه من بفهمم ماهیت تلویزیون چیه باید تحقیق بکنم ولی وقتی فهمیدم دقیق ذاتش چیه تلویزیون که درون من نمیاد بلکه تصویری از آن میاد و تلویزیون بیرون از من است تلویزیون روی زیر تلویزیونی است ومنم سر جای خودم
جواب:
👈حالا ما به کدوم علم میخواهیم بفهمیم خدا چیه علم حضوری یا حصولی؟
👈اگر گفتیم حضوری یعنی ذات خداوند بیاید درون من مثل درد و غم،و این لازمه اش این است که خداوند نامتناهی به درون من محدود بشود این علم برای خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم به وجود نمیاد چون لازمه اش محدود کردن خداوند است (البته هر کسی با توجه به معرفت و ظرفیتی که درون خودش ایجاد میکنه خداوند درون شخص تجلی میکند و آن چیزی که سبب میشود انسان گناه نکند همین علم حضوری است که خدا را حاضر وناظر میداند ومیبیند)
ولی به علم حصولی میتوانیم به ذات خداوند برسیم چرا؟چون لازمش اتحاد معلوم(خدا) و عالم(من) نیست یعنی خداوند نامتناهی محدود نمیشود من اینجا داخل خونه هستم خدا کجاست؟همه جا
💯اما اثبات این مطلب (شناخت ذات خداوند از طریق علم حصولی)👇👇
همه چیز های که وجود دارد از سه حالت خارج نیست
۱.واجب
۲.ممکن
۳.ممتنع
👈مثلا اول: غذا(موصوف) شور(صفت) است:در این مثال صفت(شوری)برای برای موصوف(غذا) ضروری نیست چون غذا هم میتواند شور باشد هم بی نمک هم تلخ و.... پس شوری برای غذا واجب نیست بلکه ممکن است
👈مثال دوم:عدد دو زوج است:در اینجا صفت (زوجییت) برای موصوف(عدد دو) ضروری و واجب است.
👈مثال سوم:عدد پنج زوج است:در اینجا نه تنها زوجییت برای عدد پنج ضروری نیست بلکه عدم زوجییت (یعنی فرد بودن)برای عدد پنج ضروری است
رابطه وصف با موصوف در سه مثال بالا:
👈یا وصف و عدم وصف برای موصوف ضروری نیست(مثل مثال اول غذا شور است)
👈یا وصف برای موصوف ضروری است (مثل مثال دوم که زوجییت برای عدد دو ضروری است)
👈یا عدم وصف برای موصوف ضروری است (مثل مثال سوم که عدد پنج نمیشود زوج باشد)
@pasokh999
بخش دوم
حالا بحث ما درباره وجود است(که آیا خدا وجود داره یا نه؟ البته چند جلسه قبل که اثبات شد از طریق برهان نظم،علت و معلول و...)
👈اگر وجود برای موصوف ضروری باشد یعنی واجب الوجود
👈اگر عدم برای موصوف ضروری باشد یعنی ممتنع الوجود
👈اگر وجود و عدم هیچ کدام ضروری نباشد یعنی ممکن الوجود
مثلا برای اول
👈شرایط برای بارش باران فراهم نیست (مثلا تابستانه یا ابری نیست)در اینجا بارش باران ممتنع الوجود است
مثال برای دوم
مربع دایره است این هم ممتنع الوجود است
فرق این دو مثال چیست؟
جواب👇👇
👈مثال اول امتناعش ذاتی نیست (یعنی اینطور نیست که هیچ وقت و در هیچ صورتی باران نمی بارد)بلکه امتناعش وابسطه به شرایط است(چون شرایطش فراهم نیست) در اینجا امتناعش بالغیر است
👈مثال دوم : امتناعش ذاتی است خود به خود است و وابسطه به شرایط نیست (یعنی در هر صورتی امکان ندارد مربع دایره بشود) به این میگویند ممتنع الوجود بالذات(یعنی ذات مربع نمیشود دایره اش کرد)
اما واجب الوجود یا بالذات است:
یعنی وجودش ذاتی است یعنی وابسطه به شرایط نیست
یا واجب الوجود بالغیر است:
یعنی وابسطه به غیر است و خود به خود نیست،ذاتی نیست مثل وجود فرزند که متوقفِ بر وجود پدر و مادر در اینجا پدر و مادر برای فرزند واجب الوجود بالغیر است
حالا ذات خداوند چیه ؟و کدام است؟
خداوند واجب الوجود بالذات است یا بالغیر؟
👈👌✅ذات خداوند واجب الوجود بالذات است یعنی وجودش وابسته به چیزی نیست
یعنی حتما وجود دارد و وجودش هم وابسطه به هیچ چیزی نیست لذا خداوند شریک ندارد چرا؟ چون شریک یعنی محتاج به رفیق بودن که با فرض ما که واجب الوجود است(محتاج به غیر نبودن) منافات دارد
@pasokh999
شبهه ۶
خدا از چه زمانی بوده و تا کی هست؟
جواب👇👇👇👇
معنای ازلی بودن خداوند👈یعنی نمیشود زمانی را تصور کرد که خداوند نبوده
معنای ابدی بودن خداوند👈 یعنی زمانی را نمیشود تصور کرد که خداوند نباشد
اما ازلی بودن خداوند👇👇
مقدمه
ما اثبات کردیم که امکان ندارد عالَم تصادفی باشد بلکه معلول یک علتی است و این علت را هم نمیشود یکی دیگر خلق بکند چون آن موجود را هم اگر یکی دیگر خلق کرده همین طور میرود تا سر از تسلسل در می آورد و تسلسل هم گفتیم و اثبات کردیم که باطل است پس عالم باید به واجب الوجود ختم بشود.
نتیجه👇👇
خداوند ازلی است یعنی نمیشود زمانی تصور کرد که خداوند نبوده باشد چون لازمه اش این است که خداوند ممکن الوجود بشود و حال آنکه ما اثبات کردیم خداوند واجب الوجود است پس خداوند ازلی است
👌👌✅(هرچند آن موقعی که خداوند بوده زمان نبود چون زمان بعداز خلقت جهان به وجود آمد،چون حرکت زمین به دور خورشید را زمان میگویند و در بهشت هم چون زمان از بین میرود (خورشید و زمین...)انسان ها هیچ وقت پیر نمیشوند و همیشه جوان میمانند )
ازلی بودن خداوند👇👇
معدوم بودن موجودى در برهه اى از زمان، نشانه نیازمندى و ممکن الوجود بودن آن است و چون واجب الوجود، خود به خود وجود دارد و نیازمند به هیچ موجودى نیست، همیشه موجود خواهد بود پس ازلی است.
@pasokh999