[ Photo ]
°|♧🌸🍃🌸
خاطرات
#سردار_شهید_مهدی_باکری
⚘بسم رب الشهدا و الصدیقین⚘
یکی از برادرهام #شهید شده بود. قبرش اهواز بود. برادر دومیم توی اسلام آباد بود.
وقتی با خانواده ام از اهواز برمی گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد. نزدیکی های #غروب رسیدیم به لشکر.
#باران_تندی هم می آمد. من رفتم #دم_چادر_فرماندهی ، اجازه بگیرم برویم تو .
#آقا_مهدی توی چادرش بود. بهش که گفتم؛ گفت « قدمتون روی چشم . فقط باید بیاین توی همین چادر ، جای دیگه ای نداریم.»
صبح که داشتیم راه می افتادیم، #مادرم بهم گفت« برو #آقامهدی رو پیدا کن ،ازش تشکر کنم..
توی #لشکر این ور و اون ور می رفتم تا آقا مهدی را پیدا کنم.
یکی بهم گفت «آقا مهدی حالش خوب نیست؛ خوابیده.»
گفتم « چرا ؟» ...
گفت « دیشب توی چادر جا نبود. تا بخوابد، زیر بارون موند، سرما خورد...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
@dashtejonoon1
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#مــــادران شهدا
کارش نداشته باشــــید!
بُلندش نکنید
بگذارید #راحت باشد
میخواهد بلند گریه کند...
گاهی #دلش خیلی برای فرزندش تنگ میشود...
#پنجشنبه_های_دلتنگی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
@dashtejonoon1
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌺🌹🌼🕊🌼🌹🌺
#کرامات_شهداء
#پدرانه
#در_جستجوی_شهید
در اهواز مسئول انتقال #شهدا بودم.
یک روز پیرمردی مراجعه کرد و گفت: فرزندم #شهید شده و در اینجاست ، با تعجب سراغ لیست #شهدا رفتم . اما هر چه گشتیم مشخصات #پسر او نبود. پیرمرد اصرار می کرد که آمده تا #پسرش را با خودش ببرد!
من هر چه می گفتم که چنین مشخصاتی در میان #شهدا نداریم بی فایده بود.
پیرمرد مرتب اصرار می کرد.
یادم افتاد چند #شهید_گمنام در مقر داریم .
نا خود آگاه پیرمرد را به کنار #شهدای_گمنام بردم .
شش #شهید را دید اما واکنشی نشان نداد ، اما با دیدن #شهید هفتم جلو آمد فریاد زد : الله اکبر... این #فرزند من است ، بعد هم او را در #آغوش کشید و #پسرش را صدا می کرد. اما این #شهید هیچ عامل مشخصه ای نداشت !
نه پلاک، نه کارت ونه...
پیرمرد گفت : عزیزان ، این #پسر من است می خواهم او را با خودم به شهرمان ببرم.
از خدا خواستم خودش ما را کمک کند. با دقت یکبار دیگر نگاه کردم. در میان بقایای پیکر #شهید تکه های لباس و یک کمربند بود. کمربند پر از گل بود. نا امید نشدم باید نشانه ای پیدا میکردم روی لباس هیچ نشانه ای نبود .
به سراغ کمربند رفتم. آن را برداشتم وشستم. چیز خاصی روی آن نبود. بیشتر دقت کردم ناگهان آثار چند حرف انگلیسی نمایان شد. چهار بار کلمه m کنار هم نوشته شده بود این یعنی اسم #شهید که پدرش ساعتی پیش برای ما گفته بود:
#میر_محمد_مصطفی_موسوی
پدرش این نشانه را هم گفته بود این که #پسرش اسم خود را اینگونه می نوشته ، با لطف خدا و تلاش بسیار فهمیدیم این حروف را خود #شهید نوشته و ما خوشحال از اینکه این #شهید_گمنام به آغوش خانواد اش باز گشته .
پیکر #شهید را با گلاب شستیم و در پارچه سفیدی قرار دادیم و روز بعد هم به سوی #مشهد فرستادیم .
اما این پدر از کجا می دانست که #فرزندش پیش ماست!!!
منبع: کتاب کرامات شهدا
شادی روح #شهدا و #امام__شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌺🌹🌼🍀🌼🌹🌺
@dashtejonoon1
🌺🌹🌼🍀🌼🌹🌺
💡 مقام معظم رهبری
شهدا مایهی رونق حیات معنویاند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویّت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمانها حرکت کردن، عدم توقّف؛ این کار شهدا است.
#کلام_رهبر
#ایثار_و_شهادت
🍀🌾🍀🌾🍀
#امام_زمان_عج_و_شهدا
#شهید_احمد_رحیمی
#همسرش می گفت: مدتها بعد از #شهادتش در رویایی #شیرین او را دیدم. درون قطار با #دخترم آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، #سیدی_سبزپوش بود که #نور بر صورتش #احاطه داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در #کنارش ایستاده بود. #نگاهم به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش #خوشحال شدم.
#احمد بود.
به من اشاره کرد و با #صدایی رسا گفت: #ناراحت نباش، من دارم #می_آیم. فردای آن روز بی #صبرانه منتظر #تعبیر خوابم بودم.
ساعت نه صبح از #تهران تماس گرفتند و گفتند یک #شهید بسیجی به نام #احمد_رحیمی به #مشهد منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای #شناسایی راهی #معراج_شهدا شدیم. گفته بودند باید او را #شناسایی کنم. باورش خیلی سخت بود. #پیکرش به طور کامل #سوخته، استخوان هایش در هم #شکسته و #ترکش_های متعددی بر #بدنش نشسته بود. وقتی چشمم به #پای_چپش، که قبلا #ترکش خورده بود افتاد #اطمینان پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن #پیکرش دیگه آرام و قرار نداشتم.
بار دیگر در #خواب به #سراغم آمد و #دلسوزانه گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن #جنازه_ام اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از #شهادتم تعداد زیادی #تانک_عراقی را منهدم کردم و لحظه ی #شهادت هیچ چیز نفهمیدم. چرا که #حضرت_ابوالفضل_ع در کنارم بود و #آقا_امام_زمان_عج بالای #سرم نشسته بودند!"
📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶
تعجیل در فرج و سلامتی #آقا_امام_زمان_عج و شادی روح #شهدا و #امام_شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
══✙❆🌾❆✙══
Join➟@dashtejonoon1
#عهد_با_شهدا
بروید به امان #خدا ،
من نشسته ام کنار تمام #عهد_هایمان
و شما هم به رسم #رفاقت
گاهی #نگاهی کنید به #پشت_سر ...
#شهدا
#گاهی
#نگاهی
🌷🌷🌹🌹🌹🌷🌷
@dashtejonoon1
🌷🌷🌹🌹🌹🌷🌷
🕊🌹🌸🕊🌸🌹🕊
#عاشقانه
#شهیدانه
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_دهقان
مراسم هـیئـت که تمـام شـد، بـه سمت حیـاط امامـزاده رفتیم شور و اشـتیاق عجیبی داشـت و تاکیـد می کرد که به حرفـش گوش بدهـم، بـا انگشت اشـاره کـرد و گفـت که وقـتی #شهـید شـدم مـرا آنجـا دفـن کنـید.
مـن که بـاورم نمیشـد، حرفـش را جـدی نـگـرفـتـم، نـمـیدانـسـتـم که آن لحظـه شنونـده وصیت پسـرم هسـتم و روزی شاهد دفـن او در آن حیاط میشـوم.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊🌹🌸🕊🌸🌹🕊
@dashtejonoon1
🕊🌹🌸🕊🌸🌹🕊
🌹🕊🕊💐🕊🕊🌹
#شهید_گمنام
سلام بر آنهایے ڪہ به ياد #مـادر بےنشانشان حتے براے #مادرانشان هم نشـانے نگذاشتنــد ...
#سلام_بر_گمنامان_خوشنام
#پنجشنبه_های_دلتنگی
شادی روح #شهدا و #امام_شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊🕊💐🕊🕊🌹
@dashtejonoon1
🌹🕊🕊💐🕊🕊🌹
🌺🕊🍀🌷🍀🕊🌺
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_عباس_دانشگر
خدایا ، تو #هوشیارمان کن، تو مرا #بیـدار کن، صدای #العطش میشنوم، صدای #حرم میآید، گوش #عالم کر است ؛ #خیام میسوزد اما #دلمان آتش نمیگیرد ...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌺🕊🍀🌷🍀🕊🌺
@dashtejonoon1
🌺🕊🍀🌷🍀🕊🌺
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀
🌺 #امام_زمان_عج_و_شهدا
💠بچه های لشکر تا روز #نیمه_شعبان وقت داشتند در شرهانی به جستجوی شهدا بپردازند. اما این روزهای آخر هر چی می گشتند #شهدا خودشان را نشان نمی دادند. ناامیدی در چهره تک تک افراد موج میزد. روز #نیمه_شعبان بود و روز آخر ما. بچه ها امیدوار بودند. بچه ها به امید گرفتن عیدی، جستجو را آغاز کردند. بچه ها رمز عبور را #یا_مهدی_عج گذاشتند. هر کس نجوایی می کرد. تا عصر مشغول بودیم. هر چه گشتیم بی فایده بود. لحظات وداع رسید. رو به قبله کردم و گفتم: "غروب نیمه شعبان است. آقا جان، ما قابل نبودیم. ما به امید شما کار را شروع کردیم. حال باید دست خالی برگردیم." اشک چشمان همه بچه ها را بارانی کرده بود. آماده حرکت شدیم. یکی برای تبرک مشتی خاک برمی داشت و یکی سیم خاردار و ...
#شهید_علیرضا_غلامی با صورتی پر از اشک از ما جدا شد. رفت سراغ یه گل شقایق وحشی که آنجا رویده بود را از ریشه جدا کند و در قوطی کنسرو قرار دهد و به عقب بیاورد. زیر گل را خالی کرد. باورش سخت بود. شقایق درست روی جمجمه یک #شهید روییده بود. پیکر را از زیر خاک خارج کردیم. خوشحالی ما وقتی کامل شد که پلاک هویت #شهید استعلام شد. باور کردنی نبود. نام #شهید پشت بی سیم اینگونه اعلام شد:
#شهید_مهدی_منتظر_القائم
📚کتاب وصال، صفحه ۱۳۳ الی ۱۳۶
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح #امام و ارواح طیبه #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀
@dashtejonoon1
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀
.
༻﷽༺
#شهیدنوشت
عیدغدیر برحسب اتفاق هردوی ما برسر مزار شهیدرسول خلیلی رفته بودیم البته همدیگر را ندیدیم ،اما آن روز آقا نوید ضمن صحبت با پدرشهیدخلیلی ایشان از کرامت شهید در ازدواج جوانها میگوید؛
آقانوید هم همانجا از آقا رسول میخواهد که کمک کند برایش یک دختر خوب پیدا شود!
همان روز خاله آقا نوید و مادرم همدیگر را پیدا میکنند و دو روز بعدبرای خواستگاری به منزل ما آمدند.
عکس شهیدخلیلی در اتاقم بود وقتی آقا نوید وارد اتاق شدند برایشان خیلی جالب بودو این را نشانه خوبی تلقی کردند که واسطه آشنایی ما این شهید است.
خطبه عقدمان به صورت تلفنی توسط رهبرمعظم انقلاب خوانده شد.
نوید سرسفره عقد، قرآن را که دستش گرفت، نیت کرد و قرآن را باز کرد تا هر صفحهای که آمد باهم بخوانیم؛ آیه اول صفحه را که دید، لبخند زد، چشمانش از شوق برق میزد؛ آیه "مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ.." آمده بود!!
آیه ۲۳ سوره احزاب :
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»: «برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند مانند عبیده و حمزه و جعفر) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.»
راوی :همسرشهید نوید صفری
هدیه بروحمطهر اولیاءالله، شهدا وجمیع رفتگان صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
🏴 @taShadat 🏴