May 11
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
کودک ولی برای همیشه به خواب رفت
وقتی که دید قصه بابا به «سر» رسید...
🏴 🌹 شهادت مظلومانه دردانه سيدالشهدا (ع) حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت باد 🏴🌹
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
@dashtejonoon1
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
🌾🕊🌾🕊🌾
ﺧﺪﺍﯾﺎ !
#ﭼﻤﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ....
#ﻫﻤﺖ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﻮﻡ ....
#ﺁﻭﯾﻨﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺼﻮﯾﺮﮔﺮﯼ ﮐﻨﻢ ...
#ﻣﺘﻮﺳﻠﯿﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺟﺎﻭﯾﺪ ﺷﻮﻡ ...
#ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﻨﻢ ...
«ﭘﺮﻧﺪﻩ ﭘﺮ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﻫﺴﺘﻢ
ﮐﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ.. »
ﭘﺲ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺮﻫﻢ ﺯﺧﻤﻬﺎﯾﻢ ﺑﺎﺵ ...
ﻣﺮﻫﻢ ﻣﺎ #ﻇﻬﻮﺭ_ﺣﺠﺖ ﺗﻮﺳﺖ ...
ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻋﺠﻞ ﻟﻮﻟﯿﮏ ﺍﻟﻔﺮﺝ ...
╭─═ঊঈ🌾ঊঈ═─╮
@dashtejonoon1
╰─═ঊঈ🌾ঊঈ═─╯
☆🕊🍃🕊🍃🕊☆
#امام_زمان_عج_و_شهداء
#شهید_احمدعلی_نیری
یک بار با بچه ها ی مسجد و احمد آقا به زیارت قم و جمکران رفتیم. بعد از اقامه ی نماز، به ما گفتن برای خرید یک ساعت وقت دارید. ما راه افتادیم به سمت مغازه ها، یکدفعه دیدم احمد آقا از سمت پشت مسجد به سمت بیابان شروع به حرکت کرد! به یکی از رفقام گفتم: «احمد کجا می رود؟!» دنبالش راه افتادیم. آهسته شروع به تعقیبش کردیم. آن زمان مثل حالا نبود، حیاط آن بسیار کوچک و تاریک بود. احمد جایی رفت که اطرافش خیلی تاریک شد.
احمد متوجه شد دنبالش داریم می رویم. به ما گفت: «کار خوبی نکردید برگردید.» گفتیم: «نمی شه ما با شما رفیقیم. هر جا بری ما هم می آییم.» دو دفعه دیگه هم اصرار کرد برگردید. ولی ما همان جواب قبلی را دادیم. بعد نگاهش را به صورت ما انداخت و گفت: «طاقتش را دارید؟ می توانید با من بیایید!؟» ما که از همه ی احوالات احمد بی خبر بودیم گفتیم: «طاقت چی رو؟ مگه کجا می خوای بری؟»
نفسی کشید و گفت: «دارم میرم دست بوسی مولا.» باور کنید تا این حرف را زد زانوهای ما شل شد . ترسیده بودیم. من بدنم لرزید. احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: «اگه دوست دارید بیایید بسم الله.» نمی دانید چه حالی بود. شاید الان با خودم می گویم ای کاش می رفتی اما آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود. با ترس و لرز برگشتیم. ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس می آید. چهره اش برافروخته بود با کسی حرف نمی زد و سرجایش نشست. از آن روز سعی کردم بیشتر مراقب اعمالم باشم. بار دیگر شبیه همین ماجرا در حرم حضرت عبدالعظیم پیش آمد.
📚کتاب عارفانه، صفحه ۸۸ الی ۹۰
جهت تعجیل در فرج و سلامتی #امام_زمان_عج و شادی روح #شهداء و #امام_شهداء
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
@dashtejonoon1
╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
بیچاره دستی که گدای #مجتبی نیست
بر گریه #زهرا قسم مدیون #زهراست
چشمی که #گریان عزای #مجتبی نیست
🏴 هفتم صفر سالروز #شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ( به روایتی ) تسلیت باد 🏴
خشنودی حضرتش
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
@dashtejonoon1
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
#اربعینی_ها !
یادتان باشد که ستون به ستون را
مدیون قطره قطره خون
شهیـــــــدانید
#اربعینی_ها !
وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد،
یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهن هایشان می نوشتند :
یا زیارت یا شهادت
#اربعینی_ها !
میان ِ هروله های بین_الحرمین ،
یاد کنید از شهـــــــدایی که
در آرزوی زیارت ِ شش گوشه ی اربابـــ
پرپر شـــدند ...
#اربعینی_ها !
نمیدانم از کدام مرز میگذرید ! اما ؛
یاد کنید از شهـــدای مفقودالاثر در مرزهای
مهران ... چذابه ... حاج عمران ...
شلمچه ... .سردشت......
#اربعینی_ها !
#التماس_دعا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅
@dashtejonoon1
┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅
🌺🌿🌺🌿🌺
#دلنوشته_به_شهدا
من از شما یه سوال دارم .
برای چی رفتید جنگ که #شهید بشین ، مگر ما از شما خواسته بودیم ؟
می دونم :
#شما رفتید که #ناموس من راحت باشه
، #شما رفتید که من راحت شب سر به زمین بزارم ....
#شما رفتید که من راحت درس بخونم ...
#شما رفتید که من راحت هیئت بگیرم ...
#شما رفتید که اصلا من باشم ...
#شما رفتید که #اسلام (شیعه) پا برجا باشه ...
ولی :
بیاید ببینید :
که چجوری داریم خودمون #ناموسمونو به حراج می زاریم .
چجوری داریم با #کارامون دل شما و آقا مونو می شکنیم .
ای #خدا دارم می میرم، دارم #دق می کنم از این همه #نامردی مردم #نامرد .
ای #شهدا بیاید ببینید چجوری #فرزندان شما مورد تمسخر بعضیا قرار می گیرند که میگن میخاست #نره ...
آی اونی که این حرفو می زنی اگر #نمی_رفت که الان یه خواب خوش نداشتی ...
اگر #نمی_رفت که تو الان نمی تونستی با ماشین مدل بالات تو خیابونا راحت ویراج بدی و #گناه کنی ...
بیاید ببینید چجوری #دخترا با لباسای آنچنانی دارن #خون شما رو زیر پا می زارن ...
بیاید ببینید چجوری با مجلسای شبانه ، دل #امام_زمان_عج رو #خون می کنند ...
بیاید ببینید چجوری داریم با کارامون #دین_فروشی می کنیم ...
حرف آخر :
#شهدا شرمند ه ایم ...
#حلالمون کنید ...
می دونم در حق شماها #نامردی کردیم ولی بازم #دعامون کنید .
#ارسالی_از_اعضاء
#اجرتون_با_شهدا
@dashtejonoon1
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
🌹 #پیامکی_از_بهشت 🌹
توکل از بالاترین مراتب است و با توکل می توان مشکل ترین موانع را از سر راه ترقی و تکامل انسان ها برداشت .
اگر با توکل به خدا وارد هر کاری شدیم ، خود وسیله ی تحقق بخشیدن بخواست خداوند متعال شده ایم .
🕊 #شهید_والامقام 🕊
🌹 #نصراله_حبیب_الهی🌹
✋ #سلام_به_دوستان_شهداء ✋
🌺 #روزتان_شهدایی 🌺
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
@dashtejonoon1
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
🌾🌿🌾🌿🌾
نگاهش به توست..
مبادا غافل شوی و گناه کنی!
مبادا ادعای عاشقی کنی
و دلش را به درد آوری!
نگاهش به توست..
مراقب کارهایت باش!
#شهدا_زنده_اند
#شهدا_ناظرند
╭─═ঊঈ🌾ঊঈ═─╮
@dashtejonoon1
╰─═ঊঈ🌿ঊঈ═─╯
[ Photo ]
°|♧🌸🍃🌸
خاطرات
#سردار_شهید_مهدی_باکری
⚘بسم رب الشهدا و الصدیقین⚘
یکی از برادرهام #شهید شده بود. قبرش اهواز بود. برادر دومیم توی اسلام آباد بود.
وقتی با خانواده ام از اهواز برمی گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد. نزدیکی های #غروب رسیدیم به لشکر.
#باران_تندی هم می آمد. من رفتم #دم_چادر_فرماندهی ، اجازه بگیرم برویم تو .
#آقا_مهدی توی چادرش بود. بهش که گفتم؛ گفت « قدمتون روی چشم . فقط باید بیاین توی همین چادر ، جای دیگه ای نداریم.»
صبح که داشتیم راه می افتادیم، #مادرم بهم گفت« برو #آقامهدی رو پیدا کن ،ازش تشکر کنم..
توی #لشکر این ور و اون ور می رفتم تا آقا مهدی را پیدا کنم.
یکی بهم گفت «آقا مهدی حالش خوب نیست؛ خوابیده.»
گفتم « چرا ؟» ...
گفت « دیشب توی چادر جا نبود. تا بخوابد، زیر بارون موند، سرما خورد...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
@dashtejonoon1