eitaa logo
پیام شهدای خراسان رضوی
334 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
10 فایل
این کانال در راستای انتقال پیام شهدا به نسل جوان و ترویج فرهنگ شهدا فعالیت دارد ارتباط با مدیر @Kh_shohada_a
مشاهده در ایتا
دانلود
هو الحکیم 🔹خداحافظ من رفتم... در برگ‌های آلبوم عکس رزمندگان همدان در دوران دفاع مقدس، تصویری از پیکر یک شهید دیده می‌شود که پیکر مطهرش روی تخته سنگی آرام گرفته؛ روی کلاه آهنی این شهید نوشته شده است: و روی لباس پاسداری‌‌اش نوشته شده ؛ شهیدی که یازده ماه، آفتاب، سایه‌بانش بود و ابرها بر پیکرش گریه می‌گریستند💦💦 🌷 مسئول و مربی آموزش بود، در اجتماعات دینی فعالیت می‌کرد، اگر برای نیرویی مشکلی پیش می‌آمد، آن را رفع می‌کرد؛ یکی از ویژگی‌های بارز او این بود که حقوقی را که از سپاه می‌گرفت به فقرا می‌داد؛ با اخلاصی که داشت، فقط به فکر دیگران بود و دنبال منافع خودش نبود. او فرماندهی بود که خودش را بین نیروها می‌دید و می‌گفت: «برویم و این کار را انجام دهیم». وقتی با ضدانقلاب مواجه بودیم، بارها او تهدید شد. او از فعالانی بود که مقابل مخالفان نظام و منافقین ایستاد. در عین حال با افراد زیر دست خودش مهربان بود. 💠 در جریان عملیات «شهیدان رجایی و باهنر» در ۱۱ شهریور ماه ۱۳۶۰ در منطقه سر پل ذهاب، این فرمانده عزیز در قسمت مقابل ارتفاع ۸۰۱ و ۸۱۶ مسئولیت سخت‌ترین نقطه را بر عهده گرفت. طراحی این عملیات در سه محور بود که فرماندهی محور میانی را بر عهده داشت. ۴_۳ روز قبل از عملیات، در پادگان ابوذر به شدت بیمار شد. وقتی که او را دیدم، دو تخته پتو روی خود کشیده بود و در آن گرمای شهریور به خود می‌لرزید. با دیدن این وضعیت جسمی‌اش به او گفتم: «به شهید حسین همدانی و محمود شهبازی می‌گویم که شما برای عملیات نیایید». اجازه نداد و با همان حالت بیماری فرماندهی محور میانی عملیات را رها نکرد و در ارتفاعات قراویز حضور پیدا کرد. او نیروها را به خوبی مدیریت کرد؛ برادران شریفی و رضایی که از اسرای این حمله بودند، پا به پای حرکت کردند تا جایی که سنگر عراقی‌ها را گرفتند و تلفات سنگینی بر آنها وارد کردند. جلوی سنگرهای دشمن به شهادت رسید؛ بعثی‌ها هم برای تلافی پیکر او را به میان صخره‌ها پرتاب کرده بودند تا پیکر شهید جلوی دید ما باشد. با توجه به وجود میدان مین و شرایط حاکم در منطقه، ما نمی‌توانستیم پیکر مطهر را به عقب برگردانیم. بالأخره بعد از یازده ماه محاصره منطقه قراویز توسط دشمن، خرمشهر آزاد شد و بعثی‌ها از قراویز عقب‌نشینی کردند و پیکر شهدا را به عقب برگرداندیم... 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷https://eitaa.com/payamshohadarazavi
🌷 شهید «حسن مرادیان»، فرمانده نیروهای عمل کننده در سمت میانی "تپه کمیل" (ارتفاعات قراویز - سرپل ذهاب) 🌿عملیات شهیدان رجایی و باهنر 📄 فرازی از وصیت‌نامه شهید: ✍️ «هیچ قطره‌ای در مقیاس حقیقت در نزد خدا از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست و من می‌خواهم با این قطره خون به عشقم برسم که خداست. به پدر و مادرم وصیت می‌کنم که بعد از مرگم نگریید، بلکه خوشحال باشید که شما هم یک قربانی برای حفظ بقای دین خدا عرضه کردید. شهادت آرزوی نهایی من است. از شما می‌خواهم که شب‌های جمعه به سراغ یتیمان و فقرای شهر بروید. به خصوص به محله‌های منوچهری و مصلا و سیلو بروید و از آنها دلجویی کنید. ضمناً برادرم مهدی را بعد از اتمام تحصیلش به سپاه بفرستید تا جای خالی مرا در سپاه امام پر کند. با درود به رهبر کبیر انقلاب ما خمینی بزرگ؛ موفقیت نیروهای رزمنده اسلام را خواستارم». 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷https://eitaa.com/payamshohadarazavi
آن روزها ؛ رفیق، مادری می‌کرد! لحظاتِ وصال ... سر را به زانو می‌کشاند و دَم آخر، نوازش می‌کرد ... و قول شفاعت می‌ گرفت ... دوران جنگ تحمیلی 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷https://eitaa.com/payamshohadarazavi
نگاه دریایی‏‌شان نهیب‌مان می‏‌ زند که نشستن ؛ در قاموس ما نیست به یادمان می‏‌آورد که به رسم آفتاب، در رگ درختان حماسه جاری باشیم ... 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷https://eitaa.com/payamshohadarazavi
12.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 / حماسه سرایی شهید علی نوری در جمع رزمنده ها 🌿 عملیات فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا ⚪️ دوران جنگ تحمیلی ، سرمشق رزمندگان در دفاع مقدس 🚩🚩🚩 🌴 کل یوم عاشورا 🕌 کل ارض کرببلا •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 🌴 کانال : روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷https://eitaa.com/payamshohadarazavi
🤲 دعا برای حفظ ایمان در آخر الزمان ⚪️ آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره) : وقتی از منزل خـارج می‌شوم، خدا را به ۱۲۴ هزار پیامبر قسم می‌دهم که با ایمان به خانه برگردم. چرا که در روایت آمده، چه بسا مرد با ایمان از خــانـہ خارج می‌شود و بی‌ ایمان برمی‌گـــردد. ✍پ.ن: وقتی مرد الهی همچون او چنین مراقب و نگران خود است! .... دیگر تکلیف افراد عوامی چون ما؛ روشن است!!؟ اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲 ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ◼️ ۷ شهریور ۱۳۶۹ ،،--سالروز ارتحال آیت الله مرعشی نجفی ( رحمة الله علیه ) ایشان از شخصیت های بزرگ مذهبی و از مراجع تقلید وقت بود و از همراهان امام خمینی که تا آخر، وفادار به انقلاب اسلامی ماند. سرانجام این فقیه برجسته عالم تشیع در سن ۹۶ سالگی دار فانی را وداع گفت و حوزه های علمیه و مردمان متدین از غم از دست دادن ایشان داغدار شدند. 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷https://eitaa.com/payamshohadarazavi
17.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 در ایام معنوی قرار داریم 🎞 کلیپ فوق 👆 در سالروز رحلت مرجع عالیقدر عالم تشیع، حضرت آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی، تقدیم همراهان کانال پیام شهدای خراسان رضوی می گردد. 💦 وضو گرفتن و به جای آوردن نماز در منزل توسط آیت الله مرعشی نجفی 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷https://eitaa.com/payamshohadarazavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 سفارش شهید بزرگوار، فرمانده سپاه خرمشهر به مدافعان شهر (زمان هجوم دشمن بعثی برای تصرف این بندر استراتژیک و منطقه فوق العاده مهم.... 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷https://eitaa.com/payamshohadarazavi
شهید ؛ محمدرضا دهقان 👇 سعی کن مدافع قلبت باشی از نفوذ شیطان، ▫️شاید سخت‌تر از مدافع حرم بودن؛ مدافع قلب شدن باشد... ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ا 💠 خاطره شهید 🌴 (عج) محمد رضا خیلی با حیا و عفت بود، نگاه و رفتار نداشت. یک بار صحبت خواستگاری محمدرضا شد. من گفتم محمدرضا از فاصله خانه تا دانشگاه روزی صد تا عروس می‌بیند. این جمله را که گفتم او شروع کرد به مسخره‌بازی و بگو بخند راه انداختن و به شوخی گفت: «صدتا چیه؟ دویست‌ تا سیصد تا و شاید بیشتر .....!! مامان شما چشماتون رو بستید؟» به گفتم که: وقتی بیرون می‌روی مگر چشم‌ بند می‌بندی که اینها را نمی‌بینی؟ اما او از پاسخ طفره رفت و خیلی که پیگیر شدم، گفت:«مامان!! به خدا قسم نمی‌بینم,اگر من بخواهم سرباز امام زمان شده و ایشان را زیارت کنم، آیا با این چشم ها می توان جمال نورانی آن حضرت را دید؟ ...وقتی این حرف را زد، خیلی متعجب شدم و نتوانستم چیزی به او بگویم. راوی: مادر شهید 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷https://eitaa.com/payamshohadarazavi
📛 غلبه بر شهوت ... و توفیق شهادت🕊🕊 🌷 ❇️ حضرت علی(علیه السلام): پاداش مجاهد شهید در راه خدا بیشتر از کسی نیست که قدرت بر گناه دارد، ولی آلوده نمی شود. همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست. 🌹شهید احمدعلی نیّری در سال ۱۳۴۵ و در روستای «آینه‌ورزان» دماوند به دنیا آمد. خانواده‌اش در کودکی او به تهران مهاجرت کرده و در محله مولوی ساکن شدند. از همان زمان کودکی پای او به مسجد امین‌الدوله که آیت‌الله حق‌شناس امام جماعتش بود، باز شد. او یکی ازشاگردان خاص آیت‌الله حق شناس بود و در اسفند ۱۳۶۴ در حالی که تنها ۱۹ سال داشت به شهادت رسید. 🔻احمدعلی یک عارف واصل بود به طوری که آیت‌الله حق‌شناس پس از دفنش در قطعه ۲۴ بهشت زهرا-سلام‌الله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت: تا زنده‌ام به کسی حرفی نزنید… احمد از عفاف چشم به این مقام رسید … ⭕️دکتر محسن نوری از دوستان شهید «احمدعلی نیّری» تعریف می‌کند که: «یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم، اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردید اما من… لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند، اما دوباره سوالم را پرسیدم، بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت: بنشین تا بهت بگم. 🔻 نفس عمیقی کشید و گفت: یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید، همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد و گفت: اونجا رودخانه است برو اونجا آب بیار من هم راه افتادم. راه زیادی نبود از لا‌به‌لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم: 🤲 «خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این گناه می‌گذرم.» 🔻 بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند و من هم مشغول آتش درست کردن بودم. خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین‌طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» 🔻من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: 🤲«یاالله یا الله…» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح)‼️ 🔻 وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم!» 🌱 احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن» منبع: کتاب عارفانه« شرح حال شهید احمد علی نیری» جهت خشنودی امام زمان«عج» این متن را در گروهها و کانالهای مختلف قرار دهیم، إن‌شاءاللھ انگیزه‌ای باشد برای ترک گناه جوانان و مومنان 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷https://eitaa.com/payamshohadarazavi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 دوران 🎥 / صحنه های از لحظات فراقت ارواح مطهر شهیدان از ابدان خاکی 🕊🕊 🎞 تصاویری از حضور رزمنده ها در جبهه های نبرد با دشمن 📢 به همراه پخش بانگ آسمانی . . . . 🤲 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷https://eitaa.com/payamshohadarazavi
کاری کن خدا خوشش بیاید! یک روز ابراهیم را در بازار دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود. گفتم: آقا ابراهیم برا شما زشته! این کار باربرهاست نه شما. نگاهی کرد و گفت: نه. این برای خودم خوبه. مطمئن می‌شم هیچی نیستم! گفتم کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست؛ ورزشکاری و... ابراهیم خندید و گفت: ای بابا همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد... نه مردم! از کتاب سلام بر ابراهیم 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷https://eitaa.com/payamshohadarazavi