eitaa logo
پایگاه ویژه بسیج سلمان کن
416 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
148 فایل
📌اطلاع رسانی و گزارشات پایگاه سلمان کن salmankan.blog.ir وبلاگ📌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الشهدا و الصدیقین (شب شعر عقیق سلیمانی) بخش اول گزارش مراسم بزرگداشت سومین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی با حضور شاعران برجسته کشور پنجشنبه ۸ دی ماه ۱۴۰۱ کن، محله سرآسیاب، حسینیه سرآسیاب کن https://salmankan.blog.ir/post/5561 @paygah_salman_kan
بسم رب الشهدا و الصدیقین (شب شعر عقیق سلیمانی) بخش دوم گزارش مراسم بزرگداشت سومین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی با حضور شاعران برجسته کشور پنجشنبه ۸ دی ماه ۱۴۰۱ کن، محله سرآسیاب، حسینیه سرآسیاب کن https://salmankan.blog.ir/post/5561 @paygah_salman_kan
بسم رب الشهدا و الصدیقین (شب شعر عقیق سلیمانی) بخش سوم گزارش مراسم بزرگداشت سومین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی با حضور شاعران برجسته کشور و سخنرانی سردار ابطحی پنجشنبه ۸ دی ماه ۱۴۰۱ کن، محله سرآسیاب، حسینیه سرآسیاب کن https://salmankan.blog.ir/post/5561 @paygah_salman_kan
«یا حضرت ام البنین (س)» به مناسبت فرارسیدن وفات خانم حضرت ام البنین (س) همایش تکریم مادران شهدا سخنران: حجت الاسلام حائری زاده مداح: حاج ابوالفضل شهرابی همراه با میهمانی ویژه شهید گمنام موعود: پنجشنبه ۱۵ دی ماه همزمان با نماز مغرب و عشا میعاد: کن، محله اسماعیلیان، حسینیه الغدیر کن @paygah_salman_kan
13.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦 انتشار نماهنگ سحرِ تماشا با صدای افتخاری به یاد 🔹نماهنگ «سحرِ تماشا» با صدای علیرضا افتخاری به مناسبت گرامیداشت سومین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی منتشر شد. 🖤@paygah_salman_kan🖤
پایگاه ویژه بسیج سلمان کن
فرازهایی از کتاب: (قسمت چهارم) آن روز خیلی توجه نداشتم. بعدا فهمیدم در عشیره بزرگ ما، هیچ کس مثل مادر و پدرم مهمان نواز نیستند . همیشه، در خانه ما مهمان بود .(ص35) زنی بود به نام حسنیه از عشیره ما بود . زنی تقریبا 50 ساله که ظاهرا مرض سل داشت . همه او را رها کرده بودند . پدرم رفت او را به پشت خود کرد و آورد خانه ما. چهار سال مادرم از او پذیرایی می کرد تا حسنیه از دنیا رفت . هرگز ندیدم مادرم یا پدرم در این مورد بگو مگویی داشته باشند .(ص36) چوپان و ارباب، روضه امام حسین علیه السلام را می گرفتند . روضه خوان، یک ماه تمام، ظهر و شب خانه این و آن روضه می خواند . ران گوسفندی به علاوه پنج یا دو تومان پول هم می گرفت. ( ص 39) اتوبوس، شب به شهر کرمان رسید. اولین بار ماشین هایی به آن کوچکی می دیدم ( فولکس و پیکان). محو تماشای آن ها بودم. که اتوبوس روی میدان باغ ایستاد. (ص42) در هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاه را میزدم و سوال می کردم " آیا کارگر نمی خواهد؟" همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیف من می کردند و جواب رد می دادند. (ص43) اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت :" می تونی آجر بیاری؟". گفتم:"بله" . گفت:" روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کارکنی". (ص44) با صدای زار گفتم:" آقا کارگر نمی خوای؟". آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد. گفت:"بیا بالا". از چند پله کوتاه بالا رفتم. با مهربانی نگاهم کرد. گفت:" اسمت چیه؟". گفتم:" قاسم". گفت:"فاملیلی ت؟". گفتم:"سلیمانی". گفت:" مگه درس نمی خونی؟". گفتم:" چرا آقا ولی می خوام کار هم بکنم" .(ص48) جرئت و شجاعت عجیبی در وجودم احساس می کردم . ساواک را حریف کاراته خودم فرض می کردم که به سرعت او را نقش زمین می کنم. آن قدر در وجودم مملو از نشاط جوانی بود که ترسی از چیزی نداشتم . حالا من یک انقلابی دو آتشه شدیدتر از علی یزدان پناه بودم و بدون ترس از احدی بی محابا حرف می زدم. (ص64) من به دلیل عدم تجربه و نشاط جوانی و روحیه ورزشی و سلحشوری عشایری که ذاتی من بود، بی پروا حرف می زدم و از شاه و خانواده او بد می گفتم . (ص65)‌‌ @paygah_salman_kan
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: حاج قاسم در راه خدا و انجام وظیفه و جهاد فی سبیل الله از هیچ چیز پروا نداشت، نه از دشمن پروا داشت، نه از حرف این و آن و نه از تحمل زحمت. @paygah_salman_kan
بسم رب الشهدا و الصدیقین (شب شعر عقیق سلیمانی) بخش اول شعر خوانی استاد مصطفی محدثی خراسانی گزارش تصویری مراسم بزرگداشت سومین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی با حضور شاعران برجسته کشور پنجشنبه ۸ دی ماه ۱۴۰۱ کن، محله سرآسیاب، حسینیه سرآسیاب کن https://www.aparat.com/v/eJMls @paygah_salman_kan