پلاک ۱۳
حاشیهنگاری از مراسمی جذاب و متفاوت در عراق!
اطراف حرم پر از جوانهایی شاد و خندان، با لباسهای متحدالشکل است. جمعیتی دوهزار نفره. پسرها با کت و شلوار مشکی و پیرهنی سفید و کراواتی سرخ. آنطرفتر، دخترها با چادر عربی. همه مشغول خنده و سلفی و آغوش و عکس یادگاریاند. هنوز غبار ۲۵ سالگی بر چهره هیچکدامشان ننشسته. شادند. با هم شوخی میکنند و از دست هم فرار میکنند و بلند بلند میخندند. چیزی نمانده بال دربیاورند و در آسمان،همدیگر را دنبال کنند. اینجا چهخبر است؟ مسئولان مراسم، بهخطشان میکنند و از داخل کیسهای، به هرکدام یک کلاه میدهند. کلاه فارغالتحصیلی. حالا دیگر همه زواری که از این حوالی میگذرند، میدانند اینجا چهخبر است: «جشن فارغالتحصیلی دانشجویان سراسر عراق؛ در بینالحرمین». عنوان دهنپرکن و مراسم حسرتزایی است انصافا.
هنوز چند ساعتی تا شروع رسمی مراسم مانده. پس زیر چادرهای برزنتی مسقف اطراف حرم جمع میشوند و جمعخوانی یک شعر یا بهقول خودشان «تنشید» را تمرین میکنند. چندبار تکتک کارهایی که باید در مراسم انجام دهند را باهم مرور میکنند که کسی تپق نزند. بنر بزرگی را روی سر باز میکنند. ظاهرا قرار است در بینالحرمین هم باز کنند برای تصویربرداری هوایی. تصویری بزرگ از آیتالله سیستانی و پرچم عراق و پرچم فلسطین در دوطرف. بهغایت شکوهمند و نقطهزن. اقتضای دانشجویی این است که تا شروع مراسم رسمی، اکیپهای رفاقتی، یواشکی برنامه تمرینها را بپیچانند و به حرم بروند. حدسم درست است. میپیچند. در صف کفشداری دو دانشجو جلوی من هستند. روی کلاه یکیشان نوشته« سیدی انا الصغیر الذی ربّیته». آقای من. من همان طفلیام که شما تربیتام کردی و بدینجا رساندی. روی کلاه آنیکی نوشته« نصرتی لکم معدة» یعنی حالا که درسخوانده و متخصص شدهام، حالا نصرت من برای شما آماده است.
سر صحبت را باز میکنم. دستوپا شکسته تبریک میگویم و میپرسم حضور در مراسم برای همه دانشجوها اجباری بوده؟ میخندند. اجباری؟ میگویند همه مشتاق حضور در مراسماند. چندبرابر ظرفیت ثبت نام میکنند و فقط عده معدودی پس از عبور از فیلترهای خاص، توفیق حضور پیدا میکنند. لطف «امام عباس» بود که ما را پذیرفت. رشتههایشان را میپرسم. مهندساند. ذهن ایرانیام زود میپرسد قصد مهاجرت به اروپا ندارید؟ کاغذ سوگندنامهای که در دستشان دارند نشانم میدهند. قرار است در مراسم بخوانند ولی جلوجلو آمدهاند خودشان پیش عباس قسم بخورند. دست میگذارند روی سطری که نوشته «سوگند یاد میکنم در خدمت وطنم باشم». با خنده، طوری که مطمئن شوند منظورشان را فهمیدهام، میگویند «اروپا لا». گوشی را میدهند ازشان عکس یادگاری بگیرم. از هم جدا میشویم. دور حرم میچرخم و به چیزهایی که دیدهام فکر میکنم. به چیزهایی که ما کمتر داریم.
مراسم عظیم فارغ التحصیلی در حرم!
حضور بدون اجبار دانشجویان.
تقید دیوانهوار نسل جوان به اهلبیت.
دغدغهمندی برای فلسطین و جهان اسلام.
سودای خدمت به وطن در دانشجو.
مهاجرت لا.
اروپا لا.
منبع: کانال عجم علوی
https://t.me/m_molaie110
هدایت شده از منبرک
💢 خواسته دشمن/ فقط عبادت
✨ فلسفه وجودی پیامبران را خداوند در قرآن مطرح می فرمایند:
🔹 «وَلَقَد بَعَثنا فی کُلِّ أُمَّهٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ» (آیه ۳۶ سوره نحل)
🔹 پیامبران را فرستادیم برای اینکه مردم را به عبادت دعوت کنند و از طاغوتها بر حذر دارند.
❇️ این فلسفه وجودی پیامبران و معصومین است.
✅ «ان اعبدوالله» یعنی خدا را عبادت کنید، منظور اینکه اهل نماز و روزه و اجتناب از دروغ و اجتناب از محرمات و مسخره کردن دیگران و … . این منظومه خوب زندگی کردن است.
✅ «واجتنبوالطاغوت» یعنی مبارزه دائمی با طاغوت.
📍 اگر ما فقط اهل عبادت باشیم، نماز بخوانیم، روزه بگیریم اما به طاغوت کاری نداشته باشیم بی فایده است.
🔸 شما می بینید اصل مبارزه مخالفین پیامبر صلی الله علیه و آله با ایشان، به خاطر همین جریان است. وگرنه اگر پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمودند: مردم نماز بخوانید، روزه بگیرید، حج انجام بدهید آنها با پیامبر صلی الله علیه و آله کاری نداشتند. مشکل آن ها با پیامبر صلی الله علیه و آله این بود که پیامبر بت ها را می شکست.
🔸 امروز هم همین طور است. اگر ما نماز بخوانیم، روزه بگیریم و … دشمن با ما هیچ کاری ندارد.
💢 مشکل امروز دشمن، مرگ بر آمریکاست. مرگ بر اسرائیل است. دشمن میگوید شما دین خودتان را دارید به ما چکار دارید، ما کار خودمان را انجام میدهیم.
___________
📖 داستانک:
🔸 داستان معروفی هست که در زمان عثمانی سفیر بریتانیا به ترکیه آمد. دید کسی روی بلندی ایستاده و فریاد می زند. هول شد و از مترجمش پرسید جریان چیست؟ مترجم گفت: اذان می گوید. مسلمان ها وقت نماز را با اذان اعلام می کنند.
🔸 پرسید آیا اذان به حکومت ما لطمه می زند؟ گفت: نه به حکومت شما کاری ندارد. گفت پس هر چه دلش می خواهد فریاد بزند.
🔸 امروز نماز عربستان اینطور است. می بینید به سوریه حمله می کنند، پول سوخت موشک ها را عربستان می دهد. اما دینداری شیعیان امیرالمومنین اینگونه نیست، بلکه همیشه در مقابل یزیدیان و طواغیت آماده اند.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
هدایت شده از محمد ابوی سانی | قیام🇮🇷🇵🇸
بعد از ۴۷ روز وحشیگری صهیونیستها؛
نتایج 👇
گذرگاه رفح باز شد.
مردم آواره دارن به شمال غزه برمیگردن.
مردم دنیا بیدار شدند.
میلیونها انسان در دنیا به خیابانها آمدند.
دولت جمهوری اسلامی سنگ تمام گذاشت.
امیرعبداللهیان و رئیسی خوش درخشیدند.
جواد ظریف، چهره ریاکار و نفاق گونه خود را بیش از پیش فاش کرد.
دولتهای عربی بیآبروتر از گذشته شدند.
مردم ایران مثل همیشه در صحنه بودند.
یمنیها گُل کاشتند.
مردم عراق خود را به مرز اردن رساندند.
آمریکا در گرداب طوفان الاقصی فرو رفت.
اسرائیل گور خود را کند.
اراده صهیونیستها در هم شکسته شد.
مقاومت، همچون پولاد آب دیده شد.
سلبریتیها رسوا تر از گذشته شدند.
ماهیت تمدن غرب به گِل نشست.
علوم انسانی غربی ناکارآمدی خود را کاملا نشان داد.
ته اندیشه لیبرالیسم مشخص شد.
سازمان ملل که یک سازمان صهیونیستی است، کودک کشی را تأیید کرد.
اصلاح طلبان، دین خود را به غرب کاملاً ادا کردند.
آنهایی که سر ماجرای زن، زندگی، آزادی مدام بیانیه میدادند، در این ایام خفه بودند.
مصر، عربستان و امارات باید منتظر عواقب کار خود باشند.
قطر کاملاً همراه بود.
ترکیه نفاق خود را کاملاً نشان داد.
الهام علیاف حساب کار دستش آمد.
ماجرای اوکراین فعلاً فراموش شد.
الجزیره، المنار و المسیره فضای رسانهای جهان را در دست گرفتند.
هیمنه اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در هم شکسته شد.
افسانه شکست ناپذیری اسرائیل نقش بر آب شد.
اتحاد، همدلی و همبستگی بین مردم دنیا بوجود آمد.
کبر مستکبرین در هم شکسته شد.
چشم دنیا به رهبر ایران بود.
چهار میلیارد انسان منتظر سخنرانی سید حسن نصرالله بودند.
سید حسن نصرالله خود را سرباز ولایت خواند.
سپاه پاسداران از جدیدترین موشکهای خود از جمله فتاح ۲ رونمایی کرد.
سپاه، لبخند را بر لبان آقا نشاند.
اسرائیل، شکستی جبران ناپذیر خورد.
مردم دنیا علیه ظلم فریاد زدند.
و در یک کلام
دنیا یک گام اساسی به سمت ظهور برداشت.
«حجةالاسلام سیدعلی رحیمی»
#فلسطین_آزاد_خواهد_شد
#طوفان_الاقصی
#القدس_لنا
#اسرائیل_سقطت
@mabavi
... جبر آن زمان که پشت در خانهاش نشست
برخاست آن قیامت عُظمی به اختیار
رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد است به معراج رهسپار
برگشت، زخمخورده، ولی فاتح نبرد
چون بازگشتِ حمزه از آشوب کارزار
در خون خضاب شد تن یاران بعد از او
آنها که نام «فاطمه» را میزنند جار
اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه
نام علیست روی لبِ شیعه آشکار
زهراست مادر من و من بیقرار او
آن نام را میآورم آری به افتخار
آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز
پیغمبران پیاده میآیند و او سوار
فریاد میزنند که سر خم کنید، هان
تا از صراط بگذرد آیات سجدهدار
هرجا نگاه میکنم آنجا مزار اوست
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار
اینها که گفتهایم یکی بود از هزار
اما هنوز شیعه مصمم، امیدوار.....
🖤 صلی الله علیکِ یا فاطمة الزهرا
@pelak13
سلمان پیرمرد سنوسال گذشتهای است. شیخی خمیده و سپیدموی و عصادار. به خانه پیامبر و خانه امیرالمومنین رفت و آمد دارد. حتی در غیاب خود حضرات. او امین و معتمد اهلخانه است؛ اصلا «سلمان از اهلخانه است». سلمان میگوید روزی به خانه مولا رفتم. حضرت صدیقهطاهره سلاماللهعلیها را دیدم که مشغول آسیا کردن گندم بود و از شدت کار، از دستان مبارکش خون سرازیر بود و دسته آسیا خونی بود. عرض کردم که جان من به فدای شما، فضهبانو، خادم خانهتان، بیکار است. چرا کار را به او نسپردید؟ فرمود کارهای خانه یکروز با من است و یکروز با فضه. امروز نوبت استراحت اوست. پس از او خواستم که اجازه کمک به من بدهد. او مشغول رسیدگی به حسین شد و من باقی گندمها را آسیا کردم. صدای بلال که در از بام مسجد بلند شد، برای صلاة ظهر به مسجد رفتم؛ مولا را دیدم و از انگشتان خونین فاطمه به او گفتم. پس علی درمیان مسجد گریست و زود به سوی خانه رفت.
«فَلَما فَرغْتُ قُلتُ لِعلِيٍّ مَا رَأَيتُ فَبكَى وَ خَرجَ»
روایت ادامه دارد.
کار به ادامهاش ندارم.
اصلا نمیشود کاری به ادامهاش داشت.
همینجا زمینگیر میشوم. علی بخاطر یک جراحت سطحی و ساییدگی پوست فاطمه، وسط مسجد، بین مردم گریه میکند و شتابان سمت خانه میرود. تازه جراحتسطحیای که به چشم هم ندیده و فقط وصفاش را شنیده. علی تاب شنیدن از زخمهای جزئی فاطمه را ندارد. تاب یک تاول کوچک روی انگشت. خودتان حرفم را تا آخر متوجه شوید. توان گفتن نیست. ببخشید.
عجم علوی |
https://t.me/m_molaie110
هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی
این نیز نگاهیست به افتادنِ سیبی
چون قصهٔ آن صخره که از صحبت دریا
جز سیلی امواج نبرده است نصیبی
آیینهٔ تاریخ ِتو را، درد شکسته است
اما تو نه تاریخشناسی نه طبیبی...!
فرمودند :
یاری رساندن به مؤمن مظلوم
از یک ماه روزه و اعتکاف
در مسجد حرام برتر است!🌱
| #امامصادقعلیهالسلام |
@najvagraphy | نجوا