ماندم چگونه نام شما را صدا کنم؟
ماندم چگونه روی به سوی شما کنم؟
کارم بدون تو همه دم معصیت شده
من در گناه هم نشد از تو حیا کنم...
شرمندهام به جای دعای سلامتی
روزی هزار با به قلبت جفا کنم...
با حال معصیت به خدا میشود مگر
شبهای جمعه رو به سوی کربلا کنم؟
برگرد و مرده دل من را حیات بخش
برگرد و جان بده به دلم ای نجاتبخش...
عیدتون مبارک ❤️
#ألف_ألف_مبروك
@pelak13
پایاننامهٔ من ترجمهٔ یه متن بود. بنا به میزان سختی هر صفحه و شرایط دیگه، گاهی کل صفحه رو جلوم میذاشتم، گاهی هم به اندازهٔ یک سوم صفحهٔ لپ تاپ در حدی که دو سه خط دیده بشه pdf رو باز میکردم. نکتهای که متوجه شده بودم این بود که وقتی فقط دو سه خط رو میدیدم و ترجمه میکردم، امیدوارتر و شادتر بودم نسبت به وقتی که کل صفحه روبهروم بود.
زندگی هم همینه. گاهی به مراحل بعدیش فکر میکنم، به این که هرکدوم چالشهای مخصوص به خودش رو خواهد داشت و خیلی چیزا مونده... اما بعد؟ فقط به همین دو سه خط حاضر فکر میکنم و واقعاً مؤثره. مثلاً به این که حالا فعلاً برم ظرفها رو بشورم... .
@pelak13
بد نیست خوندنشون
میتونید این کانال رو توی تلگرام سرچ کنید و ببینید که این آدم که داره از قالیباف طرفداری میکنه اهل نقدهای تندی هم هست و اینو میگه
حالا من نمیگم چون ایشون اینو میگه پس میشه تایید کرد
چیزی که در تلاشم تا بگم اینه که برای تحلیل رفتار یک شخص، اخبار رو به دقت رصد کنیم نه این که چون این و اون انقلابی داره ردش میکنه پس برای ما هم کنسله!
ما برای اظهار نظرهامون در برابر خدا مسئولیم.
کادوهای تولدش رو که باز میکرد، برای بعضیهاش بیشتر ذوق میکرد، برای بعضیها کمتر. کیف عروسکیشو که دید چشماش برق زد و گفت «هییین»، بعدش اما مشغول بقیهٔ کادوها شد.
مهمونا که رفتن و تنها شد، یکمی با بازی فکریها بازی کرد، دوتا کتابی که گرفته بود رو بهم داد براش بخونم، گلسرهاشو امتحان کرد و جورابشلواریش رو گرفت جلوی پاهاش، با ماژیکها نقاشی کشید و در نهایت کیفش رو بغل کرد و خوابید.
برام جالب بود که همونی رو که لحظهٔ اول بیشترین ذوق رو براش داشت آخرش برداشت. فردا رو نمیدونم، روزها متغیره نیازها متغیر و آدمیزاد متغیر، اما کار دل... کار دل عجیبه که گاهی از لحظهٔ اول مشخص میکنه با خودش چند چنده!
@pelak13