استادِ ویراستاری میگه: «محدودیت بخش جداییناپذیری از رشده». فرقی نمیکنه بخوای کجا رشد کنی، مربیت بهت محدودیت میده. میخوای ورزش کنی؟ محدودیت در شکل خوابیدن هم داری. میخوای گویندگی کار کنی؟ محدودیت در خوراک هم داری؛ مثلاً دیگه نباید تخمه بخوری، چون صداتو خش میندازه...! حالا میگه برای رشد در نگارش و ویراستاری باید برای چیزهایی که میخونی محدودیت بذاری.
به تو فکر میکنم و به قوانینی که گذاشتی و شاید از زاویهای به نظر محدودیت بیاد اما در حقیقت راه رشده. یکبار داشتم با عزیزی دربارهٔ آهنگهای حرام صحبت میکردم، ازم پرسید چرا هر آهنگی که دوست دارم حرامه؟ اونموقع به این دقت نکرده بودم؛ ولی جالبه، خب شاید مثل تخمهست، رشد رو خش میندازه.
بههرحال. هر انتخابی یک نتیجه داره. نمیشه دنبال رشد بود و محدودیتهای اون حیطه رو نپذیرفت. و نمیشه با کنار زدن محدودیتها، انتظار رشد رو هم داشت. در هر حیطهای... .
@pelak13
نمیدونم اما انگار پذیرش محبت هم بهاندازهٔ محبتکردن اهمیت داره. یعنی همونطور که باید بلد باشی چطور لطف و علاقهت رو به کسی نشون بدی، که هم افراط نشده باشه هم تفریط؛ باید بلد باشی چطور مورد محبت قرار بگیری.
منظورم اینه که مثلاً اگه کسی بهت هدیه داد، بهش نگو چرا پولاتو به فنا دادی. یا اگه دلش خواست لطفی در حقت بکنه، هی سعی نکن که عین همون کارو براش انجام بدی. اصلاً بهجای اینکه عذاب وجدان بگیری و شرمنده باشی، بیشتر لبخند بزن خب، ذوق کن! وا! اون دلش میخواد ذوقت رو ببینه که بهت محبت کرده، نه شرمندگیت رو.
جبران و قدرشناسی خوبهها، اینکه حواست باشه طرف مقابل خودشو بهخاطر تو اذیت نکنه هم خوبه. ولی یه مرز باریکی وجود داره بین این قضیه و اینکه بهش چنین حسی رو منتقل کنی که همیشه در محبتکردن بهت ناکامه. محبتش رو بپذیر.
کلاً به نظرم آدم همونقدر که دوست نداره توی روابطش فقط خودش کسی باشه که محبت میکنه، علیالقاعده دوست نداره حس کنه توی رابطهای فقط خودش داره محبت دریافت میکنه و طرف مقابل یهجورایی خودش رو بینیاز از دریافت محبت نشون میده. فکر میکنم اصلش اینه، اگه خلاف این باشه یعنی یهجای کار میلنگه.
@pelak13
پلاک ۱۳
سلام سلام 🥰
این زعفرونهای تازه و خوشرنگ و لعاب رو دوستِ بسیار مطمئنم میفروشن ❤️✨
قطعاً از خریدتون پشیمون نمیشید 😌
گرمی ۱۳۰؛ که هر مثقال ۴/۶۰۸ گرمه
آیدی برای ثبت سفارش:
@Zahra_rstt77
@pelak13
همین که دست قلم در دوات میلرزد
به یاد مهر تو چشم فرات میلرزد
نهفته راز «اِذا زُلزِلَت» به چشمانت
اگر اشاره کنی کائنات میلرزد
«هزار نکتهٔ باریکتر زِ مو اینجاست»
بدون عشق تو بیشک صراط میلرزد
مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی
که در نگاه تو آب حیات میلرزد...؟
تو را به کوثر و تطهیر و نور، گریه مکن!
که آیهآیه تن محکمات میلرزد...
کنون نهاده علی سر به روی شانهٔ در
و روی گونهٔ او خاطرات میلرزد
غزل تمام نشد، چند کوچه بالاتر
میان مشک سواری، فرات میلرزد
سپس سوار میافتد، تو میرسی از راه
که روضهخوان شوی اما صدات میلرزد
و عصر جمعه کنار ضریح روی لبم
بهجای شعر دعای سمات میلرزد ...
🖤 السلامعلیکحضرتمادر
@pelak13
معمولاً سر کلاسهای درسی (هر درسی که باشه) نظرم رو راحت میگم. اگر نظرم اشتباه باشه، خجالتزده یا ناراحت نمیشم و به خودم بهراحتی این حق رو میدم که بلد نباشم و اشتباه کنم. مگه اینکه مربی و استاد خیلی بد برخورد کنه، که البته این خیلی کم پیش میاد.
داشتم فکر میکردم اگر حین انجام کارهای دیگه هم همین روحیه رو داشتم چقدر عالی بود. در اینصورت احتمالاً الآن هم مهارتهای بیشتری داشتم، هم خلاقتر بودم.
چرا؟ خب فکر کنم علتش اینه که سر کلاس یادم هست که اولین باره دارم این مطلب رو یاد میگیرم و تمرین میکنم، ولی بقیهٔ وقتها یادم میره...
@pelak13