خانم آرایشگر دو دستیار دارد که یکی از آن‌ها خیلی شوخ و خوش‌اخلاق است. زیاد همدیگر را نمی‌شناسیم، حتی فامیلِ هم را نمی‌دانیم. فقط چند بار او را دیده‌ام. با این حال، وقتی رفتم آرایشگاه و دیدم نوبت اوست که دستیار خانم آرایشگر باشد، ته دلم خوشحال شدم. مشغول کار بود و می‌گفت قرار نبوده الان بیاید، قرار بوده همکارش حضور داشته باشد، ولی برنامه عوض شده. با خودم گفتم بگویم از دیدنش خوشحال شدم؟ یک نفر در دلم گفت: «چه لوس!» دیگری در دلم پاسخ داد: «حالا چه عیبی دارد؟ خب بگو!» گفتم. نمی‌دانید چه ذوق آمیخته با تعجبی در چهره‌اش آشکار شد. گفتم که، آن‌قدرها هم آشنا نیستیم، انتظارش را نداشت. گذشت و گذشت. لابه‌لای صحبت‌هایش با یکی دیگر از خانم‌های آنجا، پرده از غم بزرگ گوشهٔ دلش برداشت. غمی خیلی بزرگ. باورم نمی‌شد که با این غم، بتوان آن‌قدر مهربان و خنده‌رو بود. یک بار اینجا گفته بودم که غریبه‌ترین آدم‌ها را هم دوست دارم و برایم محترمند، به‌خاطر تمام آنچه که از آن‌ها نمی‌دانم... خلاصه، می‌خواهم این را بگویم. وقتی غم گوشهٔ دلش را فهمیدم، به خودم افتخار کردم که توانستم یک ثانیه یک لبخند بزرگ روی صورتش بنشانم. این برایم یک موفقیت بزرگ است. مهربانی هزینه ندارد، اما ممکن است دل غمگینی را برای لحظه‌ای شاد کند و مگر از این بالاتر چه چیزی وجود دارد؟ @pelak13

تولدت مبارک، عزیز قلبم 💛✨ @pelak13

ای انسان! حتی با فکرت درِ خانۀ کسی غیر از خدا را نزن! ♦️المحاضرات فی النجف الاشرف @m_h_esfahani

و من اضافه می‌کنم: حتی با احساساتت. ✨ @pelak13

☘ پر کردن خلأ @pelak13

اگر می‌خواهی نمازت قوت بگیرد باید مراقبت کنی! نمی‌شود بعد نماز یک فیلم ببینی و صدتا نامحرم در آن باشد و صدای موسیقی غنایش را گوش کنی و از نمازت توقع داشته باشی!🌱 | #آیت‌الله‌جاودان | @najvagraphy | نجوا

حداقل با این وضع چیزایی که می‌بینیم و می‌شنویم، توقع پیشرفت از خودمون نداشته باشیم. شب به‌خیر.

نه البته در رحمت خدا بازه، بعید نیست ما درب‌داغون‌ها رو هم راه بده ولی خب یه حرکتی هم باید به‌سمت در بکنیم؛ گاهی اعتماد به نفسِ ماها زیادی زیاده، مثلاً بدون تغییر در شنیده‌ها و دیده‌ها، یهو تصمیم می‌گیریم حضور قلبمون توی نماز زیاد بشه یا ارتباطمون با غیب گسترش پیدا کنه، آخه مگه می‌شه...🚶‍♀

خیلی زود فهمیدم که در زندگی، چاره عشق است. اگر حتی رگه‌هایی از عشق در زندگی نباشد، روزها همه رنگ می‌بازند و حال خوبی باقی نمی‌ماند. اما عشق... نه چندان زود، دانستم عشق‌ها دست روی دست بسیار دارند! هر عشق ظرفیتی دارد و تا جایی می‌تواند تو را برساند... عشق به آدم دیگری تا یک جا، عشق به مال و ثروت تا یک جا، حتی بگذار بگویم که عشق به علم هم تا یک جا! از آنجا به بعد دیگر نمی‌تواند، او هم رنگ می‌بازد. آن عشقی که تا بی‌نهایت می‌تواند تو را زنده و روزهایت را خوش‌رنگ نگه دارد، عشق به معبود است. و گمان نکن که فقط با آن عشق ناب و خالصی که اولیائش تجربه‌اش می‌کنند، می‌شود جلو رفت. نه! همین محبت دست‌وپاشکسته‌ای که گوشهٔ دل ماست هم، اگر به آن بها بدهیم، کار می‌کند، کارستان. آری عزیز من... صحبتِ بها دادن است. @pelak13

- یک شعبه از بهشت؟ + آغوش رفیق. 🌱 @pelak13

داشت دربارهٔ مشغولیت‌هاش صحبت می‌کرد، می‌گفت فلان کار رو می‌کنم، فلان کار، فلان کار... خب، همه مثبت بودن. یهو گفت: «اینا خیلی وقتمو می‌گیرن الحمدلله» 🥲❤️ ببین چقد شیرین؟ دلم می‌خواد از این به بعد همین جمله رو برای کارای خوبی که وقتمو به خودشون اختصاص می‌دن به کار ببرم. فلان کار خیلی وقتمو گرفت الحمدلله. وای 🥺 @pelak13

البته من یه بار یه تعبیر مشابه هم از استاد پاکتچی عزیز شنیده‌م... ایشون می‌خواست بگه دنبال یه سری از احادیث می‌گشته، این‌طور گفت: «من توفیق داشتم یک ماه مدام حدیث مطالعه کنم تا احادیث مد نظرم رو پیدا کنم.» 🧡🥺 @pelak13