پلاک ۱۳
بچهها دارن با هم بازی میکنن. بازی اینه که چند تا بالشت رو بهعنوان مانع بذارن، یکی چشمشو ببنده، اونیکی راهنماییش کنه که بتونه از موانع عبور کنه. هرکی کمتر به موانع بخوره، برندهست.
دخترک وقتی داره راهنمایی میکنه، موانع رو یواشکی برای پسرک کنار میزنه. همین که پسرک به مانع نزدیک میشه، دخترک با دلسوزی بلند میگه نهههه، اینجا نه! پسرک بعداز بازی، بالاوپایین میپره و میگه من بردم. دخترک میخنده و من با خودم میگم دلی که محبت رو به منفعت ترجیح میده برندهست. ❤️
@pelak13
همین که آدم از روی حال صبحش نمیتونه حال شبش رو حدس بزنه و از روی حال دیروز حال امروزش رو، یعنی ما هیچ الهی، همه تو...
#و_ما_انا_یا_رب_و_ما_خطری
#و_من_چیستم_خدای_من؟
#و_چه_اهمیتی_دارم؟!
@pelak13
پلاک ۱۳
در خیابانهای اطراف دکتر قدم میزدیم. من و خواهرزادهٔ کوچکم با هم، در انتظار اتمام کار خواهرم. دست کوچکش را گرفته بودم و گاهی با یک انگشت هم نوازشش میکردم که بداند من فقط مراقبش نیستم، دوستش هم دارم.
وقتی با کودک پیادهروی میکنی، قدمهایت آهستهتر میشود. همین باعث میشود شتابان از کنار داستانهای مردم نگذری. از روبهروی هر ساختمان پزشکانی که میگذشتیم، تصاویری میدیدم که راحت نمیشد از آنها گذشت. یک خانم اشک میریخت. خوشبختانه تنها نبود، وگرنه حتماً کنارش میماندم تا اگر به قدر آغوشی کاری از من برمیآمد، انجام میدادم. بعضیها کودکی بیرمق را در دست گرفته بودند... بعضیها نگران دنبال داروخانه میگشتند، به امید اینکه داروی مد نظرشان را پیدا کنند...
و روی شیشهٔ داروخانه نوشته بود داروی فلان بیماری، فلان، فلان... بالای در یک آزمایشگاه نوشته بود مرکز تشخیص فلان... بیماریهایی که نامشان را نمیدانستم و گاهی حتی نمیتوانستم بخوانم. با خودم میگفتم ندانستنِ نام همهٔ بیماریهایی که نمیشناسیم، یکبهیک، نعمت است.
خلاصه، در این خیابانهایی که پر از دکتر و داروخانه است، نه شادیهایت آنچنان شادکنندهاند، نه غمهایت آنچنان ناراحتکننده، نه دردهایت آنچنان سخت... همهچیز آرام آرام است. با این حال، در همان خیابان، کتابفروشیای بود که اجازه داده بود روی شیشهاش بنویسند و آنجا پر از شعرهای عاشقانه بود. گلفروشی، لباسفروشی و قنادی همچنان پررونق بود. انگارنهانگار که چند قدم آنطرفتر چه خبر است.
آن خیابان، مشتی از خروار همین دنیاست. ما ابد در پیش داریم و هنوز عاشق میشویم، شعر میخوانیم، گل میخریم... عاشق شدن، شعر خواندن و گل خریدن بد است؟ البته که نه! فقط نباید رنگوبوی غفلت داشته باشد؛ غفلت از هر چیزی که در چند قدمی آنیم...
@pelak13