پلاک ۱۳
داشتم فکر میکردم از بین انبوه کارهایی که دارم، کدومشو الآن انجام بدم؟ تازه میخواستم به اولویتبندیها فکر کنم و یه استرسی بگیرم، یهو برق رفت!
این اولین بار بود که شب بود و برق میرفت و تنهای تنها بودم. ترسیدم. گوشیمو برداشتم و سه تا شمع روشن کردم. سعی کردم به ترسم غلبه کنم؛ اونی که تا چند لحظه قبل مراقب تو بود، برق نبود که حالا نباشه... اون خدا بود و هنوز هست و همیشه خواهد بود.
یه مقدار آروم شدم و خوشبختانه چون غذا روی گاز بود، ناگزیر از ادامهدادن به پخت غذا بودم. حواسم پرت شد. هرچند اون لحظهای که صدای ماشین آتشنشانی هم اومد، قیافهم دیدنی بود :)) از بعد پلاسکو چقدر بیشتر به این صدا حساسم. خدایا خودت مراقب همهمون باش...
با چراغ قوهٔ گوشی غذا میپختم و داشتم فکر میکردم حالا کارم که تموم شد، کاری هست بتونم بکنم؟ خندهم گرفت؛ چقدر ما ضعیفیم که کافیه برق نباشه تا اکثر کارهامون مختل بشه... کافیه یه سردرد... کافیه یه نوتیفیکیشن...
خب، حالا چیکار کنم؟ اوکی، شاید بشه مثلاً ظرفها رو شست، لپتاپ تا وقتی شارژ داره ازش استفاده کرد، دیگه چی؟...
توی همین افکار بودم که برق اومد. جا خوردم... از اینکه توی دو دو تا چهارتام، به این فکر نمیکردم که حالا یهو دیدی برق زودتر اومد!
چقدر دنیا واقعاً همینشکلیه. سرمست از نور اگر باشی، از تاریکی شوکه میشی. غرق تاریکی اگر باشی، به امکان حضور نور بیتوجه! ... اینکه بتونی توی نور، احتمال تاریکی رو در نظر بگیری، و توی ظلمت، احتمال نور رو، این اعتقاد به پایدار نبودن شرایط، وارستگی زیادی میخواد! اینکه بدونی اگر یهو تاریک میشه، اقتضای دنیا همینه، و هرچقدرم که تاریک باشه، احتمال نور هست...
[وَ کُنِ اللهمّ بِعزّتک لي في کل الأحوال رؤوفاً و علیّ في جمیع الامور عطوفاً]
[خدایا! قسم به عزّتت، که در همهٔ احوال با من مهربان باش :) و در تمامی امور نسبت به من عطوفت داشته باش...] ♥️
@pelak13
هدایت شده از وحید یامین پور
خط لوله گاز در ایران ۳۵۰ هزار کیلومتر است(حدود ۴۰هزار کیلومتر خطوط پرفشار و افزون بر ۳۰۰هزار کیلومتر شبکه فرعی).
این یعنی تقریبا ۹ برابر خط استوا؛ میتوانید با این خط لوله ۹ بار دور زمین را لولهکشی کنید؛ گاز رسانی به دورترین نقاط کشور و از روستاهای لب مرز تا کوهستانهای برفگیر. این رکورد در جهان کمنظیر است.
آمریکا و روسیه اولین و دومین تولیدکننده گاز دنیا، 20 درصد از گاز مصرفی خود در پیک سرما را از طریق #ذخیرهسازی_گاز تامین میکنند.
اما در ایران سومین تولیدکننده گاز دنیا در سال 97 شرکت ذخیرهسازی گاز منحل شد!
حالا در یکی از سردترین زمستانهای چند دهه اخیر قرار داریم. بدون سرگردانی برای پیداکردن نفت یا هیزم یا زغالسنگ یا پهن گاو، فقط فندک بخاری را فشار دادهایم؛ برای بهرهمندی از این نعمت، به فکر نقاط یخزده کشور باشیم.
🔸️تصویر: دمای اتاق ما
🖋وحید یامینپور
🆔️ @yaminpour
🆔️ https://eitaa.com/joinchat/3773169665Ca319738c1a
یه نرمافزار قرآن توی گوشیم هست، که صفحات رو به شکل عثمان طه داره. وقتی دنبال یه آیه میگردی، مستقیم نمیتونی عدد آیه بدی بهش، شایدم میشه و من بلد نیستم. خلاصه، داشتم صفحات قرآن نرمافزارمو تند تند ورق میزدم تا برسم به آیهای که میخواستم، و برای ورق زدنشون باید دستتو از سمت چپ صفحهٔ گوشی بکشی سمت راست. بعد از چند صفحه، یهو یه پیغام اومد رو صفحه: «کشیدن صفحات از چپ به راست دچار مشکل شدهاست؟». یعنی میخواست ببینه اینکه تند تند دارم ورق میزنم برای اینه که نرمافزار خوب کار نکرده؟
چقد جالب بود برام. کاش همینقدر هوشمندانه رفتار کنیم با آدمها. اگر خیلی غمگینه و تو خودشه، اگر مدام یه کار خاصیو تکرار میکنه، اگر تعجب میکنی از یه چیزایی، شاید بتونی بپرسی. شاید بتونی یه لحظه، نوک پیکان رو سمت خودت بگیری و ازش بپرسی، من کاری کردم که غمگینی؟
یا واقعاً تو کاری کردی که میتونی پیگیری فنی کنی اینطوری. یا نه، تو کاری نکردی، ولی خدا میدونه چقدر دلگرمش خواهی کرد... :) 💙
@pelak_13
🌿 حضرت رسول (ص):
🌿 إنّ الرّجلَ لَیَدنُو مِنَ الجَنَّةِ حتّی ما یکونُ بینَهُ وَ بینَها إلّا قِیدُ رُمحٍ، فَیَتَکَلَّمُ بِالکَلِمَةِ فَیَتَباعَدُ مِنها أبعَدَ مِن صَنعاءَ.
🌿 آدمی [گاه] چندان به بهشت نزدیک میشود که به اندازهٔ نیزهای با آن فاصله دارد. پس سخنی میگوید و به فاصلهای دورتر از صنعا، از بهشت دور میشود.
🌿 الترغیب و الترهیب، ۳/۵۳۷/۴۶
@pelak13
یه وقتایی یادم میره که نیستی. هوای خونهٔ پر از سادگیتون به سرم میزنه. هوای چای بِهلیمو. هوای گل محمدیهایی که تنها تأکیدت برای چیدنشون این بود با دستمال بچینم دستم زخم نشه. دلتنگ میشم برای عطر گلاب برنجهایی که درست میکردی. برای اینکه با خستگی مینشستم و فقط به صحبتهات گوش میدادم و گوش میدادم و انگار خستگیهای روحی، بارها و بارها از دلم بار میبستند. برای زمزمهٔ آروم قرآن خوندنت. برای عطر خاصی که بطریهای آب توی یخچال داشتند. برای نوری که از پنجره میفتاد تو آشپزخونه. برای مجلههاتون. برای دستخطت. برای عمامهٔ همیشه مرتبت. برای دستهات...
هعی. بابابزرگ. دلم چقد برات تنگ شده. باورم نمیشه یه بار دیگه سالگردت شد، یه بار دیگه نیستی. ولی خب، یه بار دیگه میگم اِنّا لله و اِنّا اِلیه راجعون... (:
+ دوم ِ بهمن ِ نود و هفت 🖤💔
@pelak13
ای کسی که به هرکه از او نخواهد هم میبخشد :) ♥️
+ ماه رجبتون مبارک 🦋 منو هم دعا کنید گوشهٔ دعاهاتون...
@kaalgraph