در نکوهش دنیا
هیچ انسانی در دنیا به شادیای نرسید، مگر اینكه در پی آن، دنیا به او اشک [و اندوه] داد.
و از خوشیهای دنیا به نوایی نرسید، مگر اینكه دنیا از سختیهایش به او چشانید.
و در آن، بارانی از آسایشْ او را تر نكرد، مگر اینكه ابر رنج بر او فرو بارید.
این رسم دنیاست كه هرگاه صبحگاهان یاور انسان شود، شامگاهان به دشمنْ بدل میگردد
و اگر بخشی از آن گوارا و شیرین باشد، بخش دیگرش تلخ و ناگوار است.
هیچكس از خوشیهای آن به مرادی نمیرسد، مگر آنكه دنیا با مصیبتهای خود، او را به ستوه میآورد
و [هیچكس] روز را با آسودگی خیال، به شب نمیرساند، مگر آنكه شب را بر بالهای ترس به روز میرساند.
~ امام علی(علیهالسلام)
@pelak13
پلاک ۱۳
✨ ای پسر جندَب! ✨ شیطان دامهایی براى صید دارد. خود را از گرفتار شدن به دامها و ریسمانهای او نگه د
✨ ای پسر جندب!
✨ هرکس اندوهش براى غیر آزاد نمودن خویش (از آتش جهنم) باشد، آنچه اهمیت زیاد دارد در نظرش بیاهمیت آمده و در رابطه با خدا به چیز بیارزشى دلبسته.
✨ هرکه به برادر خود خیانت کند
✨ و او را تحقیر نماید
✨ و به او ستم کند،
✨ خداوند جهنم را جایگاهش قرار میدهد.
✨ و هرکه نسبت به مؤمنى حسد ورزد، ایمان او نابود میشود؛ چنانکه نمک در آب حل میشود.
~ #سفارشها - ۱۱
@pelak13
پلاک ۱۳
استاد گفت تا حالا شده دلتون گرفته باشه و نهجالبلاغه رو بردارید و اتفاقی بازش کنید و بخونید؟ دلم خی
قرنها بعد اگر قبر مرا نبش کنند
کفنی نیست
تنی نیست
ولی بوی تو هست...
@pelak13
پلاک ۱۳
قرنها بعد اگر قبر مرا نبش کنند کفنی نیست تنی نیست ولی بوی تو هست... @pelak13
کو شب قدر که قرآنبهسر از تنگدلی
هی بگویم بِعلیٍ بِعلیٍ بِعلی...
@pelak13
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پسِ پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینهٔ سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چلّهٔ این کهنهکمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابهفشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچهٔ ایّام دل آدمیان است
دل بر گذر قافلهٔ لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردیست در این سینه که همزاد جهان است
از داد وداد آن همه گفتند و نکردند
یا رب چقدَر فاصلهٔ دست و زبان است
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردن جان است
از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود
گنجیست که اندر قدم راهروان است
~ هوشنگ ابتهاج
@pelak13
پلاک ۱۳
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و شادی که پسِ پرده نهان است گر مرد رهی غم مخور از دوری و
به بهانهای این شعر رو مرور کردم و به نظرم ارزش چند بار خوندن رو داره... 💛✨
@pelak13