امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پسِ پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینهٔ سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چلّهٔ این کهنهکمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابهفشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچهٔ ایّام دل آدمیان است
دل بر گذر قافلهٔ لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردیست در این سینه که همزاد جهان است
از داد وداد آن همه گفتند و نکردند
یا رب چقدَر فاصلهٔ دست و زبان است
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردن جان است
از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود
گنجیست که اندر قدم راهروان است
~ هوشنگ ابتهاج
@pelak13
پلاک ۱۳
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و شادی که پسِ پرده نهان است گر مرد رهی غم مخور از دوری و
به بهانهای این شعر رو مرور کردم و به نظرم ارزش چند بار خوندن رو داره... 💛✨
@pelak13
امّا اصلاً شما چهکاره هستید که اگر یک کشوری صنعت هستهای دارد شما دخالت کنید بگویید «باید» و «نباید»؟! 😒
زورگویی هم بر روی بعضی از ملتها تأثیر میگذارد، لکن بر روی ملّت ایران هرگز تأثیر نخواهد گذاشت، بتوفیقالله. ✌️🏻
Mohsen Chavoshi1_5165689185603945893.mp3
زمان:
حجم:
9.8M
آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت...
@pelak13